این روزها تالار استاد ناظرزادهکرمانی، برگی از کتاب بزرگ تاریخ ایران را در قالبی نمایشی روی صحنه آورده است.«تلفات» روایت بحران آغاز جنگ هشتساله ایران و عراق است؛ جنگی که با همه رویدادهای آشکار و نهانش، همچنان و تا همیشه در یاد و دل مردمان این سرزمین جای خواهد داشت.
با نگاهی دقیقتر و جزییتر به متن این نمایشنامه، شاید بتوان اولین ویژگی این نمایشنامه را نداشتن معرفی برای شخصیتپردازیها، رویدادپردازیها و اشارههای زمانی و مکانی قطعی و روشن دانست. داستان نمایش از کارکترها، رویدادها، و زمانها و مکانهای بسیاری برخوردار است که گویی قرار است همگی تا پایان نمایش در پشت پردههای پیدرپی ابهام پنهان بشوند. هدف نویسنده از این نوع نگارش، آنچنان که باید، روشن نیست. شاید نویسنده با این نوع نگارش، تلاش دارد در برابر پرسشهای ذهنی مخاطب در ارائه مدارک و مستندات قرار نگیرد که البته این ویژگی، به ساختار محتوایی اثر آسیب میرساند. فضای ایجادشده توسط نویسنده برای این قطعه تاریخی از جنگ ایران و عراق، با پردازش دیالوگمحور و روانشناختی کارکترهای آن، نوع اکسپرسیونیستی نگاه نویسنده به این رویداد را در برمیگیرد. همه کارکترهای داستان، در بیانی بیپرده از روان خود، شخصیتهایی مستقل، ولی منزوی را در این جمع عرضه میکنند. داستان نمایش،گرهی دراماتیک را درباره شمار زیاد اجساد کشتهشدگان جنگ بیان میکند اما این گره، با گره دیگری در هزاران کیلومتر آنسوتر و در شهر پاریس در هم میآمیزد، و پارادوکسی محتوایی را از این توازن موضوعی به کار تحمیل میکند.گرچه برشهای کوتاه کارکتر پاریسنشین که گویی ابوالحسن بنیصدر (اولین رییس جمهور ایران) را نشانه رفته، در پیوند با موضوع اجساد ایرانی مطرح میشود، ولی باز هم ارتباط این دو موضوع به روشنی مورد تحلیل قرار نمیگیرد و تنها به محاکمه کارکتر پاریسی توسط دختر نقاش بسنده میکند و از آن میگذرد.

کارگردانی نمایش تلفات، با دراماتورژی خوبی، متن پرحاشیه آن را به نمایشی جذاب تبدیل میکند. شاید بتوان بزرگترین امتیاز این دراماتورژی را در بهرهگیری دکوراتیو از بازیگران روی صحنه نمایش دانست. بازیگران نمایش، همگی مانند اکسسوار صحنه روی کف صحنه نصب شدهاند و با ایستها و موومانهای خود، همزمان هم به ایجاد میزانسنهای حرکتی اقدام میکنند، و هم گویی با جابهجایی اکسسوار صحنه، به تغییر فضای بازی میپردازند.
بازیگران نمایش «تلفات»، با رویکردی اکسپرسیونیستی، بازی درونمحوری را ارائه میکنند که با دیالوگهای شخصیتهای درونیشان سازگار و هماهنگ است. بازیها، مقطع و دیالوگمحور است و پرشهای تند و شتابانی را برای تغییر حس در نظر دارند.
طراحی صحنه و دکور نمایش تلفات، در نهایت سادگی، رویکرد مینیمالیستی خود را در همراهی با متن و کارگردانی اکسپرسیونیستی آن اعلام میکند. صحنه نمایش، با بکگراندی از تابلوهای انسانهایی که در جریان جنگ کشته شدهاند و شمار دیگری از چنین تابلوهایی روی کف صحنه ایجاد شده است. چینش تابلوهای روی کف صحنه در چینشی منظم و موازی که یادآور گورستان است، تدبیری خوب و بجا برای فضاسازی لازم برای نمایشیست که تقریباً همه رویدادهای آن در گورستان میگذرد.
