
با همهی کم و زیادها،گیر و گرفتها، داشتنها و نداشتنها، بودنها و نبودنها، بالاخره از راه رسید؛ بهار را میگویم، و از دیربار تا امروز یادمان دادهاند بهار که از راه رسید، برای ما ایرانیان سالی نو و روزگاری نو آغاز میشود. زمین و زندگی تازه میشود. آبا و اجدادمان گفتهاند در این کهنترین آیین ایرانی، باید که غبارروبی بکنیم از دلها و ذهنها تا قهرها به آشتی مبدل بشوند و دشمنیها به دوستیها اما در سالِ پیشِ رو، چند درصد از ما مردم به این رسوم اخلاقی عمل خواهیم کرد؟ حتا اگر بخواهیم بخشش و نیکی در پیش بگیریم، آیا تضمینی وجود دارد که دوباره در سال نو همان رفتار و گفتار گذشته را مرتکب نشویم، دلِ کسی را نشکنیم، دوستی را از خود نرنجانیم و با اعضای خانوادهمان به مهربانی رفتار بکنیم؟! بعله، به ما آموختهاند خوشبین باشیم و همیشه نیمهی پُر لیوان را ببینیم. ما هم امیدواریم در سال جدید، انسان بهتری باشیم و خطاهای سالهای گذشته ازمان سر نزند، ولی نباید و نمیتوان فراموش کرد سالی که گذشت، سالی بسیار تلخ و غمبار بود. شرایط ناگوار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری، تاثیر بینهایت غمانگیز و شکنندهای روی غالب افراد جامعه گذاشت. مردم به لحاظ مالی فقیرتر شدند. فضای مجازی،که محلی برای کسب درآمد بسیاری از اقشار جامعه ـ از جمله زنان خانهدار و سرپرست خانواده ـ بود، فیلتر شد تا آن دسته از مردم، تحت فشار ناشی از بیکاری، به مشاغل کاذب یا دستفروشی در خیابان رو بیاورند.کشور از نظر فرهنگی هم چند گامِ بلند پسرفت داشت. سینمای ایران عملاً به ورطهی ورشکستگی و تعطیلی رسید. هنرمندان مطرح و مشهور بسیاری دست از کار کشیدند، مهاجرت کردند، ممنوع از کار و بازداشت شدند یا عطای کار هنری را به لقایش بخشیدند. در هنرهای دیگر نیز وضعیت چندان بهتر نبود. تئاتریها به سیاهروزی افتادند. سالنهای نمایش شاهد اجراهایی ضعیف و بیتماشاگر بود. هنرمندان کاربلد، اجرا و تماشای تئاتر را تحریم کردند و گروهی از تماشاگران هم با این موج همراه شدند. در نتیجه، تئاتر نیمهجان ما به مرز مرگ و نیستی رسید. در بازار نشر و کتاب، به دلیل گرانی کاغذ آشفتگی موج میزد.کتابها با کمترین حجم و بیشترین قیمت عرضه میشدند و خواهان و خوانندههای اندکی داشتند. موسیقیها هر روز سطحیتر و بیکیفیتتر از دیروز تولید و منتشر میشدند. خوانندگانی که تا دیروز به زحمت مجوز انتشار تکآهنگی میگرفتند، ناگهان به فرصتی برای برگزاری کنسرت دست یافتند! و طبیعتاً از سوی اساتید و کارشناسان موسیقی، طرد شدند و خیلی زود فراموش شدند. اوضاع روز به روز بدتر شد اما با اینهمه شکست و ناکامی، امید به اصلاح شرایط زنده ماند. اهالی هنر به هر شکل ممکن دوام آوردند و سعی کردند چراغ سالنهای سینما و تئاتر را روشن نگه دارند یا با ترفندهایی کتابها را به دست کتابخوانها برسانند.گرچه تلاش آنها چندان نتیجهی مطلوبی نداشت، ولی دستکم مانع از مرگ هنر در شرایط فعلی شد.
اینک به هر ضرب و زوری بود، خودمان را به سال نو رساندیم. نمیتوانیم به خودمان دروغ بگوییم که امسال قرار است معجزه بشود و هنر جان دوبارهای بگیرد و غالب مردم به فرهنگ و هنر رو بیاورند اما انتظارمان از رویدادهای فرهنگیهنری سال جدید،کمتر از این هم نیست. علاوه بر اینکه منتظریم شاهد شکوفایی اقتصادی و آزادیهای اجتماعی در سطح کشور باشیم، دلخوشیم به اینکه در فضای فرهنگی نیز گشایشی صورت بگیرد و هنرمندان باز هم به میدان بیایند و با تولید آثار ارزشمند و حرفهای، موجب آشتی مخاطب با محصولات و محافل فرهنگی و هنری ایرانزمین بشوند.
علاوه بر این، جا دارد یادی بکنیم از هنرمندانی که سال پیش، نقاب مرگ بر رخ کشیدند و به دنیای دیگر شتافتند. از جمله مهمترین هنرمندان درگذشته، میتوان اشاره کرد به شهلا ناظریان، جلال مقامی، منوچهر اسماعیلی (دوبلور)، هوشنگ ابتهاج (شاعر)، عباس معروفی، محمدعلی اسلامی ندوشن (نویسنده)، اصغر یوسفینژاد (کارگردان سینما)، امین تارخ، روحالله مفیدی، اسماعیل شنگله، شهرام عبدلی، جواد گلپایگانی (بازیگر)، بابک برزویه (عکاس). برای روح همهی این هنرمندان، شادی و آرامش از درگاه الهی آرزومندیم و یادشان را گرامی میداریم.
در پایان، تیم تحریریهی «سایت هنردستان» به عنوان عضو کوچکی از جامعهی مطبوعاتی و رسانههای آنلاین کشور، ضمن آرزوی تندرستی، بهروزی و رونق روزافزون برای همهی آحاد جامعه، امیدوار است سال 1402، سرشار از رویدادهای نیک، اخبار خوش و موفقیت و برکت برای تکتک اهالی هنر و مردم هنردوست ایران باشد. امید که چنین باد.
سال نو بر همگی مبارک!