فیلم «باد صبا»، حکم یک موزه را دارد
به گزارش روابطعمومی انجمن مستندسازان سینمای ایران، بیستوچهارمین نشست ماهانهی «مستندهای ایرانشناسی» به نمایش فیلم مستند «باد صبا» ساخته آلبر لاموریس و نقد و بررسی جلوههایی از آثار و میراث فرهنگی-تاریخی ایران اختصاص داشت.
«باد صبا» یا «باد عاشقان» فیلم مستندی درباره طبیعت، جغرافیا و مردم ایران محصول سال ۱۳۴۷ خورشیدی و مدت آن ۷۰ دقیقه است. از جمله جذابیتهای این فیلم گفتار متن آن با صدای منوچهر انور است.
مهرداد لطیفی نمایندهی انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) در سخنان ابتدایی شرح مختصری درباره «باد صبا» داد و گفت: به همه شما خوشآمد میگویم. پیش از همه، جشن سپندارمذگان را به همه شما شادباش میگویم. با بیستوچهارمین نشست ماهانهی «مستندهای ایرانشناسی» در خدمت شما هستیم. یک اثر مهم و ویژه که بسیار ارزشمند است و شاید حکم گنجینه و یا موزه را داشته باشد، پخش شد. «باد صبا» محصول سال ۱۳۴۷ است و به سفارش وزارت فرهنگ و هنر تهیه شده. جا دارد یادی از کارگردان فقید این اثر آلبر لاموریس کنیم و همچنین، خلبانهایی که جان خودشان را همراه با این مستندساز در حین ساخت این فیلم از دست میدهند. باید یادی کنیم از کسانی که بانی ساخت این اثر بودند. البته کاش، به جای ۷۰ دقیقه زمان این فیلم، ۷۰ ساعت از آثار دهه ۴۰ هجری شمسی ایران پخش میشد چون بعید میدانم هیچ سرزمینی در ۵۵ سال به این اندازه منابع طبیعی، فرهنگی، تاریخی، بافت و معماری خودش را از دست داده باشد. فکر کنم این مستند مثل یک موزه بود چون خیلی از چیزهایی که دیدیم را دیگر نمیتوانیم هیچ جای ایران ببینیم. یادی کنیم از روانشاد حسین دهلوی که موسیقی این اثر را ساخت. همینطور، برای استاد منوچهر انور آرزوی سلامتی داریم و دوست داشتیم اینجا میبودند ولی الآن، ایشان ایران نیستند و قسمت نشد که اینجا باشند.
سپس مهرداد لطیفی، تریبون را در اختیار دکتر فرهاد نظری مدیر کل سابق دفتر ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و رئیس کنونی دبیرخانه کمیته ملی حافظه جهانی ایران با همراهی ایرج میلانی کارشناس، مستندساز و طبیعتگرد قرار داد تا درباره «باد صبا» آلبر لاموریس و میراث فرهنگی، تاریخی و طبیعی ایران به بحث و گفتگو بنشینند.
در ابتدا، ایرج میلانی با اشاره به نقش دکتر فرهاد نظری در ثبت آثار ملی ایران عنوان کرد: الآن که دکتر فرهاد نظری اینجا هستند و ایشان سابقه زیادی در ثبت کردن آثار ملی کشور دارند، خوب است راجع به طریقه ثبت این آثار ملی اطلاعاتی در اختیار ما قرار بدهند. اولین سوال اینکه ما اصلاً چند نوع ثبت داریم؟ در صحبتها حرف از ثبت سند و فلان کتاب میشود در حالی که ما در ذهن مان بیشتر با ثبت فلان اثر تاریخی آشنا هستیم.
