گفت‌وگو با «شقایق فتحی»،کارگردان نمایش کمدی عرفانی سیاه و غزال

استفاده از هفت شیوه نمایشی در اجرای نمایش

احمدرضا حجارزاده

تماشاخانه سنگلج در ماه‌های پایانی سال جاری، میزبان نمایشی کمدی عرفانی بود با عنوان «سیاه و غزال» به نویسندگی «ابوالفضل حاجی‌علی‌خانی» و کارگردانی «شقایق فتحی»؛ اثری که شخصیت سیاه را در قالبی تازه روی صحنه آورد. این‌بار «سیاه» گرچه همچنان ویژگی‌های ظاهری، رفتاری و گفتاری خاص خود را دارد اما حالا او در مسیر عشق و عرفان قرار گرفته تا به حقیقتی بزرگ دست بیابد. از این منظر، نمایش خانم فتحی را می‌توان یک کمدی متفکر نامید که علاوه بر طنازی‌های همیشگی سیاه، تماشاگرش را با داستانی عارفانه درگیر مسائلی فراتر از موضوعات اجتماعی روز می‌کند و به خودشناسی و سیر و سلوک روحی می‌رساند. فتحی که بیش از دو دهه به عنوان بازیگر و کارگردان حرفه‌ای و توانمند تئاتر فعالیت دارد، برای اجرای این نمایش از هنرجویان تازه‌نفس خود در کارگاه آموزش بازیگری‌اش بهره برده که باید گفت بازی‌های درست و دیدنی بازیگران از ویژگی‌های مثبت نمایش «سیاه و غزال» است. این کارگردان تئاتر در اجرای خود نیز از شیوه‌های متنوع نمایشی استفاده کرده که موجب جذابیت بیش‌تر اثر شده است. به این بهانه با شقایق فتحی درباره روند تولید، مشکلات و شیوه اجرای نمایش «سیاه و غزال» به گفت‌وگو نشستیم.

***

نمایش‌نامه «سیاه و غزال» چگونه برای اجرا به دست‌تان رسید؟ این متن قبلاً چاپ شده یا برای اجرای شما نوشته شد؟

این نمایش‌نامه جزو متن‌های منتخب جشنواره آیینی سنتی سال 94 یا 95 بود، ولی همان زمان که برای اولین‌بار متن را خواندم، بلافاصله تصمیم به اجرای آن گرفتم، البته با بازیگران دیگری که نویسنده متن هم جزو گروه بودند و با هم کار می‌کردیم. وقتی متن را خواندم، به لحاظ مضمون و استفاده‌ای که از سیاه در متن شده، خیلی مجذوبش شدم. برای آن یک پروپوزال نوشتم و شیوه اجرایی در ذهنم طراحی کردم و مشتاق بودم اجرایش بکنم اما آن سال به دلیل کمبود امکانات، شرایط اجرا فراهم نشد. حتا بازبینی رفتیم که به ما گفتند شرایطش را نداریم به این کار بودجه بدهیم! سرمایه‌گذار خصوصی هم پیدا نکردم و نشد آن‌طور که دلم می‌خواست متن را اجرا بکنم. جالب این‌که طی یکی دو سال گذشته، به قدری درگیر این متن بودم که می‌خواستم شیوه اجرایی‌ام را به عنوان یک شیوه کاری، در قالب کتاب چاپ بکنم!

در نهایت چطور شد که امسال نمایش‌نامه «سیاه و غزال» به اجرا رسید؟

من یک کارگاه بازیگری برگزار کرده بودم که در آن با هنرجویانم از مباحث مقدماتی، شروع به آموزش کرده بودم و آنها برای هر نوع فضای بازیگری آماده بودند. آنجا تصمیم گرفتم این متن را با هنرجوهای خودم کار بکنم. اولین‌بار متن را با بازیگران حرفه‌ای تمرین کردیم، ولی چون هزینه‌های تولید این کار زیاد بود، فشار مالی زیادی به من وارد شد اما از آنجا که خیلی دوست داشتم این متن را به مرحله اجرا برسانم، تمام تلاشم را کردم و با هزینه شخصی و سرمایه ناچیزی که بچه‌ها در کارگاه بازیگری پرداخت کردند، نمایش را آماده کردیم. از طراحی صحنه گرفته تا لباس و موسیقی و طراحی انیمه‌های ویدیوپروجکشن‌ها، همه را با هزینه شخصی به سرانجام رسانده‌ایم و تاکنون هیچ بودجه‌ای از جایی دریافت نکرده‌ایم.

