نگاهی به فیلم «فسیل» ساخته کریم امینی

عکسِ قبل و بعد از عمل جراحیِ بینی

پریسا آزمایش:

کمدی فسیل که روزهای پایانی اکرانش را می­ گذراند با شکاندن رکوردهای مختلف و جا بازکردنش در دل لیست‌­های متفاوت پرفروش‌­ترین‌­های سینمای ایران تبدیل به فیلمی قابل توجه شده است. در نگاه نخستین، این فیلم با کنار هم قراردادن مجموعه­ ای از المان ­های جواب‌پس‌داده­ طنز در سینمای ایران، طیف وسیعی از مخاطب را جذب کرده است. المان­‌هایی مثل توسل به فضای نوستالژیک قبل انقلاب و اوایل آن ـ که بسیار هم خوب از آب درآمده ـ و پیش از این در «نهنگ عنبر» و «هزارپا» شاهدش بوده­ایم، فضای موزیکال که به واسطه­ بند موسیقی ایجاد شده، شوخی‌های کلامی با بار جنسی، حضور بازیگران طنازی مثل بهرام افشاری و هادی کاظمی و عشق دم‌دستی و عروسی­ های هم‌زمانی که در خانه‌­های حیاط‌ دار برگزار می‌­شوند. همچنین ویژگی­‌هایی مثل نمایش کاباره تا حد ممکن، نشان‌دادن و ارجاع به فیلمفارسی، آوردن نام خواننده‌های محبوب قبل از انقلاب و برنامه­ی خاطره­‌انگیز گل‌­های رنگارنگ، از ویژگی­‌های جالب توجه فیلم برای مخاطبی است که از بیان و دیدن موسیقی و فیلم قبل از انقلاب منع شده اما ورای همه این المان‌­های تکرارشده و شاخص‌های قابل توجه، چیزی هست که باعث می‌­شود فسیل کمدی متفاوتی باشد. چیزی که منتقد را قانع می‌­کند تا فیلم را تحلیل کند و درباره‌­اش دست به قلم ببرد.

فیلم در بستر دهه­ حساس پنجاه شمسی، دهه‌ای حساس برای ایران روایت می‌­شود. مردی در نیمه­ این دهه­ به کما می‌­رود و ده سال بعد، چند سال پس از پیروزی انقلاب و در میانه­ جنگ به زندگی برمی‌­گردد. تفاوت‌­ها و مسائلی که به فاصله­ تنها یک دهه برای زیست ایرانی رخ می‌­دهد، دستمایه­ طنازانه­ این فیلم قرار می‌­گیرد. در واقع فسیل،کمدی موقعیت است. موقعیت و وضعیت ایران در این ده سال،کمدی است. همه‌چیز به طرز اغراق‌آمیزی عوض شده است.

برای درک بهتر موقعیت کمیک ایران و فیلم می­توان  نمایش تفاوت این سال­ ها و تغییرشان را به عکس­ های قبل (Befor) و بعدِ(After)  عمل جراحی بینی تشبیه کرد. البته که عکس ­های جراحی خنده‌دار نیستند اما در این‌جا موقعیت کمدی به این سبب ایجاد شده که انگار کسی که قرار بوده جراحی بشود، ناگهان به فرد دیگری بدل شده، انگار ظاهر او را با گریم چنان تغییر داده ­اند که مردی به زنی تبدیل شده یا برعکس، و در چنین وضعیتی اصل موضوع که عمل بینی است دیگر اهمیت ندارد.

اِسی که در راه کاخ شاه به خواب رفته، در میان اعزام بسیجیان به جبهه بیدار می­شود. همه‌چیز از ظاهر پرستار و ازدواج و بچه­ دارشدن خواهرش گرفته تا تعریف حکومت از هنر ـ موسیقی و سینما ـ عوض شده است. دختری که عشق زندگی­ اش بوده، ازدواج کرده و طلاق گرفته است. پدر دختر که پیش از این شاه­دوست و طاغوتی بوده، ریش و تسبیح و جای مهر به پیشانی رنگ عوض کرده. او آدمی متصل است، چه در آن دستگاه و چه در این نظام. به دنبال منافع اقتصادی­ اش است و با دورویی و ریا ـ که از مشخصات جوامع سیاست ­زده است ـ کار خود را به پیش می برد.

جامعه همچنین تا به منتهای درجه سیاست ­زده و قطبی شده است. نمونه­ کاریکاتوری‌­اش دوستان اسی، صفا و سعید هستند­ که با یکدیگر در یک بند آهنگ می‌­ساختند اما حالا رو در روی یکدیگر قرار گرفته‌­اند و در کار گرفتن جان هم‌دیگرند. سعید بسیجی مجروح جنگی شده و صفا خرابکار چپی. اسی سعی دارد فارغ از سیاست، به رفاقت بپردازد اما در چنین جامعه­‌ای، رفاقت هم زیر سایه­ ایدئولوژی و سیاست غرق می‌­شود.

