گفت‌وگو با «آزاده بخشی»، به بهانه‌ی حضور در نمایشگاه «اسب و حیوانات هم‌زیست»: وضعیت هنرهای تجسمی اصلاً خوب نیست

احمدرضا حجارزاده:

این روزها اگر به برج میلاد سر بزنید، در طبقه‌ی دوم برج،گالری «هفتا» میزبان نمایشگاه گروهی جذابی از آثار نقاشی و مجسمه‌سازی هنرمندان با عنوان «اسب و حیوانات هم‌زیست» است. علاقه‌مندان به هنرهای تجسمی تا 25 خرداد، از ساعت 9 صبح تا 21 می‌توانند از آثار هنرمندان در این نمایشگاه دیدن بکنند. یکی از هنرمندانی که با آثار نقاشی در این نمایشگاه شرکت کرده،«آزاده بخشی»، متولد خردادماه 1359 است. با وجودی که او در رشته‌های مرتبط با هنر تحصیل نکرده و دارای مدرک کارشناسی حسابداری و کارشناسی ارشد MBA است، ولی سابقه‌ی فعالیتش در نقاشی به سال 77 برمی‌گردد. او از کودکی به کلاس نقاشی علاقه‌مند بوده اما شرط خانواده‌اش برای شرکت در کلاس هنری، قبولی در دانشگاه بود. بنابراین پس از شرکت در کنکور، در کلاس‌های نقاشی استاد مخبری شرکت می‌کند. چند سال بعد، آغاز تحصیل در دانشگاه، مانع از ادامه‌ی کلاس‌های نقاشی می‌شود.گرچه طی دوره‌ی آموزشی استاد مخبری، در دو نمایشگاه گروهی شرکت می‌کند. تا سال 91، بخشی با بهره‌گیری از اینترنت و کتاب‌های طراحی موجود در بازار، طراحی با رنگ روغن و مدادرنگی را تمرین می‌کند و حرفه‌یی‌تر می‌شود. سال 91 پس از وقفه‌یی ده‌ساله بین فعالیت‌های هنری‌اش، دوباره در آموزشگاه‌ها و زیر نظر اساتید مختلف آموزش می‌بیند. سال 94 در نمایشگاهی گروهی شرکت و سال 95 نخستین نمایشگاه انفرادی‌اش را در گالری مستقل تهران برگزار می‌کند. از سال 98 تاکنون نیز به طور مداوم در برخی نمایشگاه‌ها شرکت داشته است. آزاده بخشی با سابقه‌ی شرکت در 20 نمایشگاه گروهی، خبر می‌دهد به زودی دومین نمایشگاه انفرادی‌اش را برگزار خواهد کرد. به بهانه‌ی حضور آثار این هنرمند در گالری «هفتا»،گپ‌وگفتی با او داشته‌ییم.

شما با دو تابلو در این نمایشگاه حضور دارید. آیا این نقاشی‌ها به بهانه‌ی شرکت در همین نمایشگاه اجرا شدند یا جزو کارهای آماده‌ی شما بودند که به دلیل تناسب با موضوع نمایشگاه، روی دیوار رفتند؟

خیر، این تابلوها برای این نمایشگاه اجرا نشدند و جزو کارهایی بوده‌اند که از قبل داشتم. چون من خیلی دیر به نمایشگاه رسیدم و در روزهای پایانی به این مجموعه اضافه شدم. چند تا از کارهای من را که استاد «محمدهادی فدوی» دیده بودند، برای حضور فیزیکی نقاشی‌ها در نمایشگاه انتخاب کردند.

این دو تابلو را با چه تکنیک و متریالی ترسیم کرده‌اید؟ چرا کارهای بیش‌تری به نمایشگاه ارائه ندادید؟!

تابلو «اسب»، ویکس‌مدیا روی بوم است؛ هم تکسچر دارد، هم اکرولیک و هم رنگ روغن. تابلو «گوزن» هم فقط رنگ روغن روی بوم است.کارهای بیش‌تری ارائه ندادم، چون قانون نمایشگاه این بود که از هر آرتیست دو اثر روی دیوار گالری برود و سه اثر آنلاین یا دیجیتال روی اِل‌سی‌دی‌ها نمایش داده بشوند. در واقع هر هنرمند سه اثر مجازی و آنلاین هم دارد و با پنج اثر در این نمایشگاه شرکت کرده است.

