انسانیتِ بیحد و مرز
سایت هنردستان: بیاغراق پس از غذا، جنگ مهمترین دغدغه و نگرانی بشرِ امروز است؛ جنگی که گویا قرار نیست هرگز به پایان برسد و تا پایان دنیا در هر زمان و مکانی رخ میدهد که انسانها تنها و تنهاتر بشوند و هرگز روی آرامش به خود نبینند. جنگ حالا دیگر برای همه، یک جومانجیِ ترسناک است؛ بازی بیپایانی که به قیمت ویرانی کلِ جهان و حتا انقراض نسل بشر، فقط برپاکنندگانش از آن نفع و لذت میبرند.
«بدون مرز» فیلمیست با چنین نگاهی؛ رویکردی عمیق و تلخ به تاثیر جنگ بر زندگی بشر. امیرحسین عسگری در نخستین تجربه کارگردانی، سوژه مناسب و بهروزی را انتخاب کرده که از دیرباز تا امروز اغلب انسانها درگیر آن بوده و هنرمندان بسیاری ـ در تمام رشتههای هنری ـ به آن پرداختهاند اما موضوع جنگ، هنوز کلیشه نشده است. جنگ برخلاف ذات پلید و نفرتانگیزش، نزد هنرمندان و اهالی رسانه و فرهنگ و هنر همیشه جذاب بوده است. عسگری نیز با وسوسه همین جذابیت، سراغ جنگ رفته و فیلمی به غایت دیدنی و تاثیرگذار در کارنامه هنریاش ثبت کرده، ولی جنگ در فیلم «بدون مرز»، بهانهیی است برای بیان بسیاری حرفهای ناگفته. این اثر سینمایی، نه فقط تصاویری داستانگو برای تماشا و تنفر از جنگ،که دعوتی عمومیست به نوعدوستی و زندگی مسالمتآمیز. یک گفتوگوی تمدنها، و از قضا نشانههای آن را آشکارا در فیلم میبینیم. به ویژه از هنگامی که سه شخصیت بحرانزده و تنهامانده فیلم از روی ناچاری به یکدیگر اعتماد میکنند و در شرایط جنگی با هم کنار میآیند. برای نمونه ببینید صحنهیی را که پسر نوجوان برای خود و مهمانان ناخواندهاش آشپزی و آنها را به صرف غذا دعوت میکند. چه لحظه زیباییست سکوت و آرامشی که سه انسان از سه قوم و نژاد متفاوت، در حالیکه زبان گفتاری یکدیگر را نمیفهمند، به بهانه سادهترین نیاز طبیعی بشر ـ غذا ـ دور یک سفره مینشینند و با هم از یک ظرف و غذا میخورند.

از این نظر، میتوان «بدون مرز» را فیلمی شاعرانه درباره جنگ دانست،گیرم شعری حزنانگیز و غمبار باشد اما سراسر فیلم سرشار از موقعیتهاییست که تماشاگر نمیداند در مواجهه با آنها لبخند شادی بزند یا اشک اندوه بریزد. پسر نوجوان فیلم، بانیِ شکلگیری بیشترین لحظههای احساسی و درگیرکننده در فیلم است. او،که در ابتدا گویا با شرایط زندگی در جزیره آهنیاش خو گرفته و مشکلی ندارد، با ورود دو بیگانه به سکونتگاهش، ناگهان رشد میکند و در مقام یک قهرمان یا سرپرست خانواده، چنان به بلوغ میرسد که خود را موظف و متعهد به کنترل اوضاع و تامین مایحتاج پناهجویان میبیند؛ چه نیاز آنها اندکی آب آشامیدنی باشد، چه شیشه شیر و شیرخشک و آویزی برای سرگرمی بچه و حتا پوشاک مناسب برای دختر نوجوانی که حالا مادر شده است.
