حافظه کوتاهمدت
این روزها تالار استاد سمندریان پذیرای نمایشی در ژانر اجتماعی است که حال و هوایی کمدیخانوادگی دارد. چهار خواهر در اتاق خواب مادرشان در انتظار بازگشت او از بیمارستان هستند و تلاش دارند تا اتاق خواب او را آنگونه که میبایست، آماده کنند. مادر آنها بر اثر ضربهای در تصادف دچار فراموشی شده و بنا بر تجویز پزشک معالجش باید در اتاق خواب خود و با یادآوری وسایل پیشین اتاقش زندگی بکند تا میزان حافظه باقیماندهاش از بین نرود.
نمایش گرچه رویدادمحور آغاز میشود و تا پایان نمایش نیز رویدادهای بسیاری را در بر میگیرد، ولی بار اصلی پیشرفت خود را مدیون دیالوگهاست. بیشترین حجم نمایشنامه را دیالوگهایی در بر میگیرند که پیدرپی و بدون هیچ ایست قابل توجهیی توسط بازیگران ادا میشوند و به بیان وضعیت پیشین و اکنون اعضای این خانواده میپردازند. داستان نمایش، رویدادهای زیادی را مطرح میکند که البته با ریتم بسیار شتابان داستان نمایش، مجالی برای بررسی علل پیدایش و تنش آنها در خانواده به داستان نمایش نمیدهد. همه اعضای خانواده، بدون استثنا، درگیر مشکلات و روابط آشکار و پنهانی بودهاند که هر یک به نوبه خود در پی پنهانکاری پیشینه خود از دیگر اعضای خانواده است. با پیشرفت داستان نمایش و با ایجاد پرسشها و تنشهای گوناگون، روشن میشود که همه اعضای خانواده، خود درگیر فراموشی در شناخت نسبت به یکدیگرند. این موضوع به طنز و معماهای خندهآور در روابط پنهان و آشکار بین اعضای این خانواده میافزاید. داستان نمایش «سفید»،گرچه گرهی درمیافکند، ولی با ادامه داستان، و حتی تا پایان، آن گره را نمیگشاید.گره بازگشت مادر به خانه و کار آمادهسازی اتاقخواب او، رویداد آغازین داستان نمایش را شکل میدهد، ولی این گره یعنی نحوه آمادهسازی اتاقخواب مادر، در ادامه نمایش و با مطرحشدن مشکلات و تنشهای همه اعضای خانواده، در مسیرهای گوناگونی به حرکت خود ادامه میدهد و با رسیدن به نقطه پایانی نمایش و واردنشدن مادر به اتاقخواب خودش، همچنان بیپاسخ باقی میماند و گویی مانند دیگر فراموشکاریهای اعضای خانواده، به فراموشی سپرده میشود.
کارگردانی نمایش «سفید» در ژانر اجتماعی، دراماتورژی خوبی را برای بازیگردانی و طراحی میزانسنهای موومانی بازیگران اجرا میکند اما در ریتم نمایش، با توجه به یکنواختی ریتم در تندی آن، در مکثهای ایجادشده در فواصل نمایش، نیازمند مکثهای کوتاهتر و ریتم متنوعتری در کل نمایش است.
بازیگران نمایش با توجه به نوع داستان نمایش و تکیه بیشینهای بر ادای دیالوگهای آن، بهرهگیری بیشتری از مهارتهای بیانی خود را به نمایش میگذارند،گرچه با نگاهی دقیقتر میتوان گفت نیاز به بازنگری در نوع بیان آنها احساس میشود، زیرا بیان دیالوگهای نمایش بیشتر سینمایی به گوش میرسد تا تئاتری. دیالوگها به تندی و با شتاب بیش از اندازهای بیان میشوند که در برخی موارد حتی به سختی شنیده میشوند.
طراحی صحنه، دکور و اکسسوار نمایش، برگرفته از اجرایی مینیمالیستی، نگاهی ساده به حجمپردازی یک اتاقخواب دارد که با یک مکعب ساخته شده از فریمی فلزی، مکان مورد نظر را به نمایش میگذارد. طراح لباسهای بازیگران نیز با نگاهی به همزمانی رویداد نمایش با زمان اکنون،گزینشهایی هوشمندانه و مورد قبول انجام داده است. طراحی نور نمایش با رویکردی واقعگرایانه (رئالیستی)، یکنواختی پاشش نور بر فضای صحنه یا همان اتاقخواب را اجرا میکند. نمایش از اجرای موزیک بهره چندانی نمیگیرد که این موضوع هم در راستای متن رئالیستی نمایش و تکیه بیشینهای نویسنده بر پردازش دیالوگی آن است.
نمایش «سفید»، مشکلی بزرگ در خانواده را با نگاهی روانشناسانه و اجرایی کمدی مطرح میکند که شاید از دید بسیاری از مردم دور مانده و آن هم شناخت ژرف و واقعی آدمها نسبت به یکدیگر است. آدمهایی که گرچه به نظر خودشان، نسبت به افراد پیرامونی خود شناخت کامل دارند و دقیقاً بر اساس همین دیدگاه، به داوری و قضاوت یکدیگر میپردازند، ولی در واقع، با شناخت بسیار اندک نسبت به یکدیگر، در کنار هم زیست میکنند و با همین شناخت اندک، به ایجاد پرسش و تنش بین خود اقدام میکنند. آنچه در نهایت به موضوع این داستان میافزاید، این موضوع است که اعضای خانواده گرچه دارای مشکلات و تنشهای بسیار زیادی بین خود هستند، ولی باز هم برای ادامه زندگی خود، به یکدیگر نیاز دارند و بودن در کنار هم با وجود همه این مشکلات را به نبودن در کنار هم ترجیح میدهند که این نتیجه، رنگ خندهآور بیشتری به کمدیبودن نمایش میدهد. وجود همزمان روابط عاطفی و همچنین تنشهای موجود بین اعضای یک خانواده، به این اصل مهم اشاره دارد که زنجیره ژنتیکی بین اعضای همخون یک خانواده، در هر شرایطی نه میگسلد و نه فراموش میشود، حتی اگر روابط پنهان و آشکار بسیار زیادی بین آنان فراموش شده باشند.