نقد و نظری بر نمایش «بی‌خوابی» به کارگردانی «سعید هاشمی‌پور» راز مکتوم چند دوست اما مکشوف برای مخاطب

امیرسجاد دبیریان : سالن سایه مجموعه تئاترشهر میزبان اجرای نمایشی‌ست با عنوان «بی‌خوابی» به نویسندگی و کارگردانی سعید هاشمی‌پور که روایت‌گر مناسبات کاری و البته خانوادگی چند دوست در یک موسسه یا شرکت طراحی و دوخت لباس است. 

به گزارش هنردستان هرچند توهمات و خیال‌پردازی‌های سمانه، آرام‌آرام همه این مناسبات کاری و نسبت‌های فامیلی میان آن‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.
سمانه که از قضا خواهر منصور (مسوول امور مالی شرکت) است، پس از مرگ پدرام متوسل به انواع و اقسام افیون و مواد مخدر می‌شود تا آن‌جا که وضعیت پایدار روحی و روانی ندارد و این‌که پس از یک سال، بیان فرضیه مرگ پدرام،که هادی متهم به آن است به وسیله او، نه تنها رابطه عاطفی و عاشقانه میان او و هادی را مستحکم نکرده،که منجر به بروز نوعی نفرت و انزجار از یکدیگر میان آن‌ها شده است. در این میان، حضور خیالی پدرام،که زاییده‌ی ذهن مشوش و مالیخولیایی سمانه است، احتمال این امر را تقویت می‌بخشد که آن‌چه موجب شده چنین تشویشی به سراغ سمانه بیاید، اتفاقی است که یک سال پیش خودش شاهد بوده و آن اتفاق، سقوط پدرام از پنجره‌ای ساختمانی است که او در پی تهدید سمانه که یا اعتراف می‌کند با هادی رابطه داشته یا خود را پرت خواهد کرد، اقدام به آن کرده و صد البته خیانت‌هایی که میان این دوستان و همکاران رخ می‌دهد، آن هم به بهانه سهم‌خواهی بیش‌تر و البته جاه‌طلبی‌هایی که هر یک دارند و همه‌چیز را از آن خود می‌دانند.
شخصیت‌های نمایش هر کدام خاکستری مایل به سیاه هستند و با اندیشه‌ای منفعت‌طلبانه سعی دارند بدون آن‌که ردپایی از خود باقی بگذارند، در عین حال که به ظاهر دوست و دل‌سوز یکدیگرند، اوضاع را به نفع خود تغییر بدهند؛ حتی نیلوفر،که از ابتدا شخصیتی نرم‌خو و متعادل از خود نشان می‌داد و سعی در آرام‌کردن اوضاع و مدیریت وضعیت آشفته سمانه دارد، سرآخر مخاطب را متوجه می‌کند که با صحه‌گذاشتن بر وخامت بیماری روحی و روانی سمانه، سعی دارد او را از میدان خارج بکند تا شاید از این رهگذر، هادی که اینک همه‌کاره شرکت است و به نوعی آینده شغلی و کاری‌اش تضمین شده، او را به همسری اختیار بکند.
آن‌چه در این نمایش بیش از روایت و روابط علت و معلولی میان شخصیت‌ها اهمیت دارد، شیوه اجرای آن است که به مدد طراحی صحنه‌ای متفاوت،کارگردان سعی در ارائه متفاوتی از آن داشته، همچنان‌که بیننده از همان ابتدا با بخش‌های گوناگون و نمایان نمایش که به وسیله دیوارهایی تورمانند از هم منفک شده‌اند در اصل راز و رموز و مکنونات قلبی هر کدام از شخصیت‌های نمایش را باور دارد اما آن‌چه مشخص است، عیان‌بودن هر یک از آن‌ها و مخفی‌نبودن مناسباتی است که تعمداً مخاطب باید با علم به جزییات آن از ابتدا تا انتها به حدسیات درست خود نسبت به این روابط و مناسبات پناه ببرد؛گویی به استقبال حادثه‌ای می‌رود که کمی پیش‌تر آن را می‌دانسته است.
چنین تمهیدی به جای تعویض صحنه‌ها،که ممکن است وقفه‌ای در زنجیره روایت نمایش ایجاد بکند، تنها با یک تغییر موضعی در نورپردازی، مخاطب را به مواجهه با رخداد دیگری در صحنه می‌کشاند که البته این امر، ریتم و تمپوِ نمایش را تا حد زیادی بالا می‌برد. بر اساس همان پرده‌های تورمانند تفکیک‌کننده فضای نمایش از هم،که حائلی نیز میان مخاطب و شخصیت‌های نمایش است و موجب ارائه تصویری محو و وهم‌گون در نمایش،که کمک شایان توجه‌ای به فضای کار داشته، شاهد هستیم که حتی مراودات ایشان در فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و ویدیوهایی که در چنین فضایی با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند از دید مخاطب مخفی نمی‌ماند و مخاطب به جای اتکا به روایت شخصیت‌های نمایشی، آن‌ها را مصور و از طریق پروجکشن بر روی پرده مشاهده می‌کند.
در هر صورت اتخاذ چنین تمهید و تدبیری در روایت صحنه‌ای نمایش یک وجه منفی نیز دارد که بر مبنای همان ریتم تند جاری در نمایش حاصل از میزانسن طراحی‌شده برای بازیگران یا ضرباهنگ بالای دیالوگ‌گفتن آن‌ها شکل می‌گیرد، تا جایی که حتی با فرض این‌که مخاطب متکی به حدسیات خود از وقایع رخ‌داده پس از آن است اما نیاز به تنفس و حلاجی سلسله اتفاقات و مناسبات دارد تا خروجی مؤثر و مثبتی را به چنگ آورد که البته با چنین شیوه اجرایی تا اندازه‌ای مخاطب جا می‌ماند و در اصل یا مقهور طراحی جذاب صحنه نمایش می‌شود یا در شرایطی که دو شخصیت نمایش در فضایی از نمایش در حال دیالوگ هستند، او متوجه اکت صحنه‌ای شخصیت‌های دیگری است که در فضای عیان و لخت نمایش بازی در سکوت دارند و به اصطلاح فوکوس می‌کشند و این‌جاست که گاه و بی‌گاه رشته کلام از دست مخاطب خارج می‌شود.

5/5 - (19 امتیاز)