درباره‌ی تجربه‌ی تماشای یک فیلم ناخواسته/ به دادم بِرس تو اِی ناجی تبار من!

محمدرضا قلی‌پور:

مدتی بود که به همت شریک زندگانی و از سر مجادله با روزگار، درگیر گفتمانی غیرفارسی و البته علمی شده بودیم.گفتیم قدری فاصله‌گذاری کرده و فیلمی وطنی تماشا بکنیم. به اندوخته‌مان رجوع کردیم و چشمم خورد به اثری که کاش چشمم درمی‌آمد و به آن نمی‌خورد. نامش بود «جشن دلتنگی» (ساخته‌ی پوریا آذربایجانی) که فوری مرا یاد آن ترانه‌ی خاطره‌انگیز «ایرج جنتی‌عطایی» انداخت که «واسه جشن دل‌تنگی ما،گل گریه سبد سبد بود» و تداعی صدای خواننده‌ی مشهور و محبوبش در دام انداخت‌مان اما به لفظِ امروزی‌ها، این فیلم ترکیبی سمی از یک اسیدِ واقعی بود. شاید بتوان در فرهنگ لغات در برابر ترکیب واژگانی «چرندِ محض»، نام این فیلم را گذاشت. روایت از این قرار است که همانا اینستاگرام بدترین اختراع بشر است و هر آن کس که بدان دچار شد، دنیا و آخرتش را تباه خواهد کرد. به طرز بسیار همه‌گیر و بلااستثنایی همه آدم‌های فیلم درگیر این اینستاگرامِ لعنتی شده و عنان زندگی از کف بریده و بنیانِ بشری و خلقت‌شان به خاکستر این افیونِ بدسرشت بدل می‌شود. در پایان هم این رنج‌نامه‌ی سینمایی،که خدای‌مان شاهد است چه زجری با دیدنش کشیدیم و بخش عمده‌ای از گناهان‌مان نیز با تماشایش پاک شد، یک لگدِ نهایی به نعش نیمه‌جان‌مان زد و جمع‌بندی کرد که علاوه بر آن اینستای نابکار، بدانید و آگاه باشید که همانا مهاجرت هم از ناپاکی‌هاست و هر که عزم آن کند، به مرگی عبرت‌آموز گرفتار خواهد شد!

خلاصه آن‌که با دیدن این فیلم تمام‌قد افسوس شدیم که چرا باید این بشود سینمای ما؟ چرا بازیگران‌مان زیر بار بازی در چنین چرک‌نامه‌هایی می‌روند؟ و چرا بود که از پسِ چرا پدیدار می‌شد و چنان آتشی در ما افتاده بود که به صد ضربت بیل هم خاموش نمی‌شدیم!

به ناگاه در همان اندوخته، نام «عیارِ تنها» (مستندی ساخته‌ی علا محسنی) عیان آمد و چاره را در آن یافتیم که نصف شبی باری دیگر تماشایش کنیم تا به لطف جناب استاد بیضایی از یاد ببریم آن پلشتی فیلم‌نما را، ولی باز دردی بر دردمان آمد که یکی این بهرام‌خان می‌شود و حرف حسابش زمین می‌ماند و دیگری امثال آن‌هایی می‌شوند که پرت و پلاهاشان محقق می‌شود به نام فیلم و تئاتر و هر آن‌چه که هرچه هست غیر از هنر.

تمام کنم با نوشتاری از استاد بیضایی در «طومار شیخ شرزین»:«با شما از زخمی سخن می‌گوییم برآمده از نیزه‌های نادانی و ما همه قربانی آنیم.کسی دوست‌دار حقیقت نیست و همه دوست‌دار مصلحت‌اند».

5/5 - (3 امتیاز)
نقد و بررسی

سی‌امین برنامه از سلسله‌جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای خانه هنرمندان ایران برگزار شد

«ملاقات بانوی سالخورده»؛ روایت حمیدسمندریان از فروپاشی فضیلت سی‌امین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و

ادامه مطلب »