کاظم پورمهدی، فارغالتحصیل کارشناسی ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر است که این روزها نمایشنامهی «شکلات فرنگی» به قلم او و با کارگردانی محمدرضا مالکی روی صحنه است. این نمایش هر روز غیر از شنبهها، ساعت 19 در مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در پارک لاله اجرا میشود. به این بهانه، پورمهدی یادداشتی را دربارهی نمایشنامهی متن «شکلات فرنگی» نوشته و در اختیار سایت هنردستان قرار داده که میخوانید.

نمایشنامهی «شکلات فرنگی» تجربهی جدیدی برای من بود، چراکه تا به حال نمایشنامهای برای گروه سنی کودک و نوجوان ننوشته بودم. وقتی دوست عزیزم، آقای محمدرضا مالکی،کارگردان نمایش «شکلات فرنگی» پیشنهاد نوشتن آن را داد، ابتدا مردد بودم اما از آنجایی که تجربهکردن را دوست دارم، شروع به نوشتن متن کردم. نوشتن برای گروه سنی کودک و نوجوان کار سختی است و باید حواست به همهچیز باشد. اصولاً دوران کودکی به عنوان یک مرحلهی در حال گذار به سوی بزرگسالی قلمداد میشود و حلقهی اتصال بین نسلیست که وظیفهی انتقال فرهنگ و میراث مادی و غیرمادی خانواده و نهادهای اجتماعی را بر عهده دارد و بر همین اساس، حساسیت ویژهای میطلبد و باید دست بهعصا نوشت.
در ابتدا ما قصهای نداشتیم و آقای مالکی تنها با یک ایده به سراغ من آمد. ایده این بود:«دختری میخواهد در مسابقهی کیکپزی شرکت بکند». در طول نشستهایی که با آقای مالکی داشتیم، با همفکری هم قصهای را طراحی کردیم. البته حین نوشتن، ایدههای جدیدی هم از طرف آقای مالکی مطرح و به قصه اضافه شد. در آغاز قرار بر این شد جغرافیای خاصی برای نمایشنامه در نظر گرفته نشود و معلوم نباشد سارای قصهی ما اهل کجاست، ولی در مراحل تمرین،کارگردان نمایش «شکلات فرنگی» به این نتیجه رسیدند که فضای کار را ایرانی بکنند و شخصیتها رنگ و بوی ایرانی بگیرند. این تصمیم بیشتر به این جهت بود تا کودکان را با فرهنگ و آداب و رسوم و حتی موسیقی قومیتهای مختلف ایرانی آشنا بکنیم. این تصمیم باعث شد موقعیتهای نمایشی کمیک و بامزهای به وجود بیاید که برای مخاطب بزرگسال هم مناسب و جالب توجه باشد.
نوشتن را دوست دارم اما خودم را نویسنده نمیدانم. اگر صادقانه بگویم، نوشتن برای من دغدغه نیست و بیشتر از روی لذت به سراغ نوشتن میروم. به نظر بنده، نویسنده کسیست که خود را ملزم به نوشتن میداند و ساعاتی از روز را به این امر اختصاص میدهد.

همانطور که اشاره کردم، نوشتن برای مخاطب کودک و نوجوان حساسیتهای ویژهای دارد و برای همین بیشتر ترجیح میدهم برای مخاطب بزرگسال بنویسم. سال 99 سه مورد از نمایشنامههایم را در قالب کتابی با نام «صعود به طبقهی همکف» در نشر قطره به چاپ رساندم اما متاسفانه به دلیل شیوع کرونا، آنطور که باید، دیده نشد. این کتاب شامل سه نمایشنامه به نامهای «قرعه»،«کامیکازه» و «صعود به طبقهی همکف» است که هر کدام فضای متفاوتی دارد. نمایشنامهی کامیکازه را که تمی ضدجنگ دارد و به بمباران اتمی ژاپن در جنگ جهانی دوم مربوط میشود، دیماه 1400 در تماشاخانهی عباس جوانمرد خانهی تئاتر نمایشنامهخوانی کردم و منتظر فرصت مناسبی هستم تا نمایشنامههای دیگرم را اجرا بکنم، چون معتقدم نمایشنامه باید اجرا بشود، وگرنه هیچ اتفاقی برایش نمیافتد.
در ایران نوشتن شغل محسوب نمیشود. اگر کسی از من بپرسد «شغلت چیست؟» پیش از اینکه پاسخش را بدهم این پرسش را از خودم میپرسم. واقعاً شغل من نویسندگی است یا به آن علاقه دارم؟! اصلاً مگر شغلی با عنوان نویسندگی در ایران داریم؟! کاش داشتیم. من اهل سفارشینوشتن نیستم و دوست دارم دغدغههای ذهنی خودم را تبدیل به متن نمایشی یا فیلمنامه بکنم. این امر باعث میشود کمتر کارگردانی به سراغت بیاید. با این نگاه نمیتوانی به نوشتن، به عنوان شغل نگاه بکنی. صداقت در نوشتن برای من از همهچیز ارزشمندتر است، یعنی چیزی بنویسی که خودت واقعاً به آن اعتقاد و باور کامل داری.