نگفتیم همه در مقابل نامحرم از پنجره بپرند/ هشتگ «نه به مرگ حامد»!

به گزارش هنردستان: حامد عنقا نویسنده سریال «پدر» که این روزها از شبکه دو پخش می شود درباره شخصیت پردازی حامد و لیلا، عشق ناگهانی آنها، صحنه پریدن از پنجره، واکنش مخاطب به مرگ حامد و…صحبت کرد.

تصور کنید یک دانشجوی پسر هستید و بعد چند دانشجوی دختر مزاحمتان می شوند و شما را در گوشه ای از یک کلاس دانشگاه در موقعیتی قرار می دهند که هر لحظه می خواهید از آن فرار کنید. در صحنه ای از سریال «پدر» به نویسندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی که این شب ها از شبکه دو سیما پخش می شود در چنین موقعیتی دانشجوی پسر خود را از پنجره کلاس به بیرون پرتاب می کند که این صحنه با واکنش های بسیاری از شوخی و انتقاد در فضای مجازی و میان مردم مواجه شد و اتفاقا باعث شد که مخاطبان از همان قسمت های اول و دوم سریال را به دلیل برخی از حاشیه هایش دنبال کنند.

قصه سریال «پدر» درباره دختری به نام لیلاست که با روحیه ای هنجارشکن و عقایدی متفاوت به حامد که از خانواده ای مذهبی است علاقمند می شود ولی این علاقه برای او کم هزینه نیست…

در گفتگویی با حامد عنقا نویسنده و تهیه کننده سریال «پدر» به ویژگی های قصه سریال، شخصیت حامد تهرانی، انتخاب نقش ها، دلایل موفقیت سریال و… پرداخت.

عنقا در این گفتگو گاهی به طنز و گاهی خیلی جدی پاسخ می دهد و گاهی این دو فضا با هم ترکیب می شوند. وی در بخشی از این گفتگو بیان کرد که خیلی از دختران، این سریال را باور نمی کنند چون یک پسر اسطوره ای مثل حامد دوست دارند ولی کمتر فردی شبیه او در جامعه وجود دارد.

*همان اوایل که پخش سریال «پدر» شروع شد از طرف افرادی که به شما نزدیک بودند، مطرح شد که شخصیت حامد تهرانی شباهت هایی با خودتان دارد ولی شما آن را رد کردید!

– این شخصیت هیچ ارتباطی با من ندارد چون حامد در ادامه سریال می میرد و من هنوز زنده هستم. (می خندد)

*ممکن است به لحاظ سبک زندگی و یا تجاربی که حامد دارد اتفاقاتی از این دست برای شما هم رخ داده باشد.

– شخصیت حامد تهرانی در سریال «پدر» همان اندازه که به من بی ربط است، همان اندازه هم ارتباط دارد اما نه از زاویه ای که دیگران به آن نگاه کردند. در دوران دانشجویی ما یعنی در سال های ۷۴ تا ۷۷ تفکیک جنسیتی در دانشگاهمان اجرا شده بود و اصلا اتفاقی که برای حامد رخ داد و منجر به پریدنش از پنجره شد، نمی توانست برای من پیش بیاید که سه دختر مرا در کنجی گیر بیندازند، البته این بدان معنا هم نیست که من خاطره مشابهی نداشته باشم!

شباهت هایی بین من در ۲۰ سالگی و حامد تهرانی ۲۰ ساله وجود دارد که من ترجیح می دهم آنها را نگویم. البته اسم پدر حامد حاج علی تهرانی است و اسم پدر من هم علی است ولی پدر من نه تنها کارخانه دار و ثروتمند نبود بلکه دانشگاهی و درس خوانده بود و یک شغل اداری به همراه یک زندگی ساده داشت. وقتی این جزییات را کنار هم بگذارید این شباهت ها وجود دارد و اگر به سریال «تنهایی لیلا» رجوع کنید باز هم برخی از شباهت ها مخصوصا در اسامی تکرار می شود. به طور مثال اگر اینجا اسم پدربزرگ حامد سیف الدین است آنجا هم اکبر زنجانپور نامش سیف الدین بود و همسرش شریفه نام داشت که نام همسر حاج علی در «پدر» نیز شریفه است.

