نقد و نظری بر نمایش «سمندر و شهر کاغذی» به کارگردانی «محمدرضا شاه‌مردی»

آتش ظلم را با نفس صلح خاموش کنید

احمدرضا حجارزاده:

اگر نمایش‌های گروه بزرگسال مدتی‌ست از رونق سابق افتاده و با اجراهای متنوع و باکیفیتی روبه‌رو نیستیم، در عوض، تنوع و تکثر نمایش‌های کودک و نوجوان افزایش داشته و بچه‌ها می‌توانند در سالن‌های متفاوت، نمایش‌های خوب و ارزشمندی را به تماشا بنشینند. یکی از بهترین آثار روی صحنه‌ی این روزها در تالار هنر، نمایشی با عنوان «سمندر و شهر کاغذی» نوشته‌ی «دیوید وود» انگلیسی و به کارگردانی «محمدرضا شاه‌مردی» است.

شاه‌مردی را بیش‌تر در کسوت کارگردان نمایش‌های تاریخی برای بزرگسالان می‌شناسند و «سمندر…» نخستین اجرای رسمی و حرفه‌ای او برای کودکان و نوجوانان است اما او گام اول را در این عرصه خیلی محکم و استوار برداشته تا ثابت بکند در اجرای تئاتر برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نیز به همان اندازه کاربلد و موفق است که در اجرا برای بزرگسالان.

در این نمایش با یک داستان نمادین و تمثیلی برای انتقال مفاهیم صلح، مهربانی و هم‌دلی روبه‌روییم. پادشاه سرزمین آتش از سمندر، جانوری که به شعله‌افروزی مشهور است، می‌خواهد تا به شهر کاغذی برود و آن‌جا را بسوزاند و با خاک یکسان بکند و اگر موفق نشود، حق زندگی در سرزمین آتش را ندارد اما ساکنان شهر کاغذی خیلی زود به حضور و نقشه‌ی سمندر پی می‌برند و می‌کوشند مانع از اجرای دستور حاکم سرزمین آتش بشوند و این اتفاق ممکن نیست مگر با ایجاد حس مهربانی در سمندری که گویا قلباً تمایلی به اجرای فرمان پادشاه ندارد.

از منظر نمایش‌نامه،«سمندر…» یکی از متفاوت‌ترین متن‌هایی است که تاکنون از دیوید وود ترجمه و اجرا شده است. نمایش در نهایت سادگی و زیبایی به مخاطب هدف خود اعلام می‌کند که آتش ظلم، تنها با جادوی صلح و مهربانی خاموش می‌شود. هرچند سمندر در لحظه‌ی پایانی با خروج آتش از دهانش، موجب حیرت و تشویق پادشاه می‌شود، ولی تنها در صورتی می‌تواند به سرزمین آتش برگردد که پادشاه پیشنهاد خانم نقره‌ای (آتش‌نشان) را بپذیرد و فکر سوزاندن شهر کاغذی را برای همیشه از سر بیرون بکند و از آن‌جا که سرزمین آتش به آتش سمندر نیازمند است، پادشاه چاره‌ای جز پذیرش شرط این درخواست ندارد.

صحنه‌ای از نمایش «سمندر و شهر کاغذی»

شاه‌مردی این داستان پرهیجان را در فضایی شاد و مفرح اجرا کرده که همین تصمیم، علاوه بر سرگرمی، موجب تاثیرگذاری بیش‌تر مضمون بر مخاطب می‌شود. ضمن این‌که ارتباط تماشاگران و بازیگران از طریق اجرای مشارکتی، بچه‌ها را درگیر سیر حوادث ماجرا کرده و برای همیشه کلیدواژه‌های صلح و مهربانی را در ذهن‌شان جاسازی می‌کند.

نمایش‌نامه‌ی «سمندر…» برای اجرای عمومی در تالار هنر، قطعاً کوتاه و دراماتورژی شده، ولی در اجرایی که مخاطب می‌بیند، سمندر آتشینی که به نظر خطرناک می‌آید و همه از او می‌ترسند، خیلی راحت و سریع، بی‌هیچ دردسری فریب می‌خورد و به دام می‌افتد! حتی اگر در متن اصلی دیوید وود، دستگیری سمندر به همین شکل بوده،کاش گروه اجرایی در بازنویسی متن، به دام‌انداختن سمندر توسط ساکنان شهر کاغذی را کمی دشوارتر و پیچیده‌تر به نمایش می‌گذاشت تا بر هیجان داستان بیفزاید.

