نقدی بر اجرای نمایش «پیش از کشتن» به کارگرانی «آرش دادگر»

بالاخره یک تئاتر واقعی!

دکتر مجید گیاه‌چی:

دکتر مجید گیاه‌چی

در این‌که مواجه‌شدن با «پیش از کشتن»، مواجهه با یک تئاتر است، تردیدی نیست، شاید این جمله بدیهی و غریب و تعجب‌برانگیز به نظر برسد اما در کمال تاسف، هرچه پیش‌تر می‌رویم، وضعیت آن‌چه امروز بر صحنه‌های تئاتر ایران به اجرا درمی‌آید، در حال پیچیده‌ترشدن است و رنگ و بوی تئاتربودن‌شان مداوماً کم‌تر و خفیف‌تر می‌شود، یعنی دیگر با تماشای عمده نمایش‌هایی که در این روزها بر صحنه‌اند، ابداً احساس مواجهه با یک تئاتر، به تماشاگر تئاترشناس دست نمی‌دهد. این بی‌حسی گسترش‌یابنده، این کرختی و عقیمی و خودفریبی مُسکن‌وار و موقتی، بی‌مانع و مقاومتی از یک‌سو، و در برابرش با انواع تلاش‌های تسریع‌کننده و حدت‌بخش از سوی مقابل، هر روز پیشرفت بیش‌تری دارد.

در برهوت عدم‌حمایت لازم از تئاتر به عنوان یک پایگاه مهم حفظ و اعتلای بایسته‌ی فرهنگی در هر جامعه‌ی پویا، برآیند تمایلات و خواست عمده تماشاگران امروز تئاتر،که هنوز توان پرداخت وجهی بیش از آن‌چه را برای اصلی‌ترین و بدیهی‌ترین نیازهای معیشتی لازم است دارند، تعیین‌کننده‌تر می‌شود و در کنار سخت‌گیری‌ها و محدودیت‌های روزافزون و سیری‌ناپذیر ممیزان،که معلوم نیست قرار است تا کجا پیش بروند و حد یقفی نمی‌شناسند، در ترکیب با نقش دلالان و سلطه‌ی پول و سرمایه که منجر به محافظه‌کاری بیش‌تر و خودسانسوری و سانسور مضاعف شده است، در مسیری معکوس هر روز بیش از قبل، تئاتر را از ماهیت و رسالت و ذاتش دورتر می‌کند و تئاتر و هنرمندان راستین و مستقل را منزوی‌تر و محدودتر، تا آن‌جا که عطای تن‌دادن به چنین تنازل و تنازع بقای ناگزیر و غیرشرافتمندانه‌ی را به لقایش ببخشند و میدان را برای ترک‌تازی دلالان و نان‌ به‌نرخ روز خوران به‌سرعت متکثرشونده، بیش از پیش خالی بگذارند.

چون بسیاری از موضوعات، از مسائل و بحران‌های کم‌تر موردتوجه حوزه‌ی محیط‌زیست گرفته تا به رسمیت‌شناختن نقش و تاثیر مردم در مناسبات و تصمیم‌گیری‌ها، و تا انواع و اقسام فشارها و محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، و اعمال مدیریت‌های اقتضایی و بی‌برنامه و بی‌پشتوانه‌ی عقلی و علمی، به نظر می‌رسد دیگر امیدی هم به همان معدود گوش‌های احتمالی تا کنون بی‌توجه مانده، برای شنیدن فریاد و دادخواهی‌ و تظلم‌خواهی‌های کارد به استخوان‌رسیدگان که تا به امروز نتیجه‌ای جز فرسایش بیش‌تر و آزردگی بی‌حاصل دست و زبان و چشم و گوش‌ها نداشته، نیست؛ و تئاتر هم، چون بسیاری دیگر از موضوعات، در انتظار معجزه‌ای حالا دیگر شاید بعید است، بی‌آن‌که امید و چشم‌انداز مشخصی برای تحقق آن وجود داشته باشد.

