نگاهی به نمایش «گروفالو» به کارگردانی «آرش شریف‌زاده»

غلبه بر ترس با قدرت فکر

وقتی سخن از نمایش کودک و نوجوان می‌شود، معمولاً نمایش‌هایی حاوی نکات صرفاً آموزشی به شکل شعاری و گُل‌درشت یا آثاری همراه با موزیک و سرگرمی به ذهن خطور می‌کند. حالا اگر کارگردانی آن‌قدر خلاق باشد که این دو نیاز اساسی نمایش‌های کودک را با هم به درستی تلفیق بکند و از در عین سرگرم‌سازی و شادی‌آفرینی برای مخاطب هدف، به ورطه شعارپراکنی نیفتد و بتواند پیامش را در قالب قصه و فانتزی به خورد تماشاگر بدهد، بی‌شک کاری کرده کارستان! این همان اتفاق خوبی‌ست که در نمایش «گروفالو» به کارگردانی آرش شریف‌زاده افتاده؛ نمایشی که پیش از این نیز دو بار در سال‌های 93 و 97 روی صحنه رفته و با استقبال روبه‌رو شده و همچنین برنده‌ی ١٨جایزه‌ از جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان بوده است.

نویسندگی نمایش‌نامه را،که دور تازه‌ی اجراهای خود را از 18 بهمن‌ماه در مرکز تولید تئاتر کودک کانون پرورش فکری آغاز کرده، بهرام جلالی‌پور بر اساس داستانی از «جولیا دونالدسون» عهده‌دار بوده که باید گفت اقتباسی به‌غایت قرص و محکم و ستایش‌برانگیز است. در مواجهه با شیوه‌ی روایت،گرچه جلالی‌پور به داستان دونالدسون وفادار بوده، ولی می‌توان نشانه‌های تاثیرپذیری از قصه‌های کهن و مشهوری مانند «حسن‌کچل»،«کدو قل‌قله‌زن» و «شنل‌قرمزی» را در آن دید، یعنی همان‌طور که در افسانه‌ی حسن‌کچل، ننه‌حسن او را با سیب فریب می‌دهد و از خانه بیرون می‌کند تا دنبال کار برود و دست از تنبلی بردارد، این‌جا در «گروفالو» هم پدر و مادر موش‌کوچولو او را با چند گردو و بادام به بیرون از خانه هدایت می‌کنند و در را روی او می‌بندند تا به جنگل برود و با غلبه بر تنبلی و ترس، به قهرمانی بی‌باک تبدیل بشود، یا مثل قصه‌های «کدو قل‌قله‌زن» و «شنل‌قرمزی»، موشی هم حین عبور از جنگل با جانوران خطرناکی روبه‌رو می‌شود که قصد خوردن او را دارند و برای نجات از چنگال آن‌ها باید از فکرش بهترین استفاده را بکند.

نمایش «گروفالو» با وجود اندک‌شباهت‌هایی با آن قصه‌ها به عنوان اثری مستقل، داستان جذاب و هیجان‌انگیزی را برای مخاطب روایت می‌کند تا علاوه بر لذت‌بردن از فضای فانتزی و شخصیت‌های بانمک و دوست‌داشتنی‌اش، بچه‌ها را با اهمیت و قدرتِ فکر برای حل مسائل و مصائب‌شان آشنا بکند. موشی با آن‌که ابتدای مسیر از تنهابودن در جنگل وحشت می‌کند اما خیلی زود به لطف همراهی روحِ پدربزرگ، نه تنها بر ترسش غلبه می‌کند،که حتا با راهنمایی و کمک‌های او حیوانات گوشت‌خوار جنگل را برای همیشه فراری می‌دهد. نکته‌ی ویژه‌ی داستان، خلق شخصیتی کاملاً خیالی به نام گروفالو است که هرچند در آغاز وجود خارجی ندارد و برآمده از تخیل قوی موشی‌ست، ولی این خیال‌پردازی ساده کم‌کم تبدیل به یک باور واقعی می‌شود و ناگهان گروفالویی که قهرمانِ ترسوی قصه در ذهنش ساخته، با همان مشخصات و ویژگی‌ها نمود عینی پیدا می‌کند و موجب وحشتِ دشمنان موش‌کوچولو می‌شود.

از قصه که بگذریم، با اجرای نمایشی روبه‌روییم که عوامل تولید آن بی‌اغراق سنگ‌تمام گذاشته‌اند و فضایی خلق کرده‌اند که تماشاگر کودک‌ونوجوان، هم با آن درگیر می‌شود و هم به هیجان می‌آید و برای تماشای گروفالوِ خیالیِ قهرمان لحظه‌شماری می‌کند.

همه‌ی بازیگران در نقش‌های خود می‌درخشند و بازی‌های شیرین و تحسین‌برانگیزی ارائه می‌کنند. امین‌رضا ‌ملک‌محمودی یک پدربزرگ به‌یادماندنی را با طنز خاص خود خلق کرده، شروین حاجی، پرنیا سراج و امیرافسر شیبانی به ترتیب در نقش‌های مار، روباه و جغد توانسته‌اند فانتزی حیرت‌انگیزی را با ظرافت‌های بازیگری‌شان به نمایش بگذارند اما گُل سرسبد بازیگران،«نگار تقوی‌راد» در نقش موشی‌ست که با نقش‌آفرینی شایسته‌اش پابه‌پای بازیگران حرفه‌یی و بزرگسال پیش می‌آید و بازی خیره‌کننده‌یی ارائه می‌دهد.

بی‌انصافی است اگر از نمایش «گروفالو» حرف بزنیم و به طراحی صحنه خلاقانه‌ی آرش شریف‌زاده و طراحی لباس زیبای ریحانه مطهری اشاره نکنیم. آرش شریف‌زاده با کارگردانی «گروفالو» ثابت کرد اگر مخاطب هدف‌تان را خوب بشناسید و بر حرفه‌ی نمایش مسلط باشید، می‌توانید اثری روی صحنه ببرید که تماشاگر حتا در مواجهه با آن برای چندمین‌بار، به وجد می‌آید و شگفت‌زده می‌شود.

احمدرضا حجارزاده

4.8/5 - (24 امتیاز)