حیفم میآید درختان بسوزند و زغال بشوند

«امیرحسین صدیق» هنرمند بسیار خونگرم و مردمی است و با نقشهای دلنشینی که بازی کرده توانسته تصویر خوبی از خود در خاطرهها بجا بگذارد. معتقد است اگر هنرمندان مردم را نداشته باشند چه کسی را دارند. او معتقد است چون مردم هنرمندان را میخواهند هنرمندان هم هستند و او قصد دارد برخلاف بسیاری از هنرمندان که با سبک و شیوه زندگیشان نوعی تجملگرایی را در جامعه ترویج میدهند، بخشی از تمرکزش را معطوف بر محیطزیست بگذارد و این نگاه حمایتی و حفاطتی از محیطزیست را در جامعه ترویج دهد. او میگوید همیشه در نقشهایی که ایفا کردهام به این موضوع توجه داشتهام و این روزها که بخشی از تمرکزم را روی هنرهای تجسمی گذاشتهام، از این راه نیز میخواهم مردم را متوجه محیطزیست و زمین بکنم. مگر ما انسانها چند سیاره برای زیستن داریم؟ به بهانه برپایی نمایشگاه گروهی موازی و حضور یک مجسمه از امیرحسین صدیق در این نمایشگاه که با نمایشگاه گردانی بهداد نجفی اسداللهی از دوم مرداد تا 28 مرداد در گالری راگادید برگزار شد، با او گفتوگو کردهایم.
شما را بیشتر به عنوان یکی از چهرههای دوستداشتنی جعبه جادویی و صحنه تئاتر میشناسند. از چه زمانی به هنرهای تجسمی علاقهمند شدید؟
علاقه من به هنرهای تجسمی به دوران کودکیام بازمیگردد، اصولاً در خانواده ما به ویژه از سمت خانواده مادریام، نقاشی و هنرهای دیگر بصری از جایگاه ویژهای برخوردار بوده. خالهام نقاش هستند و سالها در عرصه نگارگری و تذهیب هم فعالیت کردهاند. یکی از پسرخالههایم خوشنویس هستند. من دو برادرم دارم که هر دو در عرصه هنرهای تجسمی فعالیت میکنند. یکی از برادرهایم گرافیست و دیگری نقاش است، چون همیشه در خانواده ما هنرهای تجسمی وجود داشته از اینرو هیچ وقت هنرهای تجسمی آنگونه که باید جدی گرفته نشده. من سالهاست نقاشی میکنم اما خیلی زود جذب بازیگری شدم. بازیگری ویژگیای دارد که آن خلوتی که من میخواستم را به من نمیداد، به مرور این خلوت را با نقاشی و حجم برای خودم ساختم. برخی از بازیگران هم که این روحیه را دارند که میخواهند برای خود خلوتی داشته باشند به یکی از هنرهای دیگر از جمله هنرهای تجسمی روی آوردهاند.
نقاشیهایتان چه حال و هوایی دارند؟
در ابتدا به صورت خودآموخته نقاشی میکردم اما به مرور با رفت و آمدی که با دوستان نقاشم داشتم، به مرور با تکنیکهای مختلف کار کردم و در مقطعی هم فقط طراحیهای فیگوراتیو میکردم. من با متریال مختلف گواش، رنگ روغن، مداد شمعی، مداد رنگی نقاشی کردهام.
مجسمهسازی را از چه زمانی شروع کردید؟
نزدیک به 25 سال است مجسمه میسازم، در ابتدا حجمهایم را با گل و گچ میساختم. مدتی با سنگ مجسمه میساختم اما به مرور تصمیم گرفتم مجسمههایم را با مقار از دل چوب بیرون بکشم و مجموعه زغالهای نسوخته را در هشت سال اخیر خلق کردهام که یکی از مجسمههای این مجموعه برای نخستینبار در نمایشگاه گروهی موازی در معرض دید علاقهمندان قرار گرفت. در این اثر، خود چوب صحبت میکند و من کار زیادی روی آن انجام ندادهام اما میتوانم ادعا کنم از این چوب در دنیا یک عدد وجود دارد و من تنها سعی کردم یک فاصلهگذاری بین نسل جدید و قدیم را در این اثر نشان بدهم.