در دو نقاشی شما، رنگ‌های سردِ آبی و خاکستری غالب است. همچنین در تابلو «اسب»، رگه‌هایی از رنگ سرخ به شکل خون دیده می‌شود. نگاه و ایده‌ی شما در این دو تابلو چه بوده ؟! چرا از رنگ‌های بیش‌تر و روشن‌تری سبهره نبردید؟!

اگر سیر نقاشی‌های من را دنبال کرده باشید، اصولاً در نقاشی‌هایم رنگ‌های اغلب سرد مثل طیف سبزهای خاکستری، انواع آبی‌ها یا خاکستری‌های بسیار روشن وجود دارند. قطعاً قسمتی از نقاشی‌های من، از خصوصیات ذهنی و حالات روحی و روانی‌ام در دوره‌ی مشخصی است. بیش‌تر آثارم در دوران کرونا و دو سال اخیر کشیده شده‌اند. آن دوره برای من روزهای بسیار سردی بود. به هیچ‌وجه اتفاق‌های دل‌گرم‌کننده‌یی نبوده. با این‌که خوش‌بختانه اصلاً دچار این بیماری نشدم، ولی روزهای دلهره‌آوری داشتم و حتا از حضور این ویروس پنیک شدم. شاید یکی از دلایل انتخاب این رنگ‌ها، فضای ذهنی و روحی خودم باشد. فعلاً گرایشی به سمت رنگ‌های گرم ندارم و در این مدت اصلاً نداشتم. البته رفته‌رفته این گرایش در حال تعدیل‌شدن است. رگه‌های سرخی که در تابلو «اسب» کشیده‌ام، می‌تواند خون باشد یا هر چیز دیگر. انتخاب این تعبیر را برای مخاطب آزاد گذاشته‌ام اما همان‌طور که گفتم، با نگاهی به سیر نقاشی‌هایم در دوران اخیر، رنگ قرمز را در تابلو «گوزن» هم به شکل بندهایی روی شاخ‌ها دارم. در همه‌ی نقاشی‌های من خط‌های قرمزرنگی دیده می‌شوند که گاهی بند است،گاهی اثری‌ست روی آن قسمت که حتا در دید شما، شاید به شکل خون تعبیر بشود. این خطوط قرمز جزو اِلِمان‌های مشخص کار من است؛ شاید نشانی از یک هشدار یا خطر و خط قرمزها باشد، یا مثلاً حالتی از محدودیت‌ها. اگر به تابلو «گوزن» دقت بکنید، روی شاخ‌هایش پر از بندهای قرمزی‌ست که موجب شده گوزن بایستد و حرکت نکند اما در عین حال می‌بینیم بندها پاره‌شده و منقطع‌اند، بندهای محکمی نیستند، یعنی با وجود آن بندها هم می‌شود حرکت کرد اما او را نگه داشته‌اند. در مورد اسب هم، پَرشی را می‌بینیم، ولی آن رگه‌های خون به ما می‌گوید این پرش، شاید پرش موفقی نباشد! با این‌حال دوست ندارم آن را توضیح بدهم تا همان‌طور که در ذهن شما، آن رگه‌ها به شکل خون تداعی شد، برای دیگران نیز هر آن‌چه دوست دارند، تداعی بشود.

عکس: میلاد بهشتی

نظرتان درباره‌ی برگزاری نمایشگاه در گالری «هفتا»ی برج میلاد چیست؟! فکر می‌کنید مردم و اصولاً علاقه‌مندان جدی و حرفه‌یی به هنرهای تجسمی، این محیط را به عنوان مرکزی برای نمایش آثار تجسمی پذیرفته‌اند؟! آیا این گالری از دید شما به عنوان یک نقاش حرفه‌یی، ویژگی‌های لازم را برای به نمایش‌گذاشتن تابلوهای نقاشی دارد؟!