گرچه در برخورد نخست، پسربچه نسبت به حضور بیگانگان جبهه میگیرد و میکوشد کشتی درگِلنشسته را به عنوان زیستگاهش حفظ بکند، ولی وقتی درمییابد غریبه اول، دختر جنگزدهییست که به او پناه آورده، دست از مقاومت برمیدارد و پناهندگی او را میپذیرد و با آنکه دختر عراقی از لحظه ورود به کشتی، با طناب پوسیدهیی میان خود و پسر نوجوان مرز میکشد، خیلی زود هم میفهمد خطری از سوی پسر تهدیدش نمیکند و مرز موقت را برمیچیند تا دردی را که ارمغان جنگ است، با پسر نوجوان به اشتراک بگذارد. در چنین وضعیتی واژگان به کار نمیآیند. آدمها با نگاه، حرف دل یکدیگر را میخوانند و حرف همه آنها یکیست؛ نفرت از جنگ. رفتار سه شخصیت فیلم،گویای تفکر و درخواستشان است. آنها در زبانی فراتر از زبان مادری با هم مشترکند و آن، زبان انسانیت و مهربانیست، زیرا انسانبودن حد و مرز نمیشناسد. هنگام بحران، زن و مرد و پیر و جوان و کودک و بزرگسال و پارس و عرب و آمریکایی یکسانند. از اینرو،کمدیالوگبودنِ فیلم منطقی جلوه میکند. رفتار و احساسات آنها،گویای وضعیت و اندیشهشان است. دختر نوجوان با نوزادی در آغوش اشک میریزد و پسر نوجوان، مصیبتی را که جنگ به او تحمیل کرده درک میکند. همین وضعیت در مورد سرباز آمریکایی وجود دارد. او که با آن همه عقل و تجربه زندگی، توسط دو نوجوان اسیر شده، از سر استیصال و دلتنگی و بیزاری گریه میکند که چرا جنگ باعث شده او از خانه و خانوادهاش دور باشد و نتواند حتا تولد فرزندش را ببیند؟ در این میان اما پسربچه بیشک درد و رنج بیشتری را تحمل میکند، زیرا او هرگز گریه هم نمیکند. انگار اشکهاش را پیشتر ریخته. به یاد بیاورید صورت پسربچه را و نشانهیی زیر یکی از چشمهاش که مثل جای قطرهاشکی کهنه، روی صورتش ماسیده و خط انداخته. او بیآنکه تصوری از آینده یا رویایی داشته باشد، هر روز کارهای ثابتی را به شکل یک وظیفه انجام میدهد. او حتا برخلاف دو همخانه جدیدش، آوازی برای خواندن ندارد. شاید با گذشتهاش کنار آمده؛گذشتهیی که همه خاطرههاش در جعبه چوبی کوچکی خلاصه شده و این تمام دلخوشی اوست، ولی انسان تا چه زمانی میتواند درد سهمگین آوارگی و جنگزدگی را تحمل بکند؟ خصلت انسان در تمایل به زندگی جمعی و طلب آرامش، مانع از ساکنماندن او در یک نقطه است. در چنین شرایطی چه کاری از کسی ساخته است جز رفتن؟ و این چه ایده خوبی است در «بدون مرز» که سرانجام از انسان جز ردِ پا، هیچ باقی نمیماند. اینگونه است که در پایان درخشان فیلم، پس از رفتن دختر و سرباز، پسربچه هم راهی میشود، لابد در پی سرنوشت دیگری.

«بدون مرز» علاوه بر محتوا، در ساختار فیلمی آبرومند، دیدنی و لذتبخش است. عسگری در کارگردانی فیلم، سنگ تمام گذاشته و هماهنگ با داستان و شخصیتها، فضایی متنوع و همراهکننده پدید آورده، چنانکه برخلاف محدودیت لوکیشن و محصوربودن آدمها (دوربین) در یک مکان، از پلانهای تکراری و خستهکننده در فیلم خبری نیست و ریتم و روند فیلم هر لحظه، تکخالی برای غافلگیری تماشاگر رو میکند.کارگردان از بازیگران بیتجربه و ناشناخته فیلم، بازیهای خوب و باورپذیری گرفته و بازیگران نیز نقشها را به درستی و حقیقیترین شکل ممکن زندگی کردهاند. علاوه بر این نباید از فیلمبرداری چشمنواز و کمنظیر اشکان اشکانی غافل شد. اشکانی در «بدون مرز» دوربین را بسان قلمموی نقاشی به دست گرفته و تصاویر زیبایی خلق کرده.گرچه دکوپاژهای درست و حرفهیی عسگری در ترسیم چنین مناظری بیتاثیر نبوده اما اشکانی هم در تنظیم رنگ، نور، قاببندی و حرکات دوربین عالی عمل کرده است. فیلمبرداری او سردی و بیرحمی جنگ و تنهایی آدمها را به خوبی در فضای فیلم تداعی میکند.
«بدون مرز» اثر مهمی در سینمای ایران است. حرف فیلم، حرف همه کسانیست که زندگی آرام با انسانها را به جنگ،کشتار، درماندگی و آوارگی ترجیح میدهند. عسگری در همان مسیری گام برداشته که سالها پیش فیلم «دونده» (امیر نادری/۶۳) آغاز کرده بود و با نمونههایی مانند «بازی بزرگان» (کامبوزیا پرتوی/۶۹)،«کودک و فرشته» (مسعود نقاشزاده/۸۷)،«بدرود بغداد» (مهدی نادری/۸۸) و «تنهای تنهای تنها» (احسان عبدیپور/۹۱) ادامه پیدا کرد؛ فیلمهایی با تمرکز بر شخصیتهای نوجوان و بزرگسالی که جنگ را با تمام جان و روانشان درک کردهاند و در جستوجوی صلح و آزادی و آرامش، یا سودای رفتن به آنسوی مرزها را دارند یا کنج خلوتی را برای پناهگرفتن در تنهایی خود یافتهاند.
افتخارات فیلم:
ـ برنده جایزه بهترین فیلم آسیایی بیستوهفتمین جشنواره فیلم توکیو (۲۰۱۴)
ـ برنده جایزه بهترین کارگردان جوان در نوزدهمین جشنواره فیلم صوفیا (۲۰۱۵)
ـ نامزد دریافت ققنوس طلایی از سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم هنگکنگ (۲۰۱۵)
ـ تندیس بلورین «جایزه ویژه هیات داوران» بخش نگاه نو.


