توهّمِ یک رویا
هر انسانی که بر زمین زندگی میکند، رویایی دارد. انسانِ بدون رویا، انسان مُرده است اما اینکه رویاهای هر کسی تحقق پیدا بکند یا نکند، بسته به همت اوست و در این شکی نیست. با اینحال، علاوه بر همت و تلاش فردی، جبر جغرافیایی، شرایط محیطی و روند تربیتی و سیر زندگی افراد میتواند در رسیدن یا نرسیدنشان به رویاها نقش مهم و تاثیرگذاری ایفا بکند و اگر این عوامل را در عدم تحقق رویاها نادیده بگیریم، در واقع به خودمان و دیگران دروغ گفتهایم.
به تازگی موزیکویدیو «کیمیا» به تهیهکنندگی علی شمس و نویسندگی و کارگردانی میثم سجادی در یکی از نهادهای وابسته به دولت با ایدهی تزریق امید به بانوان نوجوان کشور در رسیدن به رویاهایشان تولید شده است. این موزیکویدیو در سکانس آغازین خود از زبان معلمِ بچهها سفارش میکند گرچه درسخواندن خوب است، ولی لازم نیست همه در دروس ریاضی و فیزیک و شیمی موفق باشند یا پزشک و مهندس بشوند! بلکه میتوان همزمان با تمرکز بر تحصیل، رویاهای شخصی را دنبال کرد و به آنها رسید. خب تا اینجای ماجرا ظاهراً مشکلی نیست و میتوان این وعدهی زیبا را باور کرد اما مساله از جایی آغاز میشود که به خاطر بیاوریم این پیام (بخوانید شعار) برای زنانی صادر میشود که در جامعهی به شدت مردسالار ایرانی با انواع محدودیتها روبهرو هستند و برای رسیدن به رویاهای خود باید به جنگی نابرابر تن بدهند. در جامعهی کنونی ما، پیمودن مسیر رویاها برای زنان بسیار دشوارتر (و گاهی ناممکن) به نظر میرسد اما نویسنده و کارگردان با عینک توهّم و خوشبینی، سعی داشته جهانی سراسر امید و سرشار از امکانات و فرصتها را برای بانوان تصویر بکند، ولی کافیست فرد نگاهی کوتاه به دنیای اطراف خود (در کشور ایران) بیندازد تا تمام فرصتها برای او به موانع و تهدیدها بدل بشوند. مخاطب میتواند این محدودیتها را از همان پلان نخست موزیکویدیو ببینید و حس بکند؛ موقعیتی که معلم آنلاین بچهها حتا در منزل شخصی خود با پوشش رسمی و اداری (مانتو و مقنعه) پشتِ سیستم نشسته تا دانشآموزانش را با لحن و لبخندی مهربان به آینده و دسترسی به رویاها امیدوار بکند! وجود قوانین عرفی و شرعی اسلامی، از جمله حجاب اجباری حتا در فیلمها و سریالهایی که شخصیتها مثلاً با یکدیگر نسبت خانوادگی و محرمیت دارند و همچنین کاربرد حجاب برای حضور در انواع فعالیتهای اجتماعی و تفریحی (حتا در اوج گرمای تابستان)، نخستین مانع برای انصراف بانوان نوجوان در رسیدن به خواست قلبیشان است.گذشته از این قانون نادرست، جملههای بعدی خانم معلم کاملاً رنگ و بوی شعار و البته دروغ دارند. خانم معلم میگوید «دنیا رو آدمایی ساختن که از بچگی تو سرشون یه رویایی داشتن. برو دنبالِ رویاهات»!
شاید این جمله در مورد کشورهای متمدن دنیا مصداق عینی داشته باشد، ولی باید پرسید آیا در رابطه با ایران نیز چنین چیزی ممکن است؟! اگر با خودمان صادق باشیم، پاسخ منفی است، زیرا با بررسی سابقهی افرادی که امروز در رفاه کامل زندگی میکنند و در سریعترین زمان ممکن به هر رویایی که دارند دست مییابند، میبینیم آنها یا از خانوادهی بانفوذ و وابستهای برخوردارند یا به واسطهی همکاری با نهادها و ارگانهای دولتی از رانت و پارتی و پول کافی بهرهمندند (حتا اگر سواد و هنر و استعدادی نداشته باشند!) یا در برخی موارد با ترفندهای مجرمانه مانند اختلاس، ریاکاری و دروغ، شرایط زندگی در ایران را برای خود و خانوادهشان به بهشتی دور از تصور تبدیل کردهاند. نمونهها در این رابطه فراوانند و نیاز به نامبردن نیست.
ترانهی ساده و غیرحرفهای «مهدی استخر» بر تصویر موزیکویدیو سرشار از شعارهایی است که مخاطب روشناندیش و واقعبین نمیتواند به راحتی باور بکند:«صد تا نقشه داری تو سرِت/ صبح به صبح میدویی تا غروب/ فکر کن اما نه با حالِ بد/ فکر کن اما به چیزهای خوب».
در حالی که مردم ایران در شرایط فعلی به زندگی روزبهروز تن دادهاند و فکرشان مدام درگیر غم نان و افزایش بهای اجناس ضروری و اجارهخانه و دارو و بهداشت و بیماری و مسائلی از این دست است، به راستی چگونه میتوانند هر روز صبح با فکرِ خوب دنبال رویاهای خود بدوند؟! چنین کاری تنها از کسی برمیآید که شکمش سیر است و خیالش از بابت حساب بانکیاش راحت!
