یادداشتی بر فیلم «ساعت ۶ صبح» ساخته مهران مدیری

روایت یک سرنوشت محتوم

فرزاد جمشیددانایی: فیلم سینمایی «ساعت ۶ صبح» به نویسندگی و کارگردانی مهران مدیری، با تعویق روایت، داستان را در مسیرهای غیرمنتظره‌ای هدایت و مخاطب را با اتفاقات جدید و غیرقابل پیش‌بینی مواجه می‌کند.

فیلم سینمایی «ساعت ۶ صبح» به نویسندگی و کارگردانی مهران مدیری و به تهیه‌کنندگی علی اوجی، با بازی سمیرا حسن‌پور، مهرو نونهالی، مهرداد صدیقیان، مونا فرجاد، تینو صالحی، سعید زارعی، روژان ایرجی، وحید منتظری، منصور نصیری و مهران مدیری، محصول سال ۱۴۰۲ است که در ۳ مرداد ماه ۱۴۰۳ در سینماهای کشور به اکران درآمد و در گیشه توانست به فروشی بیش از ۶ میلیارد تومانی دست بیابد سپس از ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۳، در سینما آنلاین فیلم‌نت به مخاطبان عرضه شد.

«ساعت ۶ صبح» دومین اثر سینمایی مهران مدیری پس از «ساعت ۵ عصر» به شمار می‌رود که همانند اثر نخست او، درباره شخصی است که باید در موعد معینی، کاری را انجام دهد تا زندگی او کن فیکون نشود. «ساعت ۵ عصر» کمدی را مد نظر قرار می‌داد و «ساعت ۶ صبح» به تراژدی چشم دارد.

«ساعت ۶ صبح» با تعویق روایت، تعلیق را پیش می‌برد به طوری که تا چهل دقیقه اولیه، مخاطبان منتظرند اتفاقی بیافتد که روند داستان از رخوتی که گرفتارش است، دربیاید و در عوض، جشن و سرور برپاست و همین منجر به تعلیق در نظر بینندگان می‌شود. 

در خلاصه‌داستان «ساعت ۶ صبح» چنین آمده: سارا ـ با بازی سمیرا حسن‌پور ـ می‌خواهد به هر طریقی که شده ساعت ۶ صبح به مقصد تورنتو ایران را ترک کند. به هر طریقی.

تعویق روایت، به معنای تأخیر در روایت، یک تکنیک ادبی است که در داستان به کار می‌رود تا خواننده را در انتظار و کنجکاوی نگه دارد. این تکنیک با به تعویق انداختن رویدادهای مهم یا افشا کردن اطلاعات کلیدی، حس تنش و هیجان را در خواننده ایجاد می‌کند. 

مهران مدیری با به تاخیر انداختن وقوع مهم‌ترین رویداد که دستگیری دوستان سارا و قایم شدن اوست، داستان را در مسیرهای غیرمنتظره‌ای هدایت و مخاطب را با اتفاقات جدید و غیرقابل پیش‌بینی مواجه می‌کند.

زمانی بینندگان دچار تنش اولیه می‌شوند که زنگ در مکرر به صدا درمی‌آید سپس صدای موسیقی قطع می‌شود و پلیس پشت در است در نتیجه، مخاطبان همزمان با کاراکترها از فضای طنین اندازی موسیقی خارج می‌شوند و چشم‌انتظار رخدادی می‌مانند که با ورود پلیس رخ خواهد داد. اتفاقی که با توجه به قوانین جمهوری اسلامی در زمینه ممنوعیت شُرب خَمر و اخبار بی‌شمار راجع به یورش نیروهای انتظامی به پارتی ها و مهمانی ها همه به طور ناخودآگاه نتیجه‌اش را پیش‌بینی می‌کنند و در اینجا، یک عنصر، معادله را به هم می‌زند که پرواز قریب‌الوقوع سارا و موقعیتِ پیچیده‌ای است که در آن گرفتار آمده. با اینکه نتیجه ورود پلیس به یک مهمانی اظهر من الشمس است، مخاطبانی که نگران وضعیت سارا هستند، در یک همذات‌پنداری با او تمایل دارند تا حضور پلیس به یک تذکر ختم شود. خوش‌بینی که با کوبیدن های پشت سر هم مامور پلیس به در خانه رنگ می‌بازد و وقتی چندین مامور پلیس وارد خانه می‌شوند و همه را به خط می‌کنند، به خیالی باطل می‌نماید. 

هنگامی که سارا از کانال کولر بیرون می‌آید، ریتم روایت که تا زمان زنگ آیفون خانه را زدن روی یک خطِ صاف بوده است، به مرور و پله پله افزایش می‌یابد و اوج آن، حضور نوپو و نشانه‌گیری تک تیرانداز به سمت سیاوش با بازی مهرداد صدیقیان است.

