آنچه امروزه بهعنوان پوشش تنه بانوان دربار قاجاری میشناسیم، محصول دو مؤلفه مؤثر در روند فرمگیری آن است. اول آنچه بهعنوان میراث از نسلهای گذشته به بانوان به یادگار رسید و اختیاری در انتخابش نبود و بیشرط قابلیت اجرایی داشت و بهواقع پوشاکی کاربردی متناسب با اوضاع اقتصادی و نظام اعتقادی جامعه و خانواده انتخاب میشد.
اوضاع اقتصادی تعیینکننده جنسیت لباس و کیفیت تزئینات آن را تعیین میکرد. چه خانوادههای کمبضاعت از پارچههای ارزانقیمتی چون چیت و چلوار و کرباس البسه میدوختند و تزئینات لباسهایشان نوارهای رایج و سکههای بدلی بود.
منتها زنان دربار از حریر و ابریشم و ساتن همراه با جواهرات درخشان بهره میجستند. نظام اعتقادی تقریباً برای همه بانوان یکسان بود و بهصورت پوشش کامل بدن بیرون از منزل، توصیف میشد.
قطعات لباس و میزان برش لباس برای همه یکسان و تقریباً بدون تغییر بود و به این لحاظ، بانوان همسطح ازنظر طبقات اجتماعی، پوشاکی همانند داشتند.
مؤلفه دوم، مقتضیات حکومتی و تدبیر پادشاهان در همان بازه زمانی است. به این معنی که بر اساس شرایط زمانی حاکم، رأی پادشاه بر ایجاد تغییر در همه یا قسمتی از البسه مردمان آن سرزمین است. در مقایسه میان این دو عامل بنیادین، میتوان اینگونه استنباط کرد که مؤلفه اول، از بطن فرهنگ و اعتقاد توده مردم برخاسته است، اصالت و ماندگاری بیشتری دارد.
ولیکن مقتضیات حکومتی، عموماً طول عمر کمتری دارد و با تغییرات دیگری که حادث میشود، از میان میرود. اما به علت ظهور ناگهانی و بروز تفاوت فاحش این دسته لباسها، با البسه سنتی و آبا اجدادی، چشمگیر میکند و میتواند در پیکره استوار البسه سنتی، رخنه کند.
ناصرالدینشاه در طی سفری که به فرنگ داشت با دیدن لباسهای بالرینهای روسیه، مجذوب آن شد و تصمیم گرفت بانوان حرمسرایش را به این سیاق درآورد.
بهفرمان شاه، بلافاصله بانوان حرمسرای ناصری مانند بالرینهای سنپطرزبورگ، از دامنهای چتری کوتاه و شلوارهای چسبان استفاده کردند. در این زمان، اولین ضربهها به پیکره استوار سنت ایرانی زده شد و بانوان دربار قاجار، فصل جدیدی از تغییرات ارزشی را در طول حیات زن ایرانی، تجربه کردند.
غربیان در همین راستا، برای جلبتوجه همگانی مردم ایران، جهت استفاده از کالاهای خود، شروع به جلب نظر شاه، درباریان و خانواده آنها کردند. از آنجائی که سبک و سیاق درباریان همواره مورد تقلید عوام قرار میگرفت. میتوان به این نتیجه رسید که غربیان باهدف فروش اجناس و کالاهای تولیدشده در روند تحول عظیم اقتصادی کارخانههای نساجی خود، به مقبول نمایاندن فرهنگ غربی در دربار ایران اهتمام ورزیدند. مد لباس خانمها همیشه از اندرون شاه بیرون آمده و سپس به شاهزاده خانمها و بانوان اعیان و بعد در بین عوام رواج پیدا میکرد.
از سوی دیگر، در جامعه ایران زمان قاجار همانطور که از شواهد برمیآید، بهعنوان جامعه ایستا و سنتگرا، زن مطیع فضای جمع و خانواده است و ذهنیت او بدون پرورش و فاقد قدرت نقد و بررسی است.
بهواقع زن، اجازه خروج از حصار غیر منعطف سنت را ندارد و افق نگاه او فراتر از دامنههای از قبل تعیینشده نمیرود. از دیدگاه بعضی سفرنامه نویسان، زن در آن دوره محکومبه خانهنشینی است. زنان قاجاری برای همیشه در خانه محبوس است، بدون تربیت مدنی. زنان قاجار هرگز دیده نمیشدند و اگر سیاحان مطالبی درباره آنها نوشتهاند، از روایت خواجههای حرمسرا بوده است. با این اوصاف وقت و انرژی زن قاجاری اکثراً در فضای محدود اندرونی حرمسرا و در پیچوخم روزمرگی میگذشت و زن به حدی از انفعال رسیده بود که تنها با پوشیدن البسه رنگارنگ و آرایش و پیرایش چهره دلشاد میگشت.
بلوشر سفیر آلمان در ایران معاشرت با ایرانیان را دارای این نقص میدانست که زنانشان خانهنشین بودند. با این اوصاف ارتباط زنان حرمسرا با همسران اروپاییانی که به ایران میآمدند بهمانند گشودن افقهای جدیدی بود.
تحلیلی بر فرآیند تحول تنپوش بانوان دربار قاجار
هر نوعی از پوشاک در خود حامل پیام فرهنگی و اخلاقی است که مبین ویژگیها و نوع رفتار و فرهنگ فردی و اجتماعی پوشنده آن است. بانوان قاجار پیرو فرمان ناصرالدینشاه، لباسی را تجربه کردند که در پس لباس، پیام فرهنگی و اخلاقی آن را در زندگی روزمره خود درک نکرده بودند. بانوان دربار به لباسهای تودرتو و پرچین حجیم که بازدهی بانو را در عملکردهای اجتماعی پایین میآورد و مانند یک قشر ضخیم محافظ کل بدن بود، عادت کرده بودند، ناگهان در کنار البسه سنتی خودپوششی متفاوت را تجربه کردند.
در دیگر سو، لباس بانوان غرب متعادل و همسو با تحولات صنعتی و اقتصادی بهخصوص ایجاد و گسترش کارخانههای نساجی، تغییر ماهیت داد. لباسهایی با حجم کم، سبک و با تعداد قطعات کمتر و مناسب جهت حضور در کارخانههای برای کار و فعالیت و بهاینترتیب ساختار جدیدی از پوشش برای بانوان غربی هماهنگ با زندگی جدیدشان شکل گرفت.
غربیان دریافتند برای تداوم پیشرفت خود نیازمند بازار فروش محصولاتشان هستند و بر این اساس از کشورهای آسیایی مانند ایران، آغاز کردند. در مورد جامعه ایران قاجاری، تنها شاهد تغییرات ظاهری مثل تغییر لباس هستیم بدون درک درست از مفهوم تغییرات.
مردم ایران جسم و جان خود را رها کردند و به دنبال رنگ و بوی دیگران، بالا رفتند و در این مرحله به ضررها رسیدند. ایران دروازه ورود منسوجات غربی شد و شرایط اقتصادی به علت رکود کارخانههای ایران برگرده تجار و تولیدکنندگان فشار عظیمی وارد ساخت.
تولیدات کارخانههای داخلی کمفروغ شد و همگان به منسوجات خارجی روی آوردند که باقیمت تمامشده ارزانتر، جذابتر و بهروزتر بود.
این مطلب برگرفته از مقالهای بود با عنوان “مطالعه تطبیقی بانوان قاجار قبل و بعد از سفر ناصرالدینشاه به فرنگ” اثر مانا اباذری و حبیبالله طیبی.