عشق شکسپیری در پارودی طنز و رپ

«رومئو و ژولیت» ویلیام شکسپیر در گذار چند سده از نگارش خود، با اجراهای گوناگونی از کلاسیک تا آوانگاردهای مدرن، این عاشقانهترین درام شکسپیر را به دیدگان و دلهای مشتاقان تئاتر سرازیر کرده است. اکنون نیز «شهروز دلافکار»،کارگردان جوان دیگری در تالار محراب تهران، «رومئو و ژولیت» را در قالبی از آوانگارد پارودی کمدی تقدیم مخاطبان کرده است.
«رومئو و ژولیت» نوشتهی باقر سروش، این اثر شکسپیر را که با دیالوگها و واژگانی امروزی استوار شده، تا مرزهای طنز و گاهی حتی تا هجو پیش میبرد.کارگردانی و دراماتورژی اجرای پارودی «رومئو و ژولیت»، اجرایی نزدیک به دلآرته را برای این نمایش در نظر گرفته است. میزانسن اجرای بیشتر قطعات نمایشی که اجرای بازیگران را در قالبی از اجراهای خیابانی در فضای بیرونی رقم میزند و آن را از فضای اجرایی داخلی دور میکند، زمینه را برای میزانسنهای پرجنبوجوش بازیگران و نمایشی در قالب نزدیک به دلآرته فراهم میکند. سکوتهای بجا در بیان دیالوگها و موومان صحنه، از دراماتورژی خوب این کار میگوید و ریتم پرافتوخیز نمایش، از دراماتورژی خوب این متن شکسپیری در قالب کمدی حکایت دارد. این اجرای «رومئو و ژولیت»، حتی از موزیک مدرن امروزی با خوانندگی سبک رپ نیز بهره میگیرد تا آوانگاردبودن خود را به تمامی، پیش چشم مخاطب قرار بدهد.

نمایش،که با بازی گروهی از بازیگران جوان و نیمهآماتور روی صحنه اجرا میشود، از تمرین و پشتکار جدی گروهی از بازیگران جوان حکایت دارد. دیالوگها با تندی و شتاب جاری میشوند، روانی بیان دیالوگها و حرکت بازیگران، از تسلط آنها بر کارکترهای خود خبر میدهد. طراحی صحنه و دکور نمایش «رومئو و ژولیت»، با حفظ ساختار دکورهای کلاسیک، نمایی از خانه و پنجره اتاق ژولیت را در بکگراند صحنه جای میدهد و بقیه صحنه را به میدانی برای چالش میزانسنی و موومان بازیگران اختصاص میدهد.
طراحی لباس و گریم کارکترها با وفاداری به کلاسیسیزم اثر، از ساختاری کلاسیک بهره میگیرد که البته این میزانسن، به اجرای دلآرته و کمدی اثر کمک کرده و آن را از مرزهای مطلقنگری مدرن آن دور میکند. طراحی نور نمایش گرچه در نقاطی ایستگاهی از نمایش، با بهرهگیری از نورپردازیهای متمرکز نقطهای، لحظاتی را برای تمرکز نگاه تماشاگر روی گوشههای آوانسن یا پنجره و بالکن خانه ژولیت فراهم میآورد، ولی در یک طراحی کلی، بیشتر به ساخت فضای عمومی بیرونی میپردازد.
اما در بحث دراماتورژی، نباید این نکته را هم فراموش کرد که انصراف ناگهانی رومئو در دلباختگیاش به ژولیت و چرخش او به سوی دختری دیگر،گرچه تا حدی به طنز کار میافزاید، ولی خودبهخود، پرسشی چالشبرانگیز را در ذهن مخاطب برای این تصمیم نویسنده برمیانگیزد که البته تا پایان نمایش به آن پاسخ داده نمیشود.