چه شد که متریال چوب را برای ساخت مجسمههایتان انتخاب کردید؟
پس از اینکه دیدم در لواسان باغها را تخریب میکنند و تنه درختان را که در آنها روح وجود دارد به نام هیزم کیلویی میفروشند، بسیار متاثر شدم، زیرا من فرمهایی در چوبها میدیدم که حیفم میآمد با سوختن، دود شده و از بین بروند. پس از آن سعی کردم طرحها را از دل چوب بیرون بکشم. در واقع چوب در هشت سال اخیر رفیق خوبی برای من بوده. البته سالها پیش به دلیل نبودن گازوئیل، برای تامین گرمایش خانه مجبور شدم تا خودم نیز یک کامیون درخت قطع شده خریداری کنم. از آنجا به یک باره این دغدغه برای من به وجود آمد که هر یک از این درختان داستانی پشت خودشان دارند و میتواند سالهای سال داستانش را به نوعی به نمایش بگذارد. در حقیقت فکر خلق مجموعه «هیزمهای نسوخته» از آنجا به ذهنم خطور کرد که ما چهقدر داریم با طبیعت بد تا میکنیم. من با خلق این مجموعه سعی کردهام عضوی از یک درخت ماندگار بشود تا داستان این درخت به نوعی ماندگار بشود و با مقار سعی کردهام داستان این درخت از دل یک عضو کوچک درخت بیرون بکشم و به نمایش بگذارم.
هنگامی که میخواهید مجسمه بسازید، آیا پیش از خلق اثر تصمیم میگیرد که از دل چوب چه چیزی را بیرون بکشید یا خود کار شما را پیش می برد؟
من در ابتدای کار به چوب یا سنگ نگاه میکنم و ویژگی و شکل طبیعی این متریال در وهله اول به من کمک میکند که بر مبنای آن چه که در اختیار دارم، طراحی بکنم. چوب و سنگ چالش دیگری هم دارند که در حین کار در داخل آن با گرهها و رگههایی آشنا میشویم، مثلاً حشرات و پرندگان بر روی بافت چوب تاثیر میگذارند. این امر موجب میشود در اواسط کار ایدهای که داشتیم به نتیجه نرسد و باید فکر دیگری بکنم. در این حالت چوب به من دستور میدهد که طرح را به چه سمت و سویی ببریم و در دل آن چه چیزی ببینم تا آن را بیرون بکشم. با این که متریال است که من را هنگام ساخت مجسمههایم هدایت میکند اما همزمان هنگام ساخت مجسمه ایدههای مختلفی را در نظر دارم اما در وهله نخست به نوعی تلاش کردهام با ساخت مجسمه به بخشی از استرسها و دلمشغولیام نسبت به محیط زیست توجه داشتهام، اینکه دلم نمیخواسته دیگر درختی قطع بشود. در مجموعه هیزمهای نسوخته به نوعی چهار ایده را دنبال کردهام و هر یک از این ایدهها به نوعی احترام به تکه چوبی است که دوست ندارم هیزم بشود. هدف من این بوده که کاری روی این تکه چوبها بکنم که نسوزند و ماندگار بشوند.

چه شد که به عنوان یک انسان و هنرمند دغدغههای محیطزیستی برای شما پررنگتر شد؟
من در دوران بازیگری همواره دغدغههای محیطزیستی داشتهام و با تیم خانم مرضیه برومند که کار میکنیم توجه به محیطزیست همواره از اصول اولیهمان به شمار میرود. همیشه در هر کاری که انجام میدهم به عنوان یک چهره فرهنگی همواره تلاش کردهام از شهرتم برای برطرفکردن مشکلات فرهنگی و محیطزیستی استفاده بکنم. من ثبت روزی به نام محیطبان در تقویم رسمی کشور را پیشنهاد دادهام و برای آن تلاش کردهام و من یک محیطبان افتخاری هم هستم.