«پیش از کشتن» هم بازتاب کامل و دقیقی از همین اوضاع و احوال، به‌دور از هر کورسویی از امید است،که کمابیش در همه‌ی جهان، قطعاً با تفاوت‌هایی (گاه البته فاحش)، با آن روبه‌روییم؛ وضعیتی که در چهارچوب مرزهای جغرافیایی خودمان و در منطقه‌ی بلاخیزمان، رنگ و بویی به مراتب پروضوح‌تر و ملموس‌تر و عریان‌تر می‌یابد. چرخه‌ی بی‌پایان خشونت و قساوت و ظلم و بی‌عدالتی آشکار و سیری‌ناپذیر و وقیحانه، بی‌آن‌که امیدی به پایانش باشد، از نفرین خاندان اساطیری آترئوس در یونان، با قدمتی بیش از سه هزار سال، تا امروز استمرار و دنباله می‌یابد، و تمامی تلاش‌های انسان‌های آگاه و تحول‌خواهی که در جست‌وجوی آزادی و عدالت و برابری و برخورداری از زندگانی‌ای در خور شان و مقام انسانی، برای یکایک انسان‌های برخوردار از موهبت اعجاب‌برانگیز حیات هستند، و احترام به تمامی دیگر انسان‌ها، بی‌هیچ مرزبندی و تفکیکی، و تمام دیگر موجودات، از جانوران گرفته تا گیاهان و زمین و آسمان و هوا و کوه و جنگل و دریا و به‌کلی طبیعت و هستی را تبلیغ و جست‌وجو می‌کنند، به‌رغم فرازهایی ناپایدار، متاسفانه تاکنون بی‌ثمر و محتوم به شکست به‌نظر می‌رسد.

نمایش‌نامه‌ی «پیش از کشتن» بر مبنای سه‌گانه‌ی جاودانه‌ و بسیار حائز اهمیت اورستیا، اثر یکی از بزرگ‌ترین نمایش‌نامه‌نویسان تمام اعصار، اشیل، نگاشته شده و هرچند نویسنده و دراماتورژ در بازنویسی و بر صحنه‌آوردن این نمایش، در حفظ گفتار و فضای تراژیک، در کنار آن‌چه خود افزوده و برجسته کرده‌، یا توام با نوآوری‌هایی بازتعریف کرده‌اند، مجموعاً موفق به نظر می‌رسند و نمایش‌نامه از یک‌دستی و وقار کلی آثار تراژیک برخوردار است و در مقاطعی به احساس مواجهه با یک تراژدی نزدیک می‌‌شود اما به آن احساس عمیق و ناب و عظیم مورد انتظار از مواجهه با یک تراژدی دست نمی‌یابد، شاید به‌ آن خاطر که تجربه‌ی چنین احساسی از اساس مورد نظر کارگردان و گروه نبوده یا شاید به دلیل آن‌که تعهدات و دل‌مشغولی‌های سیاسی نویسنده و دراماتورژ، بر وجوه شکل‌دهنده به ساختار و تاثیر تراژیک اثر، فائق آمده و منجر به چنین غفلتی شده است.

بگذریم از این‌که میزان و چگونگی ارتباط مخاطب و تماشاگری که با اسطوره‌ی آگاممنون و جنگ ده‌ساله‌ی تروا و قربانی کردن فرزند و ازدواج دومش با کاساندرا و کشته‌شدن هر دوشان به دست همسر نخست در هم‌دستی خائنانه با برادرزاده‌اش، و انتقام فرزاندانش (الکترا و اورست) از مادر و… آشنا نیست با این نمایش، بسیار دشوار و شاید حتی ناممکن به‌نظر می‌رسد، در جایی‌که حتی ارتباط تماشاگر آشنا با داستان هم نمی‌تواند پیوستگی خود را حفظ کند و گاه دچار اختلال می‌شود که می‌توان آن را نتیجه‌ی نوعی آشفتگی و شتاب‌زدگی کلی نمایش دانست، بخصوص که تعدد شخصیت‌ها و ایفای هر نقش توسط چند بازیگر و جابه‌جایی در ترتیب زمانی نمایش رویدادها و استفاده از فلاش‌بک‌ها و فلاش‌فورواردها، به همان میزان که ممکن است در بسیاری لحظات برای تماشاگران حرفه‌ای‌تر تئاتر، با ایجاد فرصت امکان بازیابی و چیدن این قطعات پراکنده‌ی پازل در کنار هم و دریافتن مقصود و معنا، یا حال و فضا و پرسش‌های موردنظر پدیدآورندگان، یا شخصی و کامل‌ترکردن آن‌ها، جذابیت داشته باشد اما به همان نسبت و حتی شاید بیش از آن، می‌تواند برای تماشاگر بی‌اطلاع از پشتوانه‌ی چند داستان در هم‌آمیخته، هرچند مرتبط به هم، دشوار و حتی ناممکن بوده، ارتباط او را با نمایش مختل بکند.

