زخمهای جهانِ روانپریش، در فقدانِ دیالوگ
ـ دکتر محسن سوهانی؛ پژوهشگر میانرشتهای و مدیرکل هنرهای نمایشی رادیو
استاد جواد پیشگر که سالِ پیش به شایستگی با دریافت مدرک درجه یک هنری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقدیر شد، با مجموعهای از جوایز داخلی و بینالمللی و دههها فعالیت ارزنده، از مفاخر هنرهای نمایشی کشور، به ویژه عرصه نمایش رادیویی محسوب میشود. چند سالی میشود که در آستانه 70 سالگی، تهرانِ پرهیاهو را ترک و به آغوش زادگاهش، شهر گرکان بازگشته. در یکی از آخرین روزهای بهارینِ اردیبهشتماه، به دعوت ایشان و همسرِ هنرمند و کدبانویشان عزتخانم، مهمان خانه باغِ باصفایشان در جوارِ آرامشِ جنگل هیرکانی شدیم. شبنشینی به صرف شنیدن شعرهای درجهیکِ استاد پیشگر با صدای فاخرش از آن حالوهوا، اردیبهشتِ مضاعفی ساخت اما بهترین یادگار سفر، تماشای تازهترین اثر ایشان، نمایشِ داستان باغوحش در سالن فخرالدین اسعد شهر گرگان بود. پیش از هر چیز، هوشمندیِ پیشگر به انتخاب متن با ترجمه خوب داریوش مودبیان برمیگردد.
نمایشنامه داستان باغوحش (The Zoo Story) نخستین اثر بلند ادوارد آلبی، نمایشنامهنویس برجسته آمریکایی است که در سال ۱۹۵۸ نوشته شد و در ۱۹۵۹ برای نخستینبار در برلین به صحنه رفت. دوره ای که آمریکا دچار بحران اقتصادی بود و بر اثر عوارش مدرنیته افول اجتماعی را تجربه می کرد. این نمایشنامه در بستری کمینه گرا(مینیمالیستی)، گفتوگویی پرتنش میان دو مرد ناآشنا در پارکی عمومی را روایت میکند: پیتر، مردی بورژوا و خانواده دار، و جری، فردی تنها و تردشده. آلبی در این اثر، با زبانی تیز و دیالوگمحور، تنهایی انسان مدرن، فقدان ارتباط واقعی، خشونت پنهان در مناسبات اجتماعی و پوچی نظم سرمایهداری را به چالش میکشد. «داستان باغوحش» از نظر سبک، یکی از نمونههای درخشان تئاتر ابزورد در سنت پساجنگ است و همزمان، رگههایی از نقد اجتماعی و اگزیستانسیالیسم را در خود دارد.
داستان باغوحشِ جواد پیشگر اما فراتر از یک بازخوانی وفادار به متن ادوارد آلبی بود. این اثر، با بازسازی ساختار نمایش و افزودن شخصیت سوم، به بیانیهای نمایشی دربارهی وضعیت بشر در عصر جهانیشده تبدیل شد. در نسخهی اصلی، آلبی تنها دو شخصیت داشت اما در اجرای پیشگر، این دوگانه، جهانیتر و امروزیتر شد. پیتر، صرفاً یک مرد آمریکایی نیست، بلکه چهرهای از سوژهی رام در نظم نئولیبرال است.کسی که آسایش خود را با چشمپوشی بر بیعدالتی معامله میکند. جری، شورشیِ تنها، تصویریست از «انبوهِ مردمان» در نظریهی “امپراتوری” آنتونیو نِگری و مایکل هارت: تودههایی بینماینده که اعتراضشان به سرعت با برچسبهایی چون «اغتشاشگر» حذف میشود اما نوآوری برجستهی این اجرا، افزودن «زن دلقک» است. شخصیتی خاموش، ولی عمیقاً معنادار. این زن، بدون دیالوگ، بازیِ نمادینی دارد و آیینه میمیکِ چهرهاش شاهد خاموشِ خشونتهایی است که جهان امروز با آنها خو گرفته؛ از جنگ تا تبعیض.
از منظرِ نظری، اجرای پیشگر به روشنی با برخی مفاهیم کلیدی همسخن میشود:
فوکو و زیستقدرت: پیتر، نماد انسانی است که در ظاهر آزاد است اما عملاً خود را با منطق قدرت هماهنگ کرده.
گی دبور و جامعه نمایش: زن دلقک با چهرهآرایی و سکوت، تمثیلیست از جهانی که رنج را نه درمان، بلکه تماشا میکند.