شقایق فتحی، کارگردان نمایش سیاه و غزال

در کارگردانی متنی عرفانی، چگونه به این شکل از اجرا رسیدید؟

در شیوه‌ای که برای اجرای این کار طراحی کرده بودم، جدا از این‌که نمایش‌نامه یک نمایش‌نامه اپیک بود، به ذهنم رسید که در موازات هفت شهر عشق، هفت شیوه نمایشی را در هر شهر بگنجانم، یعنی شروع کردیم از نمایشی‌ترین شیوه که نمایش عروسکی و خیمه‌شب‌بازی را شامل می‌شود و درشت‌ترین فرم نمایشی را دارد، در هر صحنه چیدمان کردیم و به ترتیب از شیوه‌های شرقی مثل سیاه‌بازی، پرده‌خوانی و نقالی پیش آمدیم و از آنها استفاده پارودی کردیم، نه این‌که کاملاً آن شیوه‌ها را در کار پیاده کرده باشیم. در نهایت رسیدیم به مرحله‌ی آخر و شهر هفتم که اجرا و بازی‌ها را کاملاً به سمت بازی‌های درونی‌تر و رئالیستی آوردم.

استفاده از هفت شیوه نمایشی، موجب تنوع و جذابیت اجرای شما به لحاظ بصری شده اما فاصله این شیوه‌ها و زمان‌بندی اجرای هر کدام،کمی طولانی‌تر از تحمل تماشاگر است و موجب افت ریتم در نمایش می‌شود. در واقع آن‌چه مخاطب را تا پایان اجرا در سالن نگه می‌دارد، داستان زیبای نمایش و بازی‌های خوب و قابل قبول تیم بازیگران است. در استفاده از عناصر متنوعی مانند عروسک، سیاه، ویدیوپروجکشن، حرکات موزون، طراحی لباس و صحنه خاص و سمبولیک، نمی‌شد ضرباهنگ تندتری و هماهنگی ایجاد کرد که موجب طولانی‌شدن ریتم هر صحنه نشود؟

ببینید، در طراحی دکور، چون خودم طراحی دکور انجام می‌دهم، معمولاً به سمت طراحی‌های مینی‌مال می‌روم که بتوانم پرتابل طراحی بکنم تا بیش‌تر به سمت کار نمایشی برود. اغلب در چنین کارهایی که بازی در بازی‌های زیادی دارد و از شیوه اپیک تبعیت می‌کند، می‌طلبد که شما یک دکور مینی‌مال داشته باشید تا خیلی سریع جابه‌جا و تعویض صحنه راحت انجام بشود، چون لوکیشن‌های زیادی هم در نمایش‌نامه داریم. بنابراین نیاز بود دکور پازل‌گونه‌ای داشته باشیم که این طرح به ذهنم رسید اما دلیل کش‌داربودن صحنه‌ها و افت ریتم،که به آن اشاره کردید، اصلاً شیوه اجرا نیست! دلیلش اینست که بازیگران تا بخواهند به صحنه عادت بکنند و با تجربه بیاموزند تعویض صحنه باید سریع‌تر انجام بشود،کمی زمان می‌برد. من این موارد را خیلی با آنها تمرین می‌کنم؛ تقریباً هر روز. در بحث تعویض صحنه تازه الان به ریتم نرمالی رسیده‌اند.گرچه شاید هنوز هم راضی‌کننده نیست، ولی در واقع کُندبودن‌شان به خاطر تعویض صحنه و لباس است که نمایش را کش‌دار می‌کند.

