تجربهای دیگر در پروژهی «نمایش فلسفی»

نمایش تنها زمانی میتواند مبدل به یک کنش اجتماعی بشود که از طریق اجرای نمایشیِ داستان به داستانِ نمایشی بیندیشد. اندیشیدن به نفس نمایش و چرایی و چگونگی آن از طریق قصهگویی و یافتن ابعاد متفاوت داستانگویی و نسبت آن با زمینه و زمانه زندگی جمعی، راهی است که اهالی نمایش را به سمتوسوی درست کنشمندی اجتماعی هدایت میکند. به سوی خودآگاهی از حضور خویشتن ـ اهالی نمایش ـ در شهر، چراکه کنش اجتماعی میتواند برای هر جریان فکری معانی متفاوتی داشته باشد و این کنشمندی برای اهالی نمایش اندیشیدن به نفس نمایش است.
چند سالی است تلاش میکنم پروژهی «نمایش فلسفی» را از طریق اجراخوانیها یا نمایشهای صحنه در حوزهی تاتر معاصر ایرانی پیگیری بکنم. در باب نمایش فلسفی توضیحاتی در مقالات و گفتارهای پیشین که از اینجانب در روزنامههای شرق و همدلی و … به چاپ رسید ارائه دادم. پیشتر به این موضوع اشاره کرده بودم که منظور از نمایش فلسفی اساساً روایتی نیست که به موضوعاتی فلسفی با گفتاری انتزاعی میپردازد،که این مهم نه وظیفهی هنرهای دراماتیک و تاتر و نه حتی هنر بلکه مسالهی خود فلسفه است. بلکه منظور از نمایش فلسفی، تئاتری است که در حین روایتِ نمایشی تلاش می کند به خود نمایش از طریق نمایش بیندیشد. از قضا نمایش فلسفی، نمایشی قصه محور است و باید چنین باشد چون اندیشیدن به روایت نمایشی محتاج بستری است که شرایط تفکر را فراهم کند و این بستر همان قصهگویی است. اندیشیدن به چرایی و چگونگی روایت نمایشی یکی از ضروریترین مسایل حاکم بر دوران ماست، زیرا حوادث اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هر دورهی زمانی در روایت ها متبلور می شود. از آنجا که روایتهای نمایشی در زمانه ما چه در مدیوم سینما، چه در تلویزیون و تئاتر یکی از رساترین و پرطرفدارترین روایتهاست که مخاطبان فراوانی دارد، بر ما اهالی هنرهای نمایشی واجب است که پیرامون چرایی و چگونگی خود این نوع روایت یعنی روایتهای نمایشی بحث و تفکر بیشتری داشته باشیم. البته سابقهی اندیشیدن به این موضوع را میتوان تا افلاطون و ارسطو به عقب بازگردانید اما آنچه در پروژهی نمایش فلسفی مورد بحث است، اندیشیدن به روایتهای نمایشی از طریق خود نمایش و قصهگویی است.
نمایش «نئورئالیسم» اثری تازه از اینجانب است که پروسهی ساخت آن از حدود شش ماه پیش آغاز شد و اینک پس از اخذ مجوز، در شرف رسیدن به مرحلهی اجراست.
نمایش نئورئالیسم چنان که اعتقاد همیشگی اینجانب بوده، تلاش میکند قصه بگوید و از طریق داستان با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. در عین حال اما نمایش نئورئالیسم پیگیر پروژهی «نمایش فلسفی» است و سعی دارد با این داستان تازه یکی دیگر از ابعاد روایت و قصهگویی در حوزهی نمایش را مورد بحث و کنکاش قرار بدهد. این مساله همان جملهی معروف «چزاره زاواتینی» تئوریسین معروف مکتب هنری سینمایی نئورئالیسم است که در تعریف این مکتب گفته بود: نئورئالیسم آرمانی است در نود دقیقه که هیچ اتفاقی در آن نمیافتد.
