در سینماتک خانه هنرمندان ایران مطرح شد

بازیگران خوب در فیلم‌های بد می‌درخشند

سعید قطبی‌زاده، منتقد سینما در پانصدوسیزدهمین سینماتک خانه هنرمندان ایران که به نمایش و نقد و بررسی فیلم «آیرون وید» اختصاص داشت،گفت: بازیگران بزرگی چون مریل استریپ در نقش‌های بد و در همکاری با کارگردانان نه چندان بزرگ می‌درخشند.

به گزارش روابط‌عمومی خانه هنرمندان ایران، پانصدوسیزدهمین سینماتک با نمایش فیلم «آیرون وید» ساخته «هکتور بابنکو»، شامگاه دوشنبه ۳ مردادماه در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

سعید قطبی‌زاده به عنوان منتقد مهمان و کیوان کثیریان به عنوان مجری و کارشناس در این نشست حضور داشتند.

قطبی‌زاده در ابتدا بیان کرد:«آیرون‌ وید» فیلم کسالت‌باری است؛ با این که جک نیکلسون و مریل استریپ در آن بازی خوبی دارند و اقتباس این فیلم از یک داستان معروف است و ایده‌ای بازخوانی‌شده از دهه ۱۹۷۰ دارد. روایت‌های تاریخ معاصر پیش از جنگ در این دهه از سینما، بازتاب آنارشیستی داشت. هم‌چنین دست فیلم‌سازان بازتر بود و فشارهای جانبی اقتصاد سینما مثل حالا حاکم نبود. نیکلسون بهترین فیلم‌هایش را با کوبریک، آنتونیونی و … در همان زمان کار کرده و مریل استریپ نیز همین‌طور.

او افزود: بهترین واکنش یک منتقد به فیلم واکنش بلافاصله است. برای مثال در جشنواره فیلم فجر ما عمدتاً در لحظه دیدگاه‌مان را نسبت به فیلم‌ها بیان می‌کنیم، بنابر سلیقه نیست که می‌گویم فیلم «آیرون وید» را دوست ندارم، بلکه دل‌مردگی در شخصیتی میانسال و هم‌زیستی با جمعیتی کولی‌وار و گفتن این موضوع نیاز به کش‌داده‌شدن نظیر آن‌چه در فیلم رخ داده، ندارد. نمای اول فیلم نمای بلند خوبی است و همان نمای لانگ‌شات به مدیوم‌کلوز تبدیل می‌شود و در انتها این نما به سیگار روشن‌کردن در حالت تعقیبی می‌رسد. حتی نیم‌ساعت اول فیلم خوب است. هم‌چنین صحنه‌هایی مثل انتظار فردی به نام هلن یا ایده بازی با کفش کهنه که به این خوبی ادامه نمی‌یابد، خوب هستند.

او درباره هکتور بابنکو نیز بیان کرد: او کارگردان نسبتاً جوانی در سال ساخت فیلم «آیرون وید» بود. بابنکو فیلم‌سازی آرژانتینی است و شبیه به برتولوچی دهه ۷۰ در آن زمان و از جمله فیلم‌سازانی بود که با طرح مضامین تند در فیلم‌های‌شان اعتبار می‌یافتند. هالیوود هم در دهه ۱۹۷۰ پذیرای فیلم‌های تند و تیز غیربومی بود. به ویژه بعد از اتفاقی که برای براندو در فیلم «آخرین تانگو‌ در پاریس» افتاد، بازیگران هم نسبت به همکاری با این گروه فیلم‌سازان اقبال می‌کردند، زیرا می‌دیدند فیلم‌سازان جوان نگاه نویی را عرضه می‌کنند، شاید همین مایه‌های ملال‌آور فیلم که متریال قصه،کشش پیرنگ فیلم را ندارد، بابنکو را معرفی می‌کند. فیلم‌سازان نسل جوانی مثل بابنکو این کشدارشدن را در دهه ۱۹۷۰ ارائه کرده‌اند که بیش‌تر به نظرم اداست.