برای من تجربه‌ی خیلی جالبی بود که گالری متفاوتی را ببینم با گالری‌هایی که تاکنون دیده‌ام؛ چه به عنوان بازدیدکننده از کارهای دوستان هنرمندم، چه خودم در گالری نمایشگاه داشته باشم. تجربه‌ی جذابی بود، چون فضایی بود که پیش از آن برایش تعریفی به عنوان فضای هنری نشده اما توانسته بود کاملاً موفق از آن بیرون بیاید. تیم اجرایی گالری را خیلی موفق و خلاق دیدم. فکر می‌کنم مدت زیادی نیست گالری «هفتا» در حال فعالیت است، ولی خیلی حرفه‌ای به آن نگاه می‌کنند. در کل فضای گالری را خیلی دوست داشتم، به دلیل تفاوت‌هایی که با گالری‌های دیگر حس کردم.گرچه خیلی از گالری‌های تهران را دوست دارم که فضای حرفه‌ای و جذاب دارند. نکته‌ی جالب این بود که مردمی که به دلیل دیگری در برج میلاد حضور داشتند، می‌آمدند کنار آثار و عکس می‌گرفتند. نمایشگاه برای بعضی‌ها به قدری جالب بود که می‌دیدم روی کیوآرکُدها (QR Barcode) می‌زدند تا نام اثر و هنرمند را ببینند. آوردن بچه‌ها هم فضای جالبی ایجاد کرده بود. ما به گالری‌های دیگر که می‌رویم، بازدیدکنندگان بچه‌ها را همراه نمی‌آوردند اما حضور بچه‌ها برایم جذاب بود. فکر می‌کنم تماشاکردن آثار هنری در این سن، در ذهن و روح‌شان تاثیر خوبی بگذارد و فکر بکنند این فضا هم برای تجربه وجود دارد. شاید بچه‌یی دور از این فضا باشد، در حالی‌که استعداد و روحیه‌ی انجام این کارها را دارد. حضور مردمی که در این نمایشگاه مخاطب اصلی گالری نبودند، خیلی جذاب بود. شاید برای تفریح و کار دیگری به برج آمده بودند، ولی وقتی با این فضا روبه‌رو می‌شوند، شاید برای خودشان هم جالب بوده یا جزو علاقه‌مندی‌های‌شان بعد از این دیدار باشد.

به نظر شما وضعیت هنرهای تجسمی در شرایط فعلی چگونه است؟ چرا هنوز این هنر برای عموم مردم جامعه دغدغه نیست؟! فکر می‌کنید چگونه می‌توان مردم را با هنرهای تجسمی از جمله نقاشی و مجسمه‌سازی آشتی داد تا آثار هنرمندان به خانه‌ها راه پیدا بکند؟!