دکتر فرهاد نظری در پاسخ به تشریح تاریخچه میراث فرهنگی پرداخت و گفت: هر چه که زمان جلوتر میرود، ابعاد گستردهتری از میراث فرهنگی شناخته میشود. آغاز توجه به فعالیتهای میراث فرهنگی در قرون ۱۷ و ۱۸ اروپا است که این دیدگاه از آنجا آمد بعد به ایران سرایت کرد و از دوره مشروطه جدی و سپس قانونی شد. در ابتدای این فعالیتها در سطح جهان، فقط آثار تاریخی فاخر مثل کاخها یا مساجد خیلی نفیس یا یافتههای کاوشهای باستانشناسی همچون طلا و نقره مد نظر آنها بود. به مرور، جامعه بشری متوجه شد که چیزهای دیگری هم هستند که دارای ارزش هستند. ما نمیدانیم که آن موقع ثبت آثار تاریخی انجام میگرفت یا نه بلکه آنچه مهم است این است که قرون ۱۷ و ۱۸ اروپا، طلیعه توجه به میراث فرهنگی بود. یعنی اینها به دوران یونان باستان و روم باستان توجه میکردند چون دوره باستانگرایی در اروپا بود و همزمان با اومانیسم شکل گرفته بود. زمانی که دوران رنسانس گذشته بود. در شهر پاریس مرمت گری به اسم «ویو پله دوک» وجود داشت و او وقتی یک کلیسای ناتمام مربوط به قرن ۱۲ را میدید که نصف آن ویران شده و بخشی از آن باقی مانده است، خودش را جای معمار آن بنا فرض و آن را عیناً بازسازی میکرد. همچنین، او محیط پیرامون آن بنا را خراب میکرد چون اعتقاد داشت آن بنا باید مثل یک مجسمه باشد. مثل مجسمه آزادی که در اطراف آن بنای مسکونی وجود ندارد. این قضیه مربوط به ۲۵۰ سال پیش است. «جان راسکین» ادیب انگلیسی که احتمالاً برخی او را بشناسند، اعتقاد داشت که نباید به آثار تاریخی دست زد و این غبار گذر زمان که روی اینها نشسته است، باید حفظ شود و اگر دستکاری کنید، دارید تاریخ را به هم میزنید و در آن دست میبرید که دخالت در مسیر تاریخ است. یک نفر دیگر در اتریش پیدا شد و گفت که به بناها و تک بناها، یادمانی نگاه نکنید چون خود شهر مهم است. از همان موقعها، بافت وین حفظ شده است و آپارتمانی که موتزارت در آن زندگی میکرد، همین الآن میتوانید با بافت پیرامونش ببینید. اینها گذشت تا سال حدود سال ۱۹۱۳ که تعدادی معمار جمع شدند و قاعده حفظ و مرمت بناهای تاریخی را نوشتند. زمان گذشت و بحث جدیتر شد تا اینکه در سال ۱۹۶۴، یک منشور مهم در ونیز نوشته شد با اینکه حدود ۱۵ بند بیشتر ندارد. این تقریباً نقطه عطفی در عرصه میراث فرهنگی بود. در ایران، تقریباً از ۱۳۱۰ به بعد ثبت آثار تاریخی منقول و غیرمنقول شروع شده و تا الآن هم ادامه دارد. فکر میکنم تعداد آثار تاریخی ثبت شده غیرمنقول مثل تپهها، بناها و غیره، رقمی برابر ۳۵۰۰۰ هزار اثر تاریخی غیرمنقول باشد. برآوردهای ما بالغ بر یک میلیون و ۲۰۰ هزار اثر تاریخی غیرمنقول است.
دکتر نظری مفاهیم «میراث اسناد» و «میراث دیداری شنیداری» را اینگونه تشریح کرد: یکی از مواردی که خیلی سعی شده در جامعه شناخته شود، مفهومی به نام «میراث اسناد» است که شامل اسناد و نامههای خطی میشود و بخشی از حافظه بشری است. این «شاهنامه بایسنقری» تا نامههای خطی پدربزرگ من را در بر میگیرد و اگر هر کدام از بین برود، یک بخشی از حافظه بشری از بین رفته است و جبران پذیر هم نیست. درست است که اهمیت آنها با دیگر آثار تاریخی قابل قیاس نیست ولی هر کدام، نقش خودشان را دارند. مفهوم دیگری به نام «میراث دیداری شنیداری» وجود دارد. الآن صنعت عکاسی و هنر فیلمبرداری خیلی رواج پیدا کرده است و هر کسی که یک دوربین هوشمند داشته باشد، میتواند جزوی از زندگی خودش را مستند کند. خوبی این «میراث دیداری شنیداری» این است که همه ما که اینجا نشستهایم چون آدمهای معروفی نیستم، قرار نیست کسی از زندگی ما فیلم بگیرد ولی ما خودمان میتوانیم از زندگی مان تصاویری را ثبت کنیم که بعداً، این بیشتر از فیلمهای سفارشی و رسمی به درد مطالعات آینده میخورد. در کشورهای توسعهیافته، آرشیوهایی برای این مفهوم در نظر گرفته شده است. در تقویم بینالمللی، روز ۲۷ اکتبر به نام «روز جهانی میراث دیداری شنیداری» نامگذاری شده است و توصیه میشود که حتماً میراث دیداری شنیداری خودتان را حفظ کنید. صداوسیما یا فیلمخانه در این زمینه وظیفه دارند. مثلاً اگر من یک آرشیو غنی از عکسهای خانوادگی یا نامهها دارم یا پدربزرگ من در دوره پهلوی اول یک عکاس حرفهای بوده است و همه نگاتیوهای شیشهای و سلولزی او پیش من است، اینها تا زمانی میتواند پیش من باشد چون من شرایط استاندارد نگهداری را ندارم. دما، نور، رطوبت و این مسائل موثر است. در کشورهای توسعهیافته دنیا معمولاً از این مقولهها حمایتهایی صورت میگیرد و دو هدف دارد:۱_اینکه مجموعه خودتان را در محل خودتان با کمک آنها در زمینههای مختلف نگهدارید یا ۲_اینکه اگر حوصله نگهداشتن از آنها را ندارید، علم و توانش را ندارید، آنها میبرند و به اسم شما نگهداری میکنند.
