مسئولان میروند، خبرنگاران میدوند، کتاب اما جا میماند؛ و اینچنین نمایشنامه بیستونهمین «هفته کتاب» نیز به پایان میرسد و کتاب بار دیگر بسته میشود!
به گزارش هنردستان و به نقل از ایسنا، گره خوردن روز ۲۴ آبانماه در تقویم ملی با عنوان روز «کتاب و کتابخوانی» و همچنین آغاز هفته کتاب، بار دیگر موجب شد تا همگی برای اجرای نمایشی دیگر آماده شوند و به صحنه بیایند.
از چند روز قبل از آغاز «هفته کتاب» پوسترهای گوناگونی از این نمایش به انتشار رسید تا همه از آنچه در آینده رخ خواهد داد، باخبر باشند و مبادا کسی جا بماند!
و اما نمایشی در سه پرده به صحنه میرود.
مسئولان
یکی از حاضران در کتابگردی ظاهرا بیش از آنکه برای رفع و رجوع مشکلات حوزه کتاب پا به کتابفروشیها گذاشته باشد، سعی دارد تا خاطرات جوانیاش را از میان کتابفروشیهایی که میگوید مدت مدیدی است از آنها خبری ندارد، بیرون بکشد؛ شاید از این روست که چندان هم توجهی ندارد که فلان چهره فرهنگی و ادبی که میزبان او در یکی از کتابفروشیها است، او را نمیشناسد؛ یا آن دستفروش کتاب که بیتوجه از کنارش عبور کرده، در حین فروش کتاب غیرمجاز چطور تا عبور کاروان کتاب، سعی دارد دادوستد خود را پنهان کند!
دیدارهای مسئولان که سعی دارند سرزده به نظر برسد اما به گفته برخی از کتابفروشان از چند روز قبل هماهنگ شده است، بعضا به قدری رنگ تشریفاتی شدن به خود گرفتهاند که حتی یکی از آنها با یک برخورد نهچندان دلچسب متصدی یکی از کتابفروشیها به سرعت قهر میکند و به راهش ادامه میدهد!
آسمان البته برای آنها همه جا به یک رنگ هم نیست و یکی از اهالی رسانه در هر گوشه و کناری از یکی از آنان و همراهانش خواستار دیداری با رسانه مربوطه است اما مسئول و همراهانش اعتقاد دارند که باید برای این دیدار دعوتنامه دریافت کنند و به قولی بدون دعوت که نمیشود!
روز دیگری از راه میرسد و مسئولی دیگر! اینبار ترجیح دادهاند رسانهها را خبر نکنند و تنها یک رسانه خاص حضور دارد.
مسئولان دیگری هم هستند که برخلاف اینکه در ابتدای هفته کتاب اساسا گفته شد امسال کتابگردی نداریم نمیخواهند از گردشی از جنس کتاب که از سالهای پیش همچون سنتی به جا مانده، جا بمانند. از اینرو یک برنامه در طی چند روز چندبار برگزار میشود تا جایی که شاید برای اشتباه نکردن هر یک از آنها باید گفت «کتابگردی ۱»، «کتابگردی ۲»، «کتابگردی ۳» و … .
خبرنگاران
شاید چندان باورپذیر نباشد اما در «هفته کتاب» سر خبرنگاران کتاب حتی از خود کتاب هم شلوغتر است؛ هفتهای که در آن با خبرنگاران کتاب حتی از «روز خبرنگار» هم بیشتر تماس گرفته میشود.
آغاز «هفته کتاب» برای این قشر به گونهای بود که ممکن بود اگر کسی از ماجرا بیخبر باشد آنها را با دوندگان دو ماراتن اشتباه بگیرد! انتظار پوشش چندین برنامه در یک ساعت یکسان از سوی چندین سازمان و مرکز آنها را به دوندگانی بدل کرد که بعضا به هیچجا نرسیدند!
حضوری که البته از جنس بودن است و نبودن؛ طوری که در نشستی از خبرنگاران دعوت به حضور میشود اما برای دادن میکروفن به آنها تا سوالشان را بپرسند، دست دست میشود.
خبرنگار اما که ظاهرا باید به چند برنامه دیگر تا پایان روز برود، با سماجت خود را به میان مسئولان میرساند اما همراهان او را از جلسه خصوصی ناهار به جمع دیگر اصحاب رسانه که برای صرف ناهارشان مکانی نهچندان مطابق با رعایت پروتکلهای بهداشتی در نظر گرفته شده، بازمیگردانند.
خبرنگار حتی در «کتابگردی»ها هم چندان انگار محرم اسرار نیست؛ یک مسئول بسیاری از رسانهها را کنار میگذارد و تنها از یکی از آنها برای همراهی با خود دعوت میکند، دیگری به گوشه و کنار کتابفروشیها میرود تا مبادا صدای پچپچهایشان شنیده شود و دیگری پیگیری خبرنگار یک رسانه برای گرفتن مصاحبه از مدتها قبل را به انجام گفتوگویی کوتاه با موضوعی مشخص در جمع رسانهها موکول میکند.
خبرنگار اما همچنان انگار میدود؛ از برنامهای به نشستی دیگر، از دیداری به رونمایی دیگر، از رونمایی به اختتامیهای دیگر و … .
کتاب
کتاب اما انگار در میان این همه فریاد میکشد: «حال همه ما خوب است اما تو باور نکن!»
کتاب این روزها در قاب همه عکسهای یادگاری است، در دست مسئولان و در برابر نگاه آنها. خودش هست و خودش نیست!
در جایجای دیدارهای تشریفاتی این روزها انگار جمله پیرمرد مسئول کتابفروشی «ایرانیان» که مدتهاست تعطیل شده، فریاد میکشد که «کتاب مرد!»
از کتاب تنها آمار افتخاراتی منتشر میشود. اما ماههاست آماری درخصوص نشر کتاب منتشر نمیشود چرا که گفته میشود «آمار پایین آمده و کاغذ نیست».
کتاب مدتهاست راه خود را میرود و فصل مشترک آن با مسئولان تنها به دیدارهایی تشریفاتی گره خورده که در آنها نه خبری از رفع مشکلات است و نه اندیشیدن چارهای!
کاش در میان این همه تشریفات، یک بار هم میکروفن را به کتاب بدهند؛ کتاب که مدتهاست بسته است!