*چرا ما تکرار این نام ها را در سریال های شما می بینیم؟

– چرا وقتی فریدون جیرانی همیشه یک خانم مشرقی دارد کسی از او دلیل این تکرار را نمی پرسد؟

*قطعا او هم دلیل خود را دارد ولی اینجا دلیل شما را می پرسیم.

– من هم دلیل خود را دارم و فکر می کنم در بعضی از کارهایی که تصمیم گرفتم این «تِم» را پیش ببرم لازم است این مختصات را داشته باشم تا بهتر کاری را که انجام می دهم بشناسم و جزییات برایم روشن تر شود.

*کدام تم؟

– برخی از کارهای من قصه هایی درباره قتل و جنایت و معماست و تم کنونی برخی از آثارم مثل «تنهایی لیلا» و «پدر» حال و هوای خانواده، مسجد و محله  را دارد و از فضایی حسی برخوردار است. من براساس برخی نشانه گذاری ها راحت تر می نویسم و مثل برخی از نویسندگان نیستم که براساس بازیگر، قصه خود را می نویسند. من با این نشانه گذاری ها بهتر می توانم درباره کاراکترهایم بنویسم چون باید آنها را دوست داشته باشم و این دوست داشتن به معنای این است که شب بتوانم خواب آنها را ببینم. بخشی دیگر از دوست داشتن به بازیگر مربوط می شود و گاهی پیش آمده است که بازیگری سر کار آمده اما به نقش نمی خورده است و من حتی بعد از فیلمبرداری صحنه هایی از سریال از آنها خواهش کرده ام که این موضوع را بپذیرند و بازیگر به این ترتیب تغییر کرده است که در سریال «پدر» هم چنین اتفاقی رخ داد.

*اتفاقا وقتی شما از این حساسیت روی نقش ها می گویید بیشتر این سوال پیش می آید که چرا برخی از بازیگران مثل مهدی سلطانی درحالی انتخاب شده اند که نقش دیگری را تداعی می کنند و یا بازیگری در نقشی بازی می کند که برای آن مناسب نیست.

– اگر مهدی سلطانی این نقش را بازی نمی کرد اسم این نقش حاج علی نمی شد؛ یعنی اگر لحن او در دیالوگ ها با لحن پدر من همخوانی نداشت و اگر اصلا او حضور نداشت من نمی توانستم این نقش را با فردی دیگر بپذیرم.

*مساله این است که برای مخاطبی که از بیرون نگاه می کند او همان هاشم دماوندی است که پدر فرهاد در سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی است.

– به نظرم تماشاگر بدون بهانه، بی واسطه ساعت ۹ شب شبکه دو را انتخاب کرده و کاری را می بیند که تصمیم گرفته شده اینگونه ساخته شود و حتی حسن ها و ایرادهای این سریال از نظر او با دلایلی که ما به عنوان سازنده نسبت به ایرادها و حسن ها داریم یکی نیست. اینکه حاج علی تهرانی اسمش چه باشد مهم نیست زیرا مخاطب با او همراه می شود و یا او را دوست دارد و یا دوستش ندارد. ما مخاطبی داریم که هر شب سریال را می بیند و بعد نقطه ضعف های آن را می گیرد و بسیار با دقت آن را دنبال می کند.

*قطعا سریال شما دیده می شود آن هم در بازه زمانی بعد از ماه رمضان که شاید کمتر مردم سریال ببینند و انتقاداتی هم که وارد می شود نفی کننده این موضوع نیست. با این حال همان مخاطبی که سریال را می بیند برایش سوال پیش می آید که چطور یک دختر غیرمذهبی و شر و هنجارشکن بدون چیدن مقدمات در سریال به فردی علاقمند می شود که کاملا با او متفاوت است. آیا نباید ویژگی های حامد پسر مذهبی سریال و دلایل علایق لیلا به او فرای تفاوت هایی مثل پریدن از پنجره نمایش داده شود؟ و ما یک شخصیت صرفا منفعل و تخت از حامد نبینیم؟