نگاهتان نسبت به چوب به درخت چگونه است؟
به نظرم درخت و چوب موجود زندهای هستند که قدمتش، ژنتیکش از من انسان قدیمیتر است و حضورش از من انسان در طبیعت پررنگتر است و نبود درخت روی کره زمین آسیب جدیتری به زمین میزند تا من انسان. من در چهار سال اخیر بدوت اغراق 450 اسله درخت در منطقه کمرد کاشتهام. هم داخل حیاط خانهام و هم بیرون از خانهام و البته برای درختانی که بیرون خانهام کاشتهام به دلیل این که برخی میخواستند متهم به زمینخواریام بکنند، دچار دردسر هم شدهام. پاسخ من هم این بود من دیواری جایی نکشیدم، من تنها درختی را که متناسب با همین محیط است، آب کم مصرف میکند و سبزینگی به شما میدهد کاشتهام.
به عنوان یک هنرمند چقدر نسبت به محیطزیست احساس مسولیت میکنید؟
این روزها زمین ما انسانها بیش از هر زمانی درد میکشد و خاک هم مثل هر چیز دیگری دچار فرسایش و مرگ میشود و ما انسانها تنها یک زمین برای زندگیکردن داریم، میگویند مثلاً در مریخ هم امکان زندگیکردن است اما چرا درصد نگهداری و مراقبت از همین زمینی که داریم نباشیم؟ هر کاری که تکتک ما انجام میدهیم بر زندگی ما تاثیر میگذارد، همه ما در دهکده کوچک جهانی زندگی میکنیم و اگر کسی آب دریای خزر را آن سوی مرز آلوده بکند این سوی مرز ما هم آسیب میببینیم و بالعکس. در اخبار عنوان کردند به دلیل گرما امسال دو هزار نفر در اروپا میمیرند. اگر این اتفاق بیفتد الزاماً کسانی که میمیرند مقصر این ماجرا نیستند. همه ما در گرمایش زمین سهم داریم. پس وظیفه داریم نسبت به محیطزیست احساس مسولیت بکنیم.
نخستین نمایشگاه مجسمه انفرادیتان را چه زمانی برپا میکنید؟
به زودی! در حال حاضر صحبتهایی با یکی از مراکز فرهنگی و هنری تهران انجام دادهام، البته در کنار این مجسمهها قصد دارم تعدادی از نقاشیهایم را نیز به نمایش بگذارم. امیدوارم به زودی شرایط نمایش کامل مجموعههیزمهای نسوخته فراهم شود و این درختها فرصت این را پیدا بکنند تا داستانشان در روزگاری که زمین بیش از هر دورهای گرمتر شده و محیطزیست را که یکی از عناصر اصلی آن درختان و در معرض نابودی هستند بیان بکنند و شرایطی به وجود آید تا نگذاریم محیطزیست نابود بشود و درختان بیشتری سر بریده بشوند.
چرا برای برپایی نمایشگاهتان این قدر تاخیر کردهاید؟
وقتی فیلمبرداری کاری آغاز میشود یا پروژهای را قبول میکنم، ناگهان ۴-۳ ماه از فضای کارگاه دور میشوم. من برای دل خودم مجسمه میسازم و چون از فضای شهری فرار کرده و به گوشهای پناه بردهام، پس از فیلمبرداری و در اوقات فراغت معمولاً وقتم را در کارگاه و میان چوبها میگذرانم. البته خود این بازگرداندن فضا و حس و حال سینما و تصویر به فضای هنرهای تجسمی زمان نیاز دارد اما شده است که گاهی ۱۸ ساعت در کارگاه کار کردهام. اگر درد جسمانی به ویژه درد پاهایم نباشد من اصلاً احساس نمیکنم که چند ساعت مشغول فعالیت و ساخت مجسمه بودهام و واقعاً از مجسمهسازی لذت میبرم و یا نه به مجسمهسازی پناه میبرم.