اما از محتوای قصه‌گو و آموزشی تئاتر «سمندر…» که بگذریم، اجرای گروه دارای امتیازهایی‌ست که به این نمایش ارزش و اعتباری دوچندان می‌دهد. بازی بازیگران، انتخاب موسیقی‌ها، طراحی لباس و چهره‌پردازی، از مهم‌ترین ویژگی‌های مثبت کارند که نمایش را دیدنی‌تر و دوست‌داشتنی‌تر کرده‌اند. غالب بازیگران نمایش جوان و تازه‌کارند، ولی ظرافت‌هایی که در اجرای نقش خود به کار گرفته‌اند، موجب ماندگاری شخصیت نمایشی‌شان در دل و ذهن مخاطب شده است. مردم شهر کاغذی هر کدام با ظاهر، رفتار و گفتارشان نشانی از تعلق‌شان به دنیای کاغذها را بروز می‌دهند. برای نمونه، دقت بکنید به لباس‌ها و مدل راه‌رفتنِ خانم کیسه (پاکت) یا خانم نقره‌ای که «ثناء رزجی»، جدیت و سختکوشی و شجاعت یک آتش‌نشان را چه‌قدر دقیق و درست با بازی خوبش به نمایش گذاشته. همچنین «حدیث صابری» در نقش پستچی شهر کاغذی، شور و علاقه‌اش را به انجام وظیفه‌ی خود ـ در عین حال که از سمندر وحشت دارد ـ ماهرانه در بازی‌اش پیاده کرده است. دو شخصیت «کاربن» و «جوهری» با بازی‌های شیرین و بانمک «مهدی منصوری» و «امیرحسین عرب‌خراسانی»، لحظه‌های طنز و فوق خنده‌داری به نمایش افزوده‌اند.«جواد معراجی‌زاده» و «حمید زند» در نقش‌های «پروفسور جلدکاغذی/ رییس سرزمین آتش» و «آقای اسکناس» هم با بازی‌های بی‌نقص‌شان در کنار یکدیگر موفق شده‌اند لحظه‌هایی به‌یادماندنی خلق بکنند. نیلوفر کلایی در نقش خانم «عطسه» نیز خیلی دل‌نشین ظاهر شده و به خوبی قلب مهربان و رمانتیک آن شخصیت را در بازی‌اش نشان داده اما کاش تعداد عطسه‌هایش در طول اجرا بیش‌تر بود تا با این ویژگی شناخته بشود و بچه‌ها از خود نپرسند چرا این خانم، عطسه نمی‌کند؟! او در طول اجرا فقط سه بار، آن هم در لحظه‌های حساس و جایی که نباید، عطسه می‌کند!

تیم طراحی لباس شامل «مهدی خجستگی»،«مریم غلامی» و «سونیا آرام»، نمادهای ظاهری هر شخصیت را به زیبایی در لباس‌ها گنجانده‌اند، طوری که هم کاراکترها و ویژگی‌های‌شان از طریق لباس‌ها معرفی می‌شود و هم فانتزیِ کارتونی مورد نیاز اجرا در پوشش بازیگران دیده می‌شود. مهدی قاسمی در مقام طراحی صوت و موسیقی، آهنگ‌های شاد و جذابی برای صحنه‌های نمایش انتخاب کرده که کاملاً با فضای کلی هر لحظه و حرکات بازیگران در تناسب است، بخصوص در صحنه‌ی عملیات خانم آتش‌نشان و دستیارانش برای به دام‌انداختن سمندر، استفاده از موسیقی فیلم «ماموریت غیرممکن؛ بالاتر از خطر»، به فضاسازی مهیج کار کمک فراوانی می‌کند، ولی طراحی صحنه‌ی نمایش از یک جهت دچار ضعف و اشکال است. ابتدای نمایش که ماجرا در سرزمین آتش شروع می‌شود، طراحی دکور برای القای فضای قصر حاکم، منطقی و قابل قبول است اما وقتی سمندر به شهر کاغذی می‌رود، دکور هیچ تغییری نمی‌کند و تنها از طریق لباس‌ها، چهره و دیالوگ‌های بازیگران باید تصور بکنیم حالا در شهر کاغذی هستیم! در صورتی که می‌شد دکور قصر حاکم را روی چرخ‌های کوچکی سوار کرد و با بیرون‌بردن آن‌ها از صحنه یا پنهان‌کردن پشت پرده، دکور دیگری را،که معرف و نمایان‌گر شهر کاغذی باشد، جایگزین کرد. دکور ثابت برای دو مکان متفاوت، اصلی‌ترین ضعفی‌ست که در نمایش «سمندر…» دیده می‌شود.

با این‌حال،«سمندر و شهر کاغذی» تجربه‌ی ناب و ماندگاری در فضای نمایش‌های کودک و نوجوان است که نمی‌توان به سادگی از اهمیت آن گذشت؛ نمایشی که مخاطب کودک و حتی بزرگسال از آن لذت می‌برند و با خوش‌حالی و ذهنی پر از مفاهیم مثبت سالن را ترک می‌کنند.

3.6/5 - (5 امتیاز)
هنرهای تجسمی

جایزه COAL 2024

فراخوان جایزه COAL منتشر شد. به گزارش هنردستان ، فراخوان جایزه COAL منتشر شد. مهلت ثبت‌ نام: 5 مه 2024 (16 اردیبهشت 1403 جایزه زغال

ادامه مطلب »