توده­ مردم که در فیلم همسایگان و خانواده­ اسی آن را نمایندگی می ­کنند،گرچه تم مذهبی دارند اما به دنبال شنیدن آهنگ بند اسی «ملوس جاده چالوس» هستند، آنها که در آغاز فیلم در حیاط خانه جمع شده­ اند از داس و چکش که صفا آهنگش را ساخته، چیزی نمی‌­فهمند. جمعیتی هستند بدون آگاهی و درک سیاسی. این­ها همان­‌هایی هستند که در نیمه­ دوم فیلم، دوباره در حیاط خانه جمع می‌­شود و عروسی اسی را جشن می‌­گیرند. آنها یعنی غالب مردم همچنان به دنبال شادی‌­های کوچک شخصی­‌اند. هنگامی که دو فرد بسیجی یعنی جواد هاشمی و هادی کاظمی مجلس را ترک می‌­کنند ـ البته که در واقعیت غالباً چنین مدارایی ندارند ـ تا فضای تنفسی به میهمانان عروسی و خنده­ای به مخاطبان فیلم ببخشند، نوحه ناگهان تبدیل به آهنگ شش و هشت می‌­شود و رقص و پایکوبی به پا می­‌شود.

در میان همه­ی این تغییرات چیزی که ثابت مانده، این است که اسی نمی‌­تواند آهنگ مورد علاقه­‌اش را بخواند. حکومت قبل از انقلاب از او می‌خواست اعلاحضرت عزیز را بخواند و حالا از او می‌­خواهند «خمینی ای امام» را بخواند. آهنگ مورد علاقه­ اسی، ملوس جاده چالوس، آهنگی که مردم نیز مشتاق شنیدنش بودند، قبل از انقلاب به بهانه‌­ای منع می‌­شد و بعد از آن به بهانه­ دیگری. در هر دو آزادی و استقلال فردی انسان­ها موضوعیتی ندارد. در ابتدای فیلم برای آهنگی که گرایشات مارکسیستی از آن به گوش می‌­رسد، اسی و دوستانشان را به ساواک می‌­برند و آویزان می‌­کنند و بعد مجبورشان می‌­کنند تا در ختنه‌­سوران اجرا کنند. در میانه­ فیلم، هاشمی در رابطه با اعمال مخالف آرمان­‌ها که اسی قبل از انقلاب مرتکب شده می‌­گوید:«ما کسی را آویزان نمی‌­کنیم»!

در واقع دماغ عمل‌نشده، همچنان بزرگ و بادکرده در میان چهره­ای نشسته که تغییر افراطی­اش مانع از دیدن آن می­شود. در تمام نیمه­ی دوم فیلم اسی گریه می­کند که چقدر همه‌چیز عوض شده و ما می­خندیم به این‌که چقدر هیچ­ چیز عوض نشده است.

فسیل فیلمی سیاسی است، نه به این خاطر که دغدغه­ سیاست دارد، بلکه به این جهت که در جامعه­ای ساخته شده که در آن هر چیزی حتی موسیقی پاپ دم‌دستی هم سیاسی است. نحوه­ عروسی‌گرفتن و نوع شادی سیاسی است. سینما و سرگرمی سیاسی است. جامعه­ ای سیاست ­زده که حکومت در آن در تا خصوصی­ ترین وجوه زندگی شهروندان سرک می­کشد.

روزنامه­ی کیهان در نقد خود بر فیلم «فسیل» به خاطر شباهت آن به فیلمفارسی آن را تقبیح کرد. البته که در نیمه­ی نخست فیلم تصاویر و فضای قبل از انقلاب بازنمایی شده. منتقدان کیهان ظاهر فیلم را دیده‌اند و رنگ و لعابی که یادآور قبل از انقلاب است، از نظرشان چنان وقیح است که دماغ عمل‌نشده را بر چهره­ی جامعه­ای که فیلم آینه­ای در برابرش گرفته است، نمی­بینند.

در آخر این‌که فسیل فیلمی قابل توجه است، هم می‌­خنداند و هم به فکر فرو می‌برد. فیلمی که اگر شخصیت‌پردازی مناسب­‌تری ارائه می‌­داد، به ویژه روی مساله­ عشق و شخصیت دختری که الناز حبیبی نقشش را ایفا می‌­کند، تمرکز بیش‌تری می‌­کرد، به فیلمی مهم تبدیل می‌­شد؛ فیلم مهمی در کنار چند فیلم کمدی مهم تاریخ سینمای ایران از جمله «مارمولک».

امتیاز دهید