این موضوع یک مشکل عمومی در بسیاری از اجراهای جدی و حرفه‌ای تئاتر است، جایی‌که پیش‌پاافتادگی و بدیهی‌بودن موضوعات برای هر گروه نمایش،که ناشی از کثرت و تکرار مکرر تمرینات با تمایلی انکارناپذیر به حذف اضافات و فشرده و استلیزه‌کردن است، بی‌جهت به تماشاگری که تنها فرصت یک بار مواجهه با اثر را دارد، تعمیم داده می‌شود و توجهی به فراهم‌کردن زمان و تاکید لازم برای دریافت مناسب وقایع و مناسبات نمی‌شود؛ موضوعی که می‌تواند منجر به گسستگی ارتباط مخاطبان با اثر باشد و البته یک راه قابل‌توجه پرهیز از آن، ایجاد امکان نمایش خصوصی برای تماشاگران خاص و متفاوت، در مرحله‌ی نهایی تمرینات و پیش از اجرای عمومی هر اثر، و توجه دقیق به نقطه‌نظرات آنان و حتی بسنده‌نکردن به طرح نظرات و طرح پرسش‌های لازم از آنان است.

«پیش از کشتن» یک تئاتر است. در تئاتر با اجزایی منفک و مستقل از هم روبه‌رو نیستیم، با کلیتی یک‌پارچه و هماهنگ به عنوان میزانسن روبه‌روییم که حاصل کاری گروهی به رهبری کارگردان است. این‌جاست که می‌توان دید چه‌طور بازی‌ها هم‌سطح و پذیرفتنی است و بازیگران باسابقه در کنار تازه‌کاران و حتی هنرجویان،کیفیت قابل‌قبول و حتی قابل‌توجهی از بازی ارائه می‌دهند. دکور و لباس هرچند بی‌شک در محدودیت‌های ناشی از فشارهای اقتصادی تحمیل‌شده بر تئاتر، به سمت مختصرشدن صرفه‌جویانه میل می‌یابند اما به حال خود رها نمی‌شوند و تنها با برخی تغییرات جزیی و ساده، هویت می‌یابند و تلاش می‌شود حداکثر هماهنگی لازم به منظور نیل به اهداف و مقاصد نمایش را تامین بکنند. هر کسری و کمبودی با کمک دیگر امکانات، تا جای ممکن بهبود یافته و اصلاح می‌شود، مثلاً از طریق نورپردازی (به‌رغم تمام محدودیت‌های شدید منابع نوری سالن)، یا انتخاب مناسب و هوشمندانه‌ی آکسسوار و طراحی گریم هوشمندانه، یا انتخاب افکت و موسیقی و فراهم‌آوردن فضای شنیداری مناسب (هر چه‌قدر هم که التقاطی به نظر برسد که در نسبت با مقاصد اجرا، توجیه‌پذیر است)، یا استفاده‌ی مناسب از سکوت و تاریکی، و بالاخره با انتخاب سبک و شیوه‌ی مناسب و تمهیدات لازم کارگردانی برای ایجاد حال و فضای مناسب اجرا، تلاش می‌شود تا کمبودهای هر بخش تشکیل‌دهنده‌ی کل ساختار، جبران بشود. بنابراین با مجموعه‌ای همگن، برخوردار از تمرکز و تمرین و جدیت و هماهنگی لازم و موردانتظار از یک تئاتر مواجه می‌شویم که برخلاف بسیاری مواجهات امروز در سالن‌های تئاتر، تاثیرگذار و به‌یادماندنی است.

5/5 - (1 امتیاز)