وضعیت هنرهای تجسمی اصلاً وضعیت خوبی نیست. شرایط مناسبی در جامعه ندارد. قطعاً دغدغه‌ی جدی مردم نیست و دلیل مشخص و بارز آن،که همه‌ی ما می‌دانیم، مسائل اقتصادی‌ست که روی همه‌چیز تاثیر می‌گذارد. هنرهای تجسمی جزو اولویت‌های اصلی یا نیازهای اساسی مردم نیست، در حالی که باید باشد. هنر به هر شکل آن، سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی و مجسمه‌سازی باید جزو نیازهای اساسی مردم باشد، چون فکر می‌کنم تغذیه‌ی روانی آدم‌هاست و باید به آن پرداخته بشود. متاسفانه مردم از لحاظ شرایط اقتصادی، اولویت‌های دیگری دارند. با این‌که بازدید از گالری‌ها، مثل تماشای کنسرت و نمایش نیست که بلیت تهیه بکنید. مردم می‌توانند با هزینه‌ی اندکی برای رفت‌وآمد، از یک گالری بازدید بکنند، مگر این‌که بخواهند خرید آثار داشته باشند و این هم برمی‌گردد به قشر دیگری از مردم جامعه که توانسته‌اند نیازهای اساسی‌شان را تامین بکنند اما در آن قشر هم می‌بینیم اولویت‌بندی‌شان چیز دیگری‌ست. عده‌ی کمی هستند که برای خرید آثار هنری، سراغ کسانی می‌روند که امضای خاص و متفاوتی دارند تا برای‌شان به عنوان سرمایه‌ی بلندمدت باشد، نه صرفاً چون حس خوبی از آن اثر گرفته‌اند و توجه‌یی به نام هنرمند ندارند. فکر می‌کنم یکی دیگر از دلایل اساسی این وضعیت، سیاست‌گذاری گالری‌هاست که بخواهند با کدام هنرمندان و با چه سبقه‌یی کار بکنند. دوم این‌که در کشور ما آرت‌فرهایی (art fair) وجود ندارد که همه‌ی هنرمندان کنار هم قرار بگیرند و آثار با قیمت‌های خیلی پایین ارائه بشود. طی یکی‌دو سال اخیر گالری‌های اندکی بوده‌اند که در پایان سال فراخوان داده‌اند تا هنرمندان آثاری با قیمت‌های پایین، مثلاً تا دو میلیون و سه میلیون بیاورند که مردم خریداری بکنند اما باز هم در چنین فرصت‌هایی، مجموعه‌داران با این ایده که بهترین زمان برای خرید است، می‌آیند و نمایشگاه را اصطلاحاً سولدآت (sold out) می‌کنند تا بعداً همان‌ها را خرید و فروش بکنند. این اتفاق باید بیش‌تر باشد که ما بتوانیم آثار را با قیمت‌های پایین‌تر به مردم ارائه بدهیم. هرچند به خاطر بالارفتن متریال، تولید یک اثر هنری نسبت به قبل بسیار هزینه‌بردارتر شده اما باز هم می‌توان با کمک گالری‌ها، اگر درصد و سود پایین‌تری بگیرند، این شکل رفتاری را در جامعه جا انداخت که مردم هم خریدار آثار اصل باشند، یعنی به جای خریدن عکس و پوستر یک اثر،که معمولاً از گوگل برمی‌دارند و روی شاسی می‌زنند، اثر اصلی را از گالری‌ها بخرند. به نظرم باید گالری‌های فعال در این زمینه و آرت‌فرها افزایش پیدا بکنند. حتا در عرصه‌ی هنرهای تجسمی، جای خالی هنرهای خیابانی وجود دارد، یعنی یک فضایی که ما هنرمندان کنار خیابان و گالری‌های معتبر بایستیم و نقاشی‌های‌مان را با قیمت پایین‌تر عرضه بکنیم؛ نقاشی‌هایی که با متریال ساده‌تری تولید شدند. با این ترفند،کم‌کم خریداران کارها بیش‌تر و فضا بهتر می‌شود، ولی در حال حاضر، مردم خیلی از خرید آثار هنرهای تجسمی دورند.

حرف یا نکته‌ی ناگفته‌ای اگر مانده، بفرمایید.

من غیر از هنرهای تجسمی، سال‌ها در دو رشته‌ی هنری موسیقی پاپ و هنر نمایش فعال بودم. در این دو رشته، شما تبلیغات خیلی گسترده‌تری می‌بینید، اعم از بیلبوردهای تبلیغاتی، تبلیغ‌های مجازی در سایت‌های خبری و صفحه‌های اینستاگرامی خیلی معتبری که مردم دنبال می‌کنند. شکل کلی تبلیغات در هنرهای تجسمی با تبلیغ در موسیقی و نمایش متفاوت است. فکر می‌کنم در هنرهای تجسمی نیاز داریم چشم مردم را به تبلیغات گالری‌ها عادت بدهیم، نه فقط در سایت‌های مربوط به نقاشان یا صفحه‌ی مجازی خودشان، بلکه صفحه‌های اینستاگرامی پربازدید و خلاق نیاز داریم صرفاً برای هنرهای تجسمی. چشم مردم به دیدنِ بیلبورد هنرهای تجسمی عادت ندارد اما من تعجب کردم و غافلگیر شدم که گالری «هفتا»، بیلبورد نمایشگاه «اسب و حیوانات هم‌زیست» را در سطح شهر نصب کرده. بابت این اتفاق از گروه خلاق گالری «هفتا» تشکر می‌کنم. همچنین از گروه اجرایی که برای برپایی این نمایشگاه خیلی زحمت کشیدند. از کیوریتور مجموعه آقای «علی ولاشجردی»، از مدیر هنری آقای «مهدی فهار»، ناظر و راهنمای مجموعه استاد «محمدهادی فدوی» عزیز و «سالومه طهرانی» دبیر برگزارکننده‌ی نمایشگاه که همگی به شکلی محترمانه و حرفه‌یی این نمایشگاه را برگزار کردند. امیدوارم این اتفاق زمینه‌ساز فعالیت‌های بعدی و بیش‌تری بشود. شاید شروعی برای یک روند خیلی متفاوت و نگاه جدی‌تر و حرفه‌یی‌تر به برگزاری نمایشگاه آثار باشد.

3.2/5 - (6 امتیاز)