کثیریان پرسید: یکی از پایه‌های فیلم «آیرون وید» استواری بر توهمات و دائم‌الخمربودن مریل استریپ است، این اتفاق در ساختار فیلم چه‌طور جا افتاده؟

قطبی‌زاده در پاسخ گفت: به نظرم کارگردانی این صحنه‌ها خیلی بد است.گاهی تجسم یک صحنه می‌تواند در فیلم‌ها میخکوب‌کننده باشد، مثلاً جک نیکلسون در فیلم «درخشش» کوبریک در حمام درخشان بازی کرده اما این‌جا صحنه‌ها از جایی به بعد گویی مضحک می‌شود.کارگردانی این صحنه بد است، زیرا وقتی به تماشاگر می‌خواهد القا بکند تصویر روبه‌رویش خیال است نه واقعیت، پلان‌های زیادی می‌گیرد که یک بچه نیز متوجه‌اش می‌شود. درباره دائم‌الخمربودن شخصیت مریل استریپ نیز نظیر خیلی از کلیشه‌ها در این فیلم عمل شده است.

کثیریان توضیح داد: ما یک سیر تاریخی در نمایش آثار مریل استریپ در سینماتک داریم. به نظرت فیلم «آیرون وید» چه جایگاهی در میان آثار این بازیگر دارد؟

قطبی‌زاده گفت: مریل استریپ برای من همیشه تجسمی از مفهوم یک بازیگر بوده و است.گرچه به مفاهیم بازیگری علاقه‌مند نیستم. در مورد او با بازیگری بزرگ روبه‌رو هستیم که درخشش در نقش‌ها و کارکردن با کارگردان‌های نه چندان بزرگ را در کارنامه‌اش دارد. وقتی بازیگری در فیلم یک کارگردان بزرگ حضور دارد در این شرایط دیگر نیاز نیست تلاش زیادی صرف بکند و همه‌چیز در قالب‌های درست چیده شده اما بازیگر بزرگی مثل پل نیومن در فیلم «بیلیاردباز» هم خوب بازی می‌کند.گرچه رابرت راسن کارگردان خوبی است اما نامدار نیست. با این‌حال پل نیومن در این فیلم خیلی خوب است. چنان‌چه در خاطراتی خوانده‌ام که رابرت راسن خود تماشاگر بازی بازیگرش بود تا جایی که یادش می‌رفت کات بدهد! یا در «زوربای یونانی» میان بازیگران اهل یونان و یک فضاسازی دورافتاده، آنتونی کویین بسیار خوب است و بسیاری از جاها معتقدم بداهه بازی می‌کند و این خودش است که می‌درخشد. مریل استریپ نیز این‌گونه است و در «کریمر علیه کریمر» قرار بود نقش همسایه را بازی بکند اما رابرت بنتون را متقاعد کرد خودش نقش اصلی را بازی بکند. داستین هافمن به عنوان یک بازیگر که دست‌درازی به مریل استریپ کم‌تر شناخته‌شده در آن زمان می‌کرد، برای این‌که به استریپ ثابت بکند جلو بازیگر مهمی قرار دارد، متوسل به کارهای دیگری شده بود و هافمن بعدها گفت استریپ قدرتش در بازیگری را به خوبی در فیلم به رخ کشیده. مریل استریپ در «شکارچی گوزن» نیز در همان جوانی قدرت تسلط بر صحنه را نشان داده است. او هم می‌تواند خنده بیافریند، هم گریه و هم از مخاطبش دل‌بری بکند.

این منتقد عنوان کرد: به نظرم بابنکو در انتقال قصه «آیرون وید» در فیلم به ایده‌های سینمایی عملکرد خوبی ندارد اما ارزش یک بازیگر در فیلمی نشان داده می‌شود که خوب نیست و احساس بازیگر در آن منتقل شده است. چنان‌چه یکی از دردسرهای کارگردان‌های بزرگ همیشه گرفتن نماهای طولانی از یک نقش مرده در فیلم است، مثل کاری که هیچکاک با چهره جنت لی در «روانی» می‌کند. تصویر چهره مریل استریپ هم در آیرون وید طوری است که واقعاً آدم شک می‌کند او مرده باشد یا نه، یا در صحنه آوازخوانی‌اش در سبک بازیگری متد که کار با بیان اهمیت دارد، توان و مهارت بازیگری‌اش را ثابت می‌کند، زیرا آوازخواندن از مهارت‌های بازیگران بزرگ است و آن‌ها حتماً باید صدای خوبی داشته باشند و خوب بخوانند و مریل استریپ که بسیار خوش‌صداست، حالا در فیلمی باید بد بخواند و به خوبی از پسش برآمده است.

2.8/5 - (10 امتیاز)