این جملهی کوتاه گرچه بسیار مختصر است اما واژهها را به رسم فرزانگان کنار یکدیگر قرار داده، آنگونه که افادهی معنایی عمیق میکند. اصطلاح عجیب و متناقضی که در کانون تعریف زاواتینی از این مکتب هنری سینمایی قرار گرفته همانا «عدم رخداد» است. رخداد و بنیانیابی از دیرباز مهمترین عناصر قصهگویی در روایتهای نمایشی بوده است. همواره در روایتهای نمایشی و قصهگویی، رخداد به ناگاه رخ میدهد و همین بیگاهی اسباب پروای مخاطب را فراهم میکند. مخاطب هماره از رخداد دچار پروا میشود، چراکه ناگاه رخ داده است، درست همانگونه که هیچکاک بزرگ میگوید:«ذات سینما هراس است»، ولی هراس و پروا با ترس تفاوت دارد، چون ترس اسباب فرار مخاطب میشود اما هراس و پروا حسی است که در عین ترس ایجاد کشش و جاذبه میکند و همین کشش است که مخاطب هنرهای نمایشی را به سوی بنیانیابی سوق میدهد. روایت نمایشی همواره درگیر رخداد و بنیانیابی است اما نئورئالیسم مکتبی در سینمای ایتالیا بود که با فیلمسازانی چون ویسکونتی و روسلینی و نویسندگانی چون زاواتینی، روایت نمایشی را با تلنگری جدی روبهرو کرد:
ما در زمانهای زندگی میکنیم که عدم رخداد بدل به مهمترین رخداد گشته است. آنها نویسندگان و فیلمسازانی بودند که وحشتناکترین اتفاقاتی را که میتواند در زندگی بشری رخ بدهد تجربه کرده بودند. جنگهای جهانی، واقعاً چه چیز میتواند وحشتناکتر از این باشد که بشر در اوج دستیابی به دانش و فرهنگ و فخر و مباهات به تئوری پیشرفت و انسان مدرن و متمدن تا این اندازه بیرحم باشد؟ نئورئالیستها با چشمان خود دیده بودند که بشر چگونه به راحتی از کنار این رخداد وحشتناک عبور کرد، بدون اینکه درگیر پروا شده باشد.گو اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده است. آنها خوب می دانستند رخداد و بنیانیابی مهمترین عناصر داستاناند و داستانها هماره راویان روح زمانه اما به راستی رخداد این زمانه چیست؟ هنرمند باید کدام اتفاق را کشف و روایت کند؟ اینک هیچی و عدم رخداد است که رخ نمایی میکند و روح زمانهی ما تهی از تازگی است، و این کشف ناب نئورئالیستها بود که توانست بار دیگر مخاطبان روایتهای نمایشی را درگیر هراس و پروا بکند اما اگر مهمترین رخداد عصر ما در عدم رخداد آشکار میشود، بنیان آن را در کجا باید جست؟ اگر رخداد، هیچچی باشد بنیان آن نیز در هیچچی است و این تفاوت روایت نئورئالیستها با روایتهای نمایشی کلاسیک است. پایان این روایتها ما را دچار کاتارسیس نمیکند، بلکه هراسی مضاعف در مخاطب ایجاد میکند. عدم رخداد و هیچی، بنیان و پایان خویش را نیز در هیچچی مییابد و این بنیان، خود آغاز رخداد و پروای دیگری است. روایت نئورئالیستی هرگز آدمی را رها نمیکند و پروا را از او نمیستاند، چراکه نمیخواهد انسان بار دیگر به راحتی از کنار وحشتناکترین اتفاقات به سادگی همچون مرحلهای از مراحل تاریخ بگذرد. نمیخواهد اجازه بدهد که انسان درگیر عادت بشود و بار دیگر رخِ رخداد را بپوشاند.کشف نئورئالیستها در این بود که نشان دادند انسان مدرن آنچنان به رخدادن رخدادها خو کرده که حتی اتفاق وحشتناکی چون جنگ جهانی و آن کشتارهای عظیم نیز نمیتواند انسان را دچار پروا و هراس بکند و این هنری است که تنها از عهدهی روایتهای نمایشی برمیآید.
اینک به مقدمهای که در آغاز بدان اشاره کردیم بازمیگردیم: نمایش تنها زمانی میتواند به کنش اجتماعی بدل بشود که از طریق اجرای نمایشی داستان به داستان نمایشی بیندیشد. شاید عدهای بر این باور باشند که اصلاً چرا نمایش باید یک کنش اجتماعی باشد؟ نمایش تنها یک سرگرمی است و بدلکردن آن به کنش اجتماعی مترادف است با خطر ایدئولوژیککردن نمایش که تجربهی خود را به لحاظ تاریخی پس داده. همهی سخن در پروژهی «نمایش فلسفی» بر سر این است که مبادا نمایش بدل به ایدئولوژی بشود. آنان که نمایش را سرگرمی میدانند ریاکارانی هستند که ایدئولوژیکبودن خویش را پشت پردهی بیتفاوتی پنهان میکنند. نمایش از بن و اساس کنش اجتماعی است اما سخن بر سر آنست که این کنش اجتماعی چگونه باید در جادهی صحیح خود حرکت بکند. اندیشیدن به نمایش از طریق نمایش، ناخواسته کنشمندی اجتماعی را با خود به همراه میآورد.
نمایش «نئورئالیسم» به نویسندگی و کارگردانی صاحب این قلم تلاش میکند با بهرهگیری از مکتب روایی نئورئالیسم، حین قصهگویی و تجلی حوادث زمانی که در روح دوران ما نهان گشته، دوباره پرسشهای جدی در باب نفس نمایش را پیش بکشد و همچنان پروژهی «نمایش فلسفی» را با تجربیات اجرایی بیشتر محک بزند.
گفتنی است نمایش نئورئالیسم از اواسط فروردینماه سال ۱۴۰۲ در خانه نمایش دا روی صحنه میرود.