حسام‌ اینانلو :خودشیفتگی، فعالیت هنرمندان را به گرفتن سلفی محدود کرده است

هنردستان : موضوعی که در جهان معاصر هر انسانی امکان درگیری با آن را دارد و هنرمندان به شدت با آن درگیرند، موضوع نارسیسیم و یا خودشیفتگی فردیست. این نارسیسیم فعالیت هنرمندان را تقلیل داده به عکس‌های سلفی و پرتره‌های پر زرق و برق.

 

داستان را این بار از میانه آغاز می‌کنم. چرا که حقیقت ابتدایی آن دست  کم برای من نگارنده پر از ابهام است. سوال پیچیده‌ایی است: این که چیست؟ یا کدام است؟ آن چیزی که می‌گویند و میگوییم از ماست که بر ما ست. حدود این «ما» را گسترده تلقی نخواهم کرد. به طور قطع این مطلب در حیطه و حدود هنر و جامعه هنری و از آن باریکتر جامعه هنری سرزمین من خواهد بود. داستان پیل در تاریکی مثنوی معنوی تمثیل خوبی ست تا در آن حرکت کنم و اجزاء آن را با گمانه های خودم در این حیطه این همانی کنم.

حتما خوانده اید؛ خلاصه میگویم:

فیلی (پیلی) در تاریکی مطلق که مردمان آن سرزمین این چنین موجودی را ندیده بودند، آمد. هر کس به فراخور برداشت ذهنی خود و وجه روبروی خود (گونه مواجهه ی خود با اجزاء) آن را تفسیر کرد. یکی جلوی پای فیل بود گفت فیل ستون است. یکی جلوی گوش فیل بود فیل را بادبزن انگاشت و … همه راست میگفتند ولی فیل هیچ یک نبود و همه آنها بود. ابتدای امر قبل از این همانی این داستان با مطلب خود باید بگویم کلمات من بار انتقادی دارد،گاهی هم تحلیلی، نه صرفا توصیفی.

از عوامل بیرونی هنرمند آغاز می‌کنم و بعد به اجزا روانی و پیچیدگی های هنرمندی خواهم پرداخت. از عوامل بیرونی برای شکل گیری یک هنرمند به معنای واقعی بی شک مهمترین آن جامعه ای است که در آن زندگی می‌کند و حکومتی ست که بدان تابع است. البته جامعه خود متشکل از بسیاری از اجزاء دیگر است. پس وقتی میگویم جامعه، بخدانید: آموزش و پرورش، مبانی تربیتی، شهری بودن (گونه و میزان مدنیت)، دین مذهب و عوامل اعتقادی و … فارغ از آنچه که در باب هنرمندی و تولید هنرمند گفته می‌شود به عنوان نبوغ؛ تمامی عوامل جامعه شناختی تاثیر مستقیم و گاهی تعیین کننده دراین خصوص دارد.

آموزش و پرورش اولین و شاید پیچیده ترین نقش را ایفا می‌کند (البته از خانواده به عنوان اولین ساختار گذشتم و بررسی در جامعه جستم). آموزش خلاقیت، آزاد اندیشی، جسارت بیان، هم اندیشی، تکثرگرایی، پذیرش آرا مخالف، عملگرایی، مواجهه با تاریخ، اهمیت زیست(زنده‌گی)، همه و همه وظیفه آموزش است. تاکید می‌کنم جامعه مورد بررسی من همه مردم کشورم نیست بلکه هنرمندی ست که در ایران قرار است تولید شود. با هم بیاندیشیم که کدام درس از دروس دبستان به خلاقیت های هنری و دیگر مواردی که برشمردم کمک خواهد کرد؟ و یا واضح تر و جسورتر بگویم آنچه درین سازمان می‌گذرد چیزی برای تولید هنرمند می‌گذارد؟ کمک و همیاری اش بماند!

جسارت بیان، هم اندیشی و …!! برای تولید هنرمند در یک جامعه نیازمند تک تک این مبانی تربیتی هستیم. البته فرض من این است که ایران امروز شرایط خوبی برای تولید هنرمند را ندارد و تا زمانی که زیرساخت‌هایی که نام بردم ایجاد نشود نمی‌توانیم به تولید هنرمند امیدوار باشیم. آموزش و پرورش ذهن را میتواند جسور و انتقادی و خلاقانه بار بیاورد-حال با ساز و کاری که در این مطلب مجال توضیحش نیست-و میتواند با دروس صرفا حفظی و غیر تحلیلی و غیر انتزاعی  ذهن را کم کارکرد کند و یا کارکردش را تقلیل دهد به ماشینی بی خاصیت.

موضوع مهم زیست سلامت که در دوران معاصر بسیار دچار بحران و چالش شده است. مفهوم زیست در بیان های آموزشی کشور ما تبدیل شده است و یا بهتر بگویم تقلیل یافته است به «موفقیت». حال موفقیت را در ساحت اجتماعی بخوانید «مدرک گرایی»یا کسب بیشترین حیثیت اجتماعی و یا شهرت و یا هرچیزی از این قبیل. در این میان هنر که از  اساس در خلوت یافت می‌شود و انزوای خودخواسته هنرمند را طلب می‌کند، رنگ واقعی خود را می بازد. چرا که هنرمند نیز فردی از جامعه است و نسبت به جامعه ایزوله نیست به فراخور فعالیتش و از فضای کلی حاکم بر جامعه اش تاثیر می‌پذیرد. به همین دلیل فرد مشغول به کار هنری (هنرمند کلمه والایست و نمیتوان به هر فردی نسبت داد) تمام وقت و انرژی و تمرکز خود را صرف کسب این موارد می‌کند. در واقع هنری به معنای واقعی تولید نمی‌شود. به همین خاطر است که در این روزها هنر تقلیل یافته است به سرگرمی. دقیق تر نگاه کنیم میتوان به این فرمول رسید:

-فردی به دنبال عنوان اجتماعی و تبعش به دنبال حیثیت اجتماعی است (گزاره اول).