– آیا واقعا به ذهن شما خطور نکرده نویسنده این سریال که سال ها در این حوزه کار کرده، در کلاس دانشگاه این مباحث را درس داده و حداقل ۲۰۰ دانشجو تربیت کرده است که در میان آنها بسیاری هستند که کارهایشان در مدیوم های تله فیلم، فیلم و سریال پخش شده است به این موضوع فکر نکرده است. یک درصد فکر نمی کنید که شاید این فرد نکته اضافه تری درباره ارایه شخصیت در داستان کشف کرده است؟ مثلا به این نتیجه رسیده که برای ایجاد یک شخصیت همیشه به ابعاد مختلف آن احتیاج نداریم بلکه به واسطه کنتراست با شخصیت روبرویش و کارکرد آن شخصیت که قرار است تا انتها با تو بماند، کار را جلو می بریم. در مورد شخصیت حامد هم می دانستیم که او قرار است در ادامه کار خاطره شود و تنها در ذهن مخاطب بماند.

نویسنده براساس همه اینها فکر کرده و تصمیم گرفته که کاراکتر حامد باید در نقاطی بسیار منفعلانه باشد و عملکرد بیشتر دختر را داشته باشیم. خصوصیات مثبت حامد اگر نمایش داده می شد و او نمی مرد موجب می شد به یک شخصیت شعاریِ دم دستِ لوس و بی نمک تبدیل شود و چون از اول گفته شده حامد قرار است بمیرد تک تک نکاتی که قرار است لوس و بی مزه باشد حالا در ذهن مخاطب به نوع دیگری شکل می گیرد. شاید دلیل این رویکرد این است که نویسنده کتاب جدیدی خوانده که می خواهد شیوه ای را به لحاظ روانشناسی در ذهن نیمه هشیار مخاطب معرفی و آن را در این سریال تست کند. نویسنده متوجه می شود که براساس این نظریه، دو اسم در فضای مجازی خاص می شوند که از میان آنها نام حامد از لیلا بیشتر اهمیت پیدا می کند و حتی هشتگ «نه به مرگ حامد» به عنوان صد ترند اول منطقه ای مطرح می شود. من در هیچ فضای مجازی نیستم ولی برای عوامل سریال از بهرنگ توفیقی کارگردان تا بازیگران کامنت هایی درباره مرگ حامد ارسال شده و حتی شخصی گفته است به نویسنده کوفتی سریال بگویید از او متنفرم که حامد مرد. بنابراین با توجه به این بازخوردها من احساس می کنم نظریه تونی بوزان درباره شیوه های تبلیغات و تاثیرگذاری روی ذهن جواب داده است.

البته مسلما وقتی به دریا بروید و کیف کنید گلی هم می شوید. گلی شدن هم همین شمای نوعی هستید که در مقابل من می نشینید و انتقاد می کنید که البته من این گلی شدن را به عنوان مدال روی سینه در نظر می گیرم.

*اکنون مقیاس شما برای موفقیت سریال همان هشتگ مخاطبان است؟

– خیر. مقیاس من حجم مخاطب است. من مخاطب را دوست دارم و اتفاقا دچار ضعف شخصیت و کمبود اعتماد به نفس نیستم که دوست داشته باشم همه از من تعریف کنند. کسی که از دقیقه اول تا دقیقه چهلم سریال را می بیند و به دیالوگ ها و صحنه ها انتقاد دارد هم مخاطب من است.  

*توییت ها و انتقادهای این شخص چطور؟ اهمیت دارد؟

– بله اهمیت دارد. من یک سوال دارم چرا درباره سریال های دیگر این حرف ها و انتقادها بیان نمی شود؟ چون بسیاری از این سریال ها برای مردم مهم نشده اند که درباره آنها واکنش نشان دهند.

*من هم دارم درباره سریالی صحبت می کنم که عده زیادی آن را می بینند، اما بحث بر سر این است که لزوما هرآنچه را که ببینید قرار نیست بپذیرید و اصلا بسیاری از وقایع این سریال مثل علاقه به پسری که از پنجره خودش را به بیرون پرتاب می کند به شکلی که در سریال روایت می شود و بعد تغییراتی که در لیلا رخ می دهد، زیرساخت درستی در شخصیت پردازی سریال ندارد و به همین دلیل باورپذیر نیست.

– این خیلی خوب است که باورش نمی کنید و حداقل به خود تلنگر می زنید که فیلم می بینید و در یک دنیای تخیلی قدم گذاشته اید. از طرف دیگر شما این سریال را باور نمی کنید چون همه شما دختران در پس ذهنتان یک پسر اسطوره ای این مدلی دوست دارید ولی چون کمتر شبیه او در جامعه وجود دارد نمی توانید حامد را باور کنید.