در تعویض صحنه‌ها، چرا نور تماشاگر و سالن را نمی‌گیرید و صحنه تغییر در روشنایی کامل اتفاق می‌افتد؟

چون دکور ما پازل‌گونه است و نمی‌خواستم بازیگران گیج بشوند. روی دکورها تصاویری وجود دارد که باید دکور را بر اساس آن تصاویر بچینند. حتا یکسری چسب‌های شبرنگ هم روی کف سالن استفاده کردم که جای دکور را در تاریکی راحت‌تر ببینند. علاوه بر این، ما در تعویض صحنه‌ها، رابطه سیاه با مخاطب را هم داریم. او در واقع به طی طریق و گشتن به دنبال عشق حقیقی‌اش،که غزال او را به دنبال شناختنش فرستاده، ادامه می‌دهد و حتا با مخاطب گپ می‌زند و می‌پرسد «تو غزال رو ندیدی؟» یا «عشق از نظر تو چیه؟». چون ما این طی طریق را در تعویض صحنه‌ها داریم، نیاز است نور کم‌سویی در صحنه داشته باشیم.

خانم فتحی، در توضیح سبک نمایش از عنوان «کمدی عرفانی» استفاده شده. آیا قرار بود در بستر یک داستان عارفانه، تماشاگر را به لطف طنازی‌های سیاه بخندانید؟

نه، به آن معنایی که فکر کنید تماشاگر قهقهه بزند، خیر، به هیچ عنوان. از روز اول که شروع به کارکردن روی این متن کردیم، با بچه‌های گروه در مورد این موضوع هم‌نظر شدیم. ما در این نمایش داریم پارودی کار می‌کنیم که یکی از ژانرهای کمدی است و سبک‌وسیاق خاص خود را دارد. هیچ‌وقت بحث این‌که مخاطب بخواهد قهقهه بزند، نبود، چون مضمون نمایش عرفانی‌ست و برای من، به فکر فرورفتن مخاطب خیلی مهم‌تر است تا خندیدن او.

اما شخصیت اصلی نمایش، سیاه است و سیاه ناخواسته این توقع را در تماشاگر ایجاد می‌کند که با یک نمایش سیاه‌بازی و خنده‌دار روبه‌روست!

بله، ولی اگر به تاریخچه سیاه‌بازی رجوع بفرمایید، در ذات سیاه، همیشه به دنبال حقیقت‌گشتن بوده و هست. ما نمی‌توانیم این ویژگی را از او بگیریم. درست است که تِم کمدی و کلام هجو سیاه همیشه عیان بوده اما نباید منکر ذات سیاه که در جست‌وجوی حقیقت است، بشویم. در نمایش «سیاه و غزال»، به جای آن‌که فقط به بحث بداهه‌پردازی‌ها،کمدی‌بازی‌ها و هجوگویی‌هایش که هر از گاهی مخاطب را می‌خنداند بپردازیم، ما روی وجه حقیقت‌جویی سیاه دست گذاشته‌ایم.

صحنه‌ای از نمایش

خودتان هم دل‌بستگی و علاقه‌ای به مضامین عرفانی دارید؟ در کارهای قبلی‌تان هم سراغ مسائل عرفانی رفته بودید یا اجرای نمایش «سیاه و غزال»، تجربه تازه‌ای در این زمینه بود؟

بله، من خودم خیلی به موضوعات عرفانی علاقه دارم اما این اولین نمایشی بود که در آن به مضامین عرفانی پرداخته بودم.

علاقه شما به موضوع عرفان، آیا در پروسه تمرین‌ها به کیفیت محتوایی کار کمکی کرد یا کاملاً متکی و وفادار به متنِ نویسنده بودید؟

صددرصد علاقه شخصی‌ام به مسائل عرفانی در تولید و محتوای نمایش دخیل بود. نمی‌شود شما درکی از یک نمایش‌نامه نداشته باشید و بتوانید تاثیر بگذارید. اگر شما این نمایش را دیده‌اید و تاثیر گرفته‌اید، یک انرژی از سوی خالق اثر به نمایش تزریق شده و آن را به مخاطب انتقال داده. حالا چه نویسنده کار، چه کارگردان و بازیگران باید به درکی از اثر برسند تا بتوانند آن انرژی را به تماشاگر منتقل بکنند و تاثیر بگذارند.