وقتی سیاوش بعد از اسلحه کشیدن به سمت دو مامور نیروی انتظامی، از سارا می‌خواهد که چمدانش را جمع کند و به سمت فرودگاه راه بیافتد، هدف اصلی سارا که تا این لحظه سفر بوده است، در چشمی به هم زدن تغییر می‌کند و از همان لحظه، نجات برادرش پس از این عمل، جای آن را می‌گیرد که از نکات قابل توجه بخش فیلمنامه است.

در قیاس با «ساعت ۵ عصر» که اتفاقات در مقیاسی بزرگ به وقوع می‌پیوستند، اینجا، همه وقایع در یک خانه اتفاق می‌افتند و نشان از رویکرد مینی‌مالیستی نویسنده نسبت به روایت است و از جهتی دیگر، مخاطب را در یک تجربه «حبس شدگی» قرار می‌دهد که توام با استیصال است زیرا هر راه فراری، تبدیل به بن‌بست می‌شود که این دور خود چرخیدن به جنون در سیاوش و گرفتن اسلحه از مامور نیروی انتظامی می‌انجامد.

مهم‌ترین نقطه ضعف اثر را می‌توان کاراکترهای فراوانی نامید که در مهمانی حضور دارند و با توجه به مدت محدودی که بین واردشدن سارا و خروج آنها با دستگیری وجود دارد، امکان و زمان کافی برای معرفی درست همگی آنها مهیا نیست در نتیجه، به جز فریبا و پیمان که فرصت بیشتری برای نمایش ابعاد شخصیتی‌شان می‌یابند، بقیه در سطح تیپ باقی می‌مانند. اگر تعداد نفرات کاهش می‌یافت، امکان نزدیک شدن بقیه کاراکترها به تیپ ـ شخصیت وجود داشت.

نورپردازی پر از روشنایی پویا اقبالی در ترکیب با طراحی صحنه رنگارنگ مهران مدیری، با تضادی که با ماهیت تراژدیک روایت ایجاد می‌کند، حاکی از این است که حتی ذات جشن و سرور یک مهمانی نمی‌تواند از فاجعه‌ای که مترصد وقوع است، جلوگیری کند و سرنوشت محتوم به هر حال رخ خواهد داد و گریزی نیست.

نکته جالب توجه در تدوین امیر ادیب پرور، صفحه‌ای سیاه است که با صدایی سهمگین ظاهر می‌شود و اگر بیننده‌ای، لحظه‌ای تعلیقِ موجود در بطن روایت را از دست داده باشد، با یک سیلی به خودش می‌آورد و او را به داخل داستان پرتاب می‌کند. 

طراحی لباس گلاره دربندی دو بخش دارد و در بخش اول و مهمانی، رنگین است و با ورود پلیس، این رنگین بودن با سبز خاکی و سیاهی در هم می‌آمیزد بنابراین جنبه نشاط از دست می‌رود و در بخش دوم، سارا با مانتویی قهوه‌ای و پیراهنی سفید و سیاوش با بلوز خاکستری و ژاکتی سیاه دیده می‌شود از اینرو بینندگان نسبت به بخش نخست، با رنگ‌های تیره مواجه هستند و سبز خاکی پلیس خودنمایی می‌کند تا اینکه لباس سیاه نوپو به آنها اضافه می‌شود چنانکه رنگ‌های تیره لباس شخصیت‌ها بر طراحی صحنه رنگارنگ و نورپردازی پر از نور سایه می‌اندازد و این آدم‌ها هستند که خودشان را بر فضای نشاط برانگیز خانه تحمیل می‌کنند.

سمیرا حسن‌پور و مهرداد صدیقیان به خوبی رابطه خواهر و برادری را به تصویر می‌کشند و مهرو نونهالی با این‌که حضور اندکی دارد، درخشان است. «ساعت ۶ صبح» یک قدم رو به جلو برای مهران مدیری در زمینه کارگردانی سینمایی محسوب می‌شود و اثری است که به نسبت «ساعت ۵ عصر» توانسته در ساختار یکپارچگی خودش را حفظ کند. اتفاقی که اگر در آثار بعدی او ادامه بیابد و از کیفیت آن کم نشود، نوید پدیدار شدن یک کارگردان صاحب سبک را می‌دهد و وجهه دیگری از خلاقیت هنری این کارگردان شناخته‌شده سریال‌های تلویزیونی در عرصه کمدی را به نمایش می‌گذارد.

امتیاز دهید