*شما اطمینان دارید که همه دخترها دوست دارند همسرشان مدل حامد تهرانی رفتار کند؟

– خیر. برخی هم دچار یک بیماری های ذهنی روانی هستند (با شوخی می خندد). منظورم این است که هر کسی یک مدلی از آدم ها را دوست دارد. من سه دختر دارم و اصلا معلوم نیست که آنها هم وقتی بزرگ شدند، دوست داشته باشند چنین همسری داشته باشند.

*اصلا خود شما می پذیرید که خواستگار دخترتان در موقعیتی مشابه آنچه شما در سریال رقم زدید باشد؟

– حتما می پذیرم و اصلا چنین فردی را روی چشم خود می گذارم.

*فکر نمی کنید خوب بود که راه دیگری را هم انتخاب می کرد و این رفتار عاقلانه نیست؟

– ممکن است غیرعاقلانه باشد اما او پسر ۲۰ ساله ای است که نه در زندگی اش دختر دیده است نه توانسته با دختر ارتباط برقرار کند و نه اهل دیالوگ برقرار کردن با دختر است. منظور از صحنه پرت شدن حامد از پنجره به این معنا نیست که چون رفتار او از پاکی و جلوگیری از گناه می آید لزوما باید همه مردها وقتی با دختر نامحرم مواجه می شوند خود را به بیرون پرتاب کنند.

*نه منظور همان موقعیتی است که در سریال نشان می دهد یعنی یک نفر که در همان منجلاب گیر کند…

– این موقعیت منجلاب نیست…

*موقعیتی که یک چالش است، البته وقتی یک نفر در چنین موقعیتی خود را از پنجره به بیرون پرتاب می کند احتمالا احساس کرده در یک منجلاب گیر کرده است.  

– ما مفصل به این سوال جواب داده ایم. این کاراکتر خاص با این سه دختر در این دانشگاه این رفتار خاص را انجام داده است. اگر قرار باشد همه این رفتار را انجام دهند غیرعاقلانه است اما اگر کسی مثل حامد در این شرایط خاص این اقدام را انجام دهد حماقت آمیز نیست. ما شرایط ذهنی و روانی او را نمی دانیم و باید این شرایط، آموزش های تربیتی، هنجارهایی که آموخته و… را در کنار هم بگذاریم.

*خانواده حامد در سریال نشان داده شده که از طبقه ای بالا هستند و وجهه اجتماعی خوبی دارند پس پسر جوان این خانواده هم نشانه هایی از همین تربیت و بستر خانوادگی را با خود دارد.

– اینها هیچ ارتباطی با شرایط ذهنی و روانی آن شخص در آن کسری از ثانیه ای که تصمیم می گیرد، ندارد. مسلما شما صدها خبر این چنینی شنیده اید که فردی در کسری از ثانیه دست به اقدامی می زند که هیچ توجیهی هم ندارد.

*عباس کیارستمی زمانی در خاطره ای بیان کرده بود که هرآنچه را واقعیت داشته باشد نمی توان به تصویر کشید چون اگرچه واقعی است اما مخاطب باور نمی کند. فکر می کنم وقتی فیلمی قرار است موقعیت پرتاب کردن یک نفر را به بیرون از پنجره نمایش دهد من به عنوان مخاطب باید آن موقعیت و چرایی آن و حتی شرایطی را که باعث همان کسری از ثانیه شده، بپذیریم و یا حداقل با آن همراه شویم.

– دقیقا همراه شدن درست است. شما جدیدترین قسمتی را که از سریال پخش شد، دیده اید؟

*بله.

– قسمت اول را هم دیده اید؟

*بله

– پس با سریال همراه شده اید. (می خندد)

*به هر حال کار ما دیدن تولیدات شما است تا بتوانیم آنها را نقد کنیم!

ادامه دارد…

امتیاز دهید
تئاتر

بیست‌وششمین برنامه از سلسله‌جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای خانه هنرمندان برگزار شد

«کارنامه بُندارِ بیدَخش»؛ نقدی به دانشی که در جامعه گفتمان ندارد بیست‌وششمین برنامه از سلسله‌جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان

ادامه مطلب »