آنتونیو نِگری و مایکل هارت: جری، تصویر انسانیست که توسط نظم جهانی حذف میشود، تنها به جرم آنکه صدایش بلند است.
پایان نمایش، با مرگ جری و بازداشت زن دلقک، از عدالت فاصله میگیرد و واقعیت جهانی ما را منعکس میکند: جهانی که در آن، اعتراض حذف میشود، شاهدان محکوم میشوند و ساختارهای قدرت، خود را از مسئولیت تبرئه میکنند.
جواد پیشگر در این اجرا، تئاتر را از یک اثر نمایشی به یک هشدار اجتماعی ارتقا داده است. «داستان باغوحش» او، صرفاً یک بازخوانی نیست، بلکه «گزارشی زنده» از روانپریشی تمدن عصر جدید ماست؛ نمایشی که به ما یادآوری میکند: حتی وقتی تماشاچی هستی، از محکومشدن در امان نیستی. نمایش «داستان باغوحش» نهفقط در قلمرو ادبیات و تئاتر، بلکه در قلب علوم ارتباطات و نظریههای حکمرانی نیز قابل خوانش است. آنچه روی یک نیمکت در پارکی عمومی آغاز میشود، در واقع آزمایشگاهی کوچک است برای بررسی شکستهای بزرگ جهان: گفتوگویی که قرار نیست شنیده شود، قدرتی که پشت ماسک سکوت پنهان شده، و نظمی که بیعدالتی را به رسمیت میشناسد.
در علوم ارتباطات،گفتوگو بهمثابهی پل ارتباطی میان انسانها تعریف میشود؛ ابزاری برای همفهمی، کاهش تنش و ساختن فضای عمومی اما این نمایش، دقیقاً آثار و عوارضِ شکست همین پل را نشان میدهد. پیتر و جری با هم حرف میزنند اما گوش نمیکنند. این گفتوگو، در واقع مونولوگهای موازی است، نه تعامل. چنین وضعیتی، یادآور نظریهی «فروپاشی ارتباطی» یورگن هابرماس است؛ جایی که گفتوگو بهجای همدلی، به ابزاری برای تثبیت قدرت تبدیل میشود.
جری تلاش میکند وارد جهان پیتر شود اما زبان مشترکی میانشان نیست. نه زبانی گفتاری، بلکه زبانی از تجربه، طبقه و جایگاه اجتماعی. این «ناهمزبانی»، معضلی آشنا در حکمرانی جهان مدرن نیز هست. از همین زاویه، زن دلقک در اجرای جواد پیشگر معنایی عمیقتر مییابد. او نهتنها یک شخصیت نمایشی، بلکه نماد تماشاگرِ خاموش و مجازاتشونده است. ادآور این که در نظامهای رسانهایِ امروزی،«تماشا» همچون «قدرت» است اما تماشاگری بدون صدا، چیزی جز همدستی نیست. بهبیان بهتر، زن دلقک، استعارهای از مردمِ بیقدرت در جامعه نمایشزده است:کسانی که خشونت را میبینند، اما دیدهشدنشان تأثیری ندارد. شاهد مثال مردم جهان که به تماشای کودککشی و به خاک و خون کشیدهشدن شهروندان بیگناه در فلسطین مینشینند. نمایش پیشگر، با این سه شخصیت (پیتر، جری، زن دلقک)، به بازنمایی سه ضلع در مناسباتِ عصر جدید بدل میشود: قدرتِ نهادینهشده و بیانعطاف (پیتر)، صدای سرکوبشده و طغیانگر (جری)، و مردمِ نظارهگر و قربانیشونده (زن دلقک). از منظر حکمرانی خوب (good governance)، مهمترین ویژگی کارآمدی، شنیدن صداهای گوناگون و مشارکت واقعی مردم در تصمیمسازی است. اما در جهان لیبرال مسلک و باغوحشیِ این نمایش، نتیجه نهایی، مرگ معترض و مجازات ناظر است! در نهایت «داستان باغوحش» را میتوان درام فروپاشی ارتباطی و حکمرانی نامتقارن دانست؛ نمایشی که نه در کتابهای علوم سیاسی، بلکه با بدن بازیگران و سکوتهای حسابشده، بحرانهای جهانی را شرح میدهد.
این اثر در عین سادگی صحنه، ما را با بزرگترین پرسش نظم نوین جهانی روبهرو میکند.