غیر از این مساله، نکتهی دیگر در این ویدیو حضور بانوان در میادین ورزشی (بهویژه فوتبال) است که متاسفانه نویسنده و کارگردان به غلط، تصویری متوهّم و رویایی از فعالیت زنان در عرصهی ورزش ارائه کرده و حتا دخترِ نوجوانی را که به فوتبال علاقهمند است، بدون هیچ مانعی برای رسیدن به رویای خود، تا اوج پیروزی و قهرمانی در استادیومی پرتماشاگر پیش میبرد، ولی واقعیت جامعهی ما چیز دیگری است. نگاهی بیندازید به آمار زنانی که طی سالهای گذشته از حضور در فعالیتهای ورزشی منع شدند یا توسط پدر و همسرشان مجوز حضور در مسابقههای بینالمللی ورزشی را کسب نکردند و از شرکت در عرصهی جهانی باز ماندند. زنان امروز ایران حتا نمیتوانند تماشاگر فوتبال باشند، چه برسد به فوتبالیستبودن! ماجرای خودسوزی «دختر آبی» یا پذیرایی از زنان هوادار فوتبال با گاز اشکآور و کتک و بازداشت را در مشهد به یاد بیاورید، یا افاضات غیرکارشناسی فلانبازیگر مرد سینما که حضور زنان در عرصهی ورزش وزنهبرداری را مانعی برای باروری آنها قلمداد کرد! اینها فقط مُشتی نمونهی خروارند. طبق باور نویسنده و کارگردان این ویدیو،گویا تنها مشکل بانوان برای رسیدن به رویای خود حجاب است (که البته اینطور نیست)، زیرا او نشان میدهد دختران نوجوان با شالهای بلند و حجاب کامل (بیآنکه حتا یک تارِ مویشان پیدا باشد)، به راحتی با لباس ورزشی کاملاً پوشیده دنبال توپِ رویاییشان میدوند، بیآنکه به جایی یا کسی بربخورد و ما هم میتوانیم تماشاگرشان باشیم! با این فرضیه، پس چرا مسابقات ورزشی زنان هرگز از رسانهی ملی کشور پخش نمیشود؟!
از سوی دیگر نگاه بکنید به امنیتی که کارگردان ویدیو از فضای عمومی شهر تصویر کرده؛ دختر نوجوان با دوربین حرفهای عکاسی با خیال راحت در اتوبوس نشسته و عکسها را بررسی میکند! بیآنکه نگران سرقت دوربینش باشد. در حالی که بسیاری از عکاسان مطبوعاتی و خبری بارها و بارها مورد حملهی زورگیرها و سرقت ابزار کارِ گرانقیمتشان واقع شدهاند، یا دختر دیگری که با توپ چهلتکهی فوتبال دنبال اتوبوس میدود تا با این وسیلهی نقلیهی همگانی خود را به تمرینهای ورزشیاش در استادیوم برساند! و در اتوبوس هم توپ را (لابد همچون یک رویا) زیر پای خود حس میکند! بامزه اینکه نویسندهی ویدیو به منطقِ داستانی اثر خود ذرهیی توجه نداشته که اصلاً برای تمرین فوتبال در استادیو، چرا ورزشکار باید توپ را شخصاً از خانهی خود همراه بِبَرد؟! آیا استادیوم یا باشگاه ورزشی موظف نیست توپ و لباس ورزشی در اختیار او بگذارد؟! چنین گافهایی در تیزر موزیکویدیو «کیمیا» کم نیستند. برای مثال نگاه بکنید به دختری که در مسابقهی شیرینیپزی شرکت کرده. وقتی کیک او آماده میشود، چه بچهگانه کیک را بدونِ هیچ سرپوش و محافظی در دست میگیرد تا باز هم با اتوبوس(!) خود را به محل مسابقه برساند. خب هر آدم عاقلی میداند که حمل کیک در چنین شرایطی احتمال آسیبدیدگی دارد! یعنی به عقل کارگردان و عوامل نرسیده که کیک را در یک ظرفِ شیشهای یا جعبهی قنادی قرار بدهند تا در طول مسیر آسیب نبیند و رویای بانوی نوجوان بر باد نرود؟! مسخرهتر از این اتفاق، آنکه حتا وقتی کیک خراب میشود و دختر با کمی خلاقیت آن را به شکل دیگری ترمیم و تزیین میکند، باز هم دچار همان اشتباه میشود و کیک را به دست میگیرد و بدون هیچ محافظی خود را به محل برگزاری مسابقه میرساند و لابد این بار خداوند یاورِ اوست که به کیکِ جدید آسیبی نمیرسد تا امیدش ناامید نشود!
موزیکویدیوِ «کیمیا»، متاسفانه کمترین ارزش کیفی و محتوایی ندارد، چون عملاً قصد دارد توهّم یک رویا را به خورد تماشاگرش بدهد؛ رویایی که فقط در فیلمها و سریالهای ایرانی امکانپذیر است و نه در جهانِ واقعی مردمان تیرهروز ایران امروز.