قرار نیست لباس در تئاتر مد بیافریند و جامعه را به الگوگیری از خود وا دارد. لباس تئاتر طراحی و دوخته میشود تا با نوع بافت، دوخت، رنگ و فرم ظاهری خود بیانگر تحولات شخصیتی بازیگرانش باشد. تئاتر ابزار انتقال فرهنگی است و به اشتراک گذاشتن نقاط اشتراک و افتراق میان فرهنگهای مختلف از طریق مود نمایش که بستری آشنا با توسل به واسطهی درام است.
بر این اساس باید گفت درام اقتضائاتی دارد که بتوان با برآوردهشدن این اقتضائات و ملزومات هدف از تولید و اجرای تئاتر را تأمین کرد.
به طور قطع یکی از این ملزومات، داشتن متن نمایشی یا پیِس است که چون دستورالعملی تکلیف بازیگر، کارگردان و کلیه عوامل هنری و فنی نمایش را در مواجهه با اثر نمایشی و اینکه چگونه میتوان با آن برخورد و رفتار داشت را مشخص میکند.
در این میان بروز و ظهور یک نمایش تنها وابسته به نمایشنامه نیست، هرچند که باید آن را رکن اصلی به شمار آورد. اقتضای دیگر نمایش برای عرضاندام بازیگر و به منصه ظهور رسیدن آن، لباس است و این عنصر آنچنان در تئاتر اهمیت دارد که گفته میشود ممکن است نمایش بدون طراحی صحنه و دکور یا حتی طراحی نور و نورپردازی بتواند تولید شود اما بدون لباس هرگز.

یکی از نکات مهم در فرایند تولید تئاتر، دراماتورژی است، به این معنا که کارگردان بر اساس کارکرد نمایش و اینکه تولید و اجرای آن در برههای از زمان چه فایده و سودی دارد، متن نمایشی را که انتخاب کرده فارغ از اینکه انگاره نخستین نویسنده آنچه بوده است، متناسب با شرایطی که در آن قرار دارد، آداپته میکند و اینجاست که در این مسیر طراحی و اجرای لباس در تئاتر از اهمیت زیادی در جریان دراماتورژی برخوردار میشود.
لباس تئاتر تنها در خاصیت پوشانندگی و اینکه مثلاً مخاطب را متوجه برهه خاص تاریخی که یا در متن نمایش تعریفشده یا خواست کارگردان در الصاق آن به برههای خاص است، معنا نمیشود، بلکه لباس در تئاتر با تعریف جنبههای کاربردی آن شخصیت پیدا کرده و اصطلاحاً با دخالت در روند روایت درام وارد میزانسن میشود.
درست بر همین اساس است که لباس در تئاتر از مد و مدل فاصله گرفته و برخلاف لباس اجتماعی خود بر تئاتر، بروز شخصیت اشخاص آن و مناسبات میان بازیگران حاکمیت میکند.
در اصل طراح و تولیدکننده تئاتر جدای از اینکه باید به همه اصول تکنیکی و فنی دوخت لباس آگاهی داشته باشد، خود نیز باید جامعهشناس بوده، از تأثیرات و تأثرات فرهنگی محصولی که برآمده از تفکر غالب بر جامعه است، اطلاع کامل داشته باشد.

لباس در تئاتر قرار نیست مد بیافریند و جامعه را به الگوگیری از خود وا دارد. لباس تئاتر طراحی و دوخته میشود تا با نوع بافت، دوخت، رنگ و فرم ظاهری خود بیانگر تحولات شخصیتی بازیگرانش باشد.
چنین دیدگاهی موجب میشود تا ما طراحی لباس تئاتر را شاخه و گرایشی مستقل از جریان طراحی مد و لباس در نظر گرفته و به عنوان گرایشی متفاوت از جریان فراگیر مد و لباس به آن صرفنظر از جنبههای عملی و کارگاهیاش، به دید یک مقوله میانرشتهای نگاه کنیم.