-برای کسب حیثیت اجتماعی نیازمند مقبولیت اجتماعی است (گزاره دوم).

-مقبولیت زمانی حادث می‌شود که کالایی و پدیده ایی مورد مصرف همگان قرار گیرد (گزاره سوم).

حال با این سه گزاره می‌توان دریافت که روحیه مصرفی نیازمند پایین آمدن سطح پدیده های فرهنگی ست؛ در هر دوسو. چه تولید کننده و چه مصرف کننده. چرا که کمیت آن مطرح است. مقبولیت و حیثیت اجتماعی این را طلب می‌کند که آن پدیده در سطح کلان مصرف شود. دقت کنید گاهی مجریان تلوزیونی هم هنرمند خطاب می‌شوند. در باب موضوعات پیرامونی تولید و یا عدم تولید هنرمند بسیار نوشته اند.

موضوعی که در جهان معاصر هر انسانی امکان درگیری با آن را دارد و هنرمندان به شدت با درگیرند موضوع نارسیسیم و یا خودشیفتگی فردیست. ابتدا مشاهدات واقعی شروع میکنم و بعد به وجوه پنهان تر خواهم پرداخت. امروزه با وجود دنیای مجازی و صفحات اجتماعی گونه ایی تازه به بررسی های روانشناختی افراد اضافه شده است که وجوهی از آن شاید در گذشته هم بوده اما امروز رنگ ثبوتی و قابل ملاحظه به خود گرفته است. این نارسیسیم فعالیت  هنرمندان را تقلیل داده به عکسهای سلفی و پرتره های پر زرق و برق و بیانات جهان شمول و نجات دهنده بشریت. اینکه این بیانات و افاضات چه قدر وظیفه و تخصص فرد هنری مربوط است همیشه جای تعجب و سوال است.

نارسیسیم قطعا فقط در دنیای زندگی خصوصی هنری کاران نمی‌ماند و راه به بروزیات هنری آنان نیز می‌گشاید. توهمی دست میدهد خداگونه.که هر چی خلق کنم باید مخاطب را خوش آید.(البته در بخش بررسی پیرامون هنرمند عرض کردم که این پایین آمدن سطح هنری در دو قسمت مخاطب و هنرمند حادث شده است). پس در چنین فضایی مخاطب هم به تحکم خداگونه هنرمند تن میدهد. پس نارسیسیم هنرمند را دو چندان تقویت میکند و احتمالا با یک تصاعد هندسی رو به رو هستیم و همزایی آنها روزافزون است.

در تاریخی نچندان دور در ایران پدیده اجتماعی وجود داشت با نام «محفل» و یا محفل هنری که در آن نوعی از فعالیت های NGO ها صورت می‌گرفت و باعث همبستگی بین هنرمندان می‌شد و نقدهای جدی و گاهی تند در آن صورت می‌گرفت که این دو کارکرد خود باعث کم شدن روحیه خودشیفتگی فردی در هنرمند می‌شد. البته محفل هدف از بین بردن استقلال هنرمند را دنبال نمی‌کرد بلکه تماما با حفظ این اصل تمام دستاورد های خود را دنبال می‌کرد.

مطلب بعدی همیشه از ابعاد بررسی تولید هنر و هنرمند مقفول واقع میشود، «زیست شخصی»هنرمند است. در بخش های اجتماعی به گونه ایی دیگر مطرح کردم در قالب زندگی شخصی به گونه ایی دیگر خواهم گفت. به طور قطع زندگی هنرمند در لحظاتی که فعالیت خلاقانه نمی‌کند، عادی میگذرد. تاکید میکنم «عادی»میگذرد. اما نارسیسیم با خود نگاه غیر عادی دیده شدن و خاص دیده شدن را به دنبال دارد و این یعنی تعادل روانی و زندگی طبیعی بر هم میخورد. دقت کنیم تمام هنرمندان وقتیکه زندگی آماتور دارند بهترین آثارشان خلق می‌کنند. در ضمن در قالب خانواده هم موفق هستند. ولی وقتی «سلبریته»، می‌شوند و مجبورند در زمان های غیرفعالیت هنری هم به زور هنری جلوه کنند و این یعنی دور شدن از نولی تعادل روانی و دور شدن از حال و فضای شخصی. همان که گفتم هنرمند در «انزوای خودخواسته» و در «خلوت» تولید می‌شود.

نتیجه گیری می‌کنم:

تولید هنر و هنرمند منوط به شرایط حکومتی و آموزشی و روانی و صدها عوامل بستگی دارد. اما این روزها ما درگیر بدیهی ترین آنان هستیم. سواد و تخصص در حیطه فعالیت و تعادل روانی و زندگی معنوی و سکوت و فضای شخصی نیاز اساسی و حیاتی این روزهای هنرمندان ما است.

بادداشت از حسام اینانلو

منبع : فارس 

امتیاز دهید