این پژوهشگر حوزه میراث فرهنگی درباره اینکه آیا یونسکو پس از ثبت یک اثر مربوط به میراث فرهنگی به کشور ثبتکننده مبلغی میپردازد، اذعان کرد: باید بگویم که نه خیر، یونسکو مبلغی نمیپردازد چون از اساس، اصلا بودجه آنچنانی ندارد و با حق عضویت کشورهای مختلف و کمکهای مالی کشورهای توسعهیافته اداره میشود. کشورهایی که از عهده حفظ میراث فرهنگی خودشان برنمیآیند، به یونسکو درخواست میدهند و آنها هم کمک فنی در اختیارشان میگذارند یا کشورهایی همچون ژاپن یا سوئد، به این کشورها کمک مالی میکنند. ایران هیچوقت به کمکهای بینالمللی برای مرمت آثار تاریخی همچون «ارگ بم» نیاز نداشته است. اینها برای کشورهایی است که خیلی فقیر هستند.
ایرج میلانی درباره علایق فیلمسازی آلبر لاموریس بیان کرد: آلبر لاموریس در «باد صبا»، یک نگاه غربی و یک دیدگاه زیباییشناسی رشدیافته دارد. او آدم باذوقی بود که به فیلمبرداری بسیار علاقه داشت. حتی یک دستگاه فیلمبرداری خاص طراحی کرده بود که در هلیکوپترهای آن زمان که تکانهای شدید داشتند، دوربین او بتواند با ثبات بیشتری تصاویر را ثبت کند. همچنین، قاببندی های آلبر لاموریس در اثر نشان میدهد که وی دیدگاه رشدیافته از لحاظ گرافیکی داشته است. البته از نظر من، این تصاویر زیبا ۲۰ درصد ارزش اصلی این فیلم را نشان میدهد چون اصل ارزش فیلم در این است:۱_روی میز مونتاژ ساخته شده است. کارگردان جلوی میز مونتاژ نشسته است و با خودش فکر کرده است هلیکوپتر گردوخاک راه میاندازد، بهتر نیست به این گردوخاک یک کاراکتر بدهیم و بگوییم این باد است که در حال گشتوگذار در سراسر ایران است؟ این ایده، بخشی از دلیل موفقیت فیلم است. بخشی دیگر از ارزش این فیلم به روایت منوچهر انور برمیگردد.
در انتها، فرهاد نظری به سخن منوچهر انور درباره «باد صبا» ارجاع داد و گفت: روایت فارسی «باد صبا» شاهکار است که همه را مدیون منوچهر انور و شناخت عمیق او از ایران است. منوچهر انور در مصاحبهای میگوید که به آلبر لاموریس گفتم این فیلم، زیبا ولی بی دل و روده است چون همه تصاویر از بالاست. چه خوب میشود اگر به داخل این خانهها نفوذ کنیم و ببینیم چه خبر است؟ آلبر لاموریس استقبال میکند ولی متأسفانه، پس از اینکه این ایده را میپذیرد، بعد مدتی، آن حادثه ناگوار سقوط هلیکوپتر آلبر لاموریس و گروه سینمایی ایشان در سد کرج رخ میدهد و این ایده هرگز فرصت محقق شدن پیدا نمیکند. هدفم از گفتن این روایت این بود که بگویم اگر با دیدن این فیلمها ترغیب شویم که به لایههای فرهنگی خودمان نفوذ کنیم، رفتار ما با آن تغییر خواهد کرد.
بیستوچهارمین نشست ماهانهی «مستندهای ایرانشناسی»، با استقبال قابل توجه علاقمندان به هنر و تاریخ ایران، به همت انجمن مستندسازان سینمای ایران و انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) و با همکاری سازمان نظام پزشکی کرج، غروب روز دوشنبه، ۳۰ بهمن ماه، در سالن آمفیتئاتر سازمان نظام پزشکی کرج برگزار شد.