فرمودید بازیگران نمایش، خروجی کارگاه آموزشی شما هستند. آنها چه‌قدر در شکل‌گیری نقش‌ها، تاثیر و خلاقیت داشتند؟ آیا دست‌شان برای ایده‌پردازی و پرورش نقش باز بود؟

به شدت دست‌شان باز بود! روز اول یازده نفر در این کارگاه ثبت‌نام کردند که شش نفر از بهترین‌های‌شان برای بازی در این نمایش انتخاب شدند. در ظاهر ما شش ماه تمرین کردیم اما در واقع حداقل به اندازه یک سال تمرین کردیم، برای این‌که بچه‌ها بسیار مشتاق بودند برای کارکردن و من که اشتیاق آنها را می‌دیدم، مثلاً اگر کلاس‌ها چهارساعته بود، ما گاهی هشت ساعت تا ده ساعت برگزار می‌کردیم.گاهی می‌گفتم «خب بچه‌ها تعطیل کنیم؟» و بچه‌ها می‌گفتند «خانم می‌شه دو ساعت دیگه بمونیم؟!». اصلاً صحبتی بابت خستگی تمرین نبود. همه پایه بودند کار کنیم. من در این شش ماه تمام جانم را برای بچه‌ها گذاشتم و آنها هم تمام جان‌شان را گذاشتند. آنها طوری کار کردند که به نظرم شایسته اجرا روی سن تماشاخانه سنگلج هستند. ما جاهای مختلفی بازبینی رفتیم. تماشاخانه سنگلج چهارمین بازبینی ما بود. بازیگران کار خیلی تلاش کردند که در این لحظه قرار بگیرند و واقعاً برای‌شان خوشحالم.

خانم فتحی، شما از بازیگران خوب تئاتر و تلویزیون هستید و تاکنون جوایزی هم برای بازیگری کسب کرده‌اید. چرا جای این‌که به برخی از بازیگران چند نقش بسپارید، در کنار هنرجویان‌تان به بازی نپرداختید تا باعث دلگرمی‌شان باشید و بیش‌تر از شما بیاموزند؟

چون بازیگران به قدری اشتیاق بازی داشتند که می‌خواستم فقط آنها دیده بشوند. احساس کردم خودشان دوست دارند در چند نقش بازی بکنند. بنابراین فکر کردم بهتر است فضا را برای‌شان باز بگذارم که خودشان را بیش‌تر نشان بدهند.

عکس‌ها: رضا جاویدی/ سایت تیوال

در پایان اگر نکته‌ی ناگفته‌ای مانده، بفرمایید.

فقط باید اشاره کنم که چون در ماه پایان سال اجرا می‌رویم، در بحث جذب مخاطب، برای همه سالن‌ها، نه فقط اجرای ما، نیاز به حمایت داریم. از همه دوستان و همکاران تئاتری خواهش می‌کنم در بخش تبلیغات یکدیگر را حمایت بکنیم. خودمان تمام تلاش‌مان را می‌کنیم اما می‌دانیم که این فصل، فصل مناسبی برای اجرا نیست. علاوه بر این، ما برای تولید نمایش‌مان خیلی هزینه کردیم. نمی‌خواهم به عدد و مبلغ مشخصی اشاره بکنم، ولی برای اجرای «سیاه و غزال»، من واقعاً رفتم زیر بار قرض! خدایی‌نکرده منتی بر سر بازیگرانم نیست. من با عشق این نمایش را کار کردم اما من هم یک زن هستم و 30 سال است در این حرفه کار می‌کنم. سابقه کارگردانی نُه نمایش در کارنامه‌ام دارم. با این‌‎حال وقتی برای کار تئاتر به جایی مراجعه و درخواست بودجه می‌کنم، هزاران بهانه برای آن می‌تراشند. یعنی منی که به صورت تخصصی در این حرفه کار می‌کنم، دستم به جایی بند نیست. شغل من و تنها تخصصم برای درآمدزایی همین است. اگر من حمایت نشوم، پس چه کسی باید حمایت بشود؟!

5/5 - (35 امتیاز)