مخاطب امروز تئاتر، خندیدن را بیشتر دوست دارد

سهیلا انصاری: نمایش «جوادیه» به نویسندگی «کهبد تاراج» و کارگردانی «احمدرضا حجارزاده» به تازگی اجراهای خود را در یکی از سالنهای نمایشی تهران پایان داده است. حجارزاده با بیش از دو دهه فعالیت مطبوعاتی بهعنوان روزنامهنگار و منتقد فرهنگوهنر، این نمایش را پس از تجربه کارگردانی چند فیلم کوتاه و نمایشنامهخوانی، بهعنوان اولین اثر رسمی و عمومی خود روی صحنه آورده است. مجری طرح «جوادیه»، حسین کشفی اصل است و هلیا خادم، صادق فخاری، شایان طرقه و امیرعباس حیدری در مقام بازیگران آن ایفای نقش میکنند. در خلاصهداستان این نمایش آمده:«بابام عاشقِ مرجان بود، مامانم عاشقِ داریوش، داداشم طفلی فرصت نکرد عاشق بشه. منم عاشق شعرو کتابو شعرو کتابو شعرو کتاب». به بهانه اجراهای موفق نمایش «جوادیه»،گفتوگویی با کارگردان آن داشتیم.
ـ ـ ـ

- اگر بخواهید نمایش «جوادیه» را در یک جمله به کسی معرفی کنید، چه میگویید؟
ـ نمایش «جوادیه» را میتوان یک کمدیدرام اجتماعی و تاریخی دانست که بیشک بر هر مخاطبی حرفی دارد؛ بخصوص نسل دههی شصت. در واقع این نمایش، به تقابل دو نسل با فاصله زمانی چهلساله میپردازد. آدمهای معمولی و سادهای از دههی شصت با سفر در زمان به سال ۱۴۰۴ آمدهاند تا چیزهایی از ما بپرسند و به پرسشهایی در مورد دوره زندگی خودشان پاسخ بدهند. بنابراین «جوادیه» نمایشیست که باید آن را خوب دید و خوبتر شنید.
- این نمایش بیشتر نوستالژی است یا نقد اجتماعی؟
ـ شاید بتوان گفت تلفیقی از هر دو، چون به هرحال ما با آدمهای نسل امروز سر و کار نداریم، بلکه شاهد و شنوندهی روایت چهار نفر به نمایندگی از نسل دهه شصت هستیم که قطعاً با گفتار و رفتار و پوشش و وسایلی که در اختیار دارند، خاطرههایی را از آن دهه برای مخاطبان قدیمیتر تداعی میکنند. در عین حال اگر تماشاگر با دقت به حرف شخصیتها گوش بدهد، متوجه انتقادات درست و بجای آنها نسبت به زندگی و سرنوشت نسل معاصر خواهد شد.گفتههای شخصیتهای نمایش گرچه ظاهراً درد دلهایی از روزگار خودشان به نظر میرسد، ولی در عمق آن جملهها، تلنگرهایی به وضعوحال امروز ما میزنند تا بلکه بیدار بشویم و دست از سکوت و سکون برداریم و به قول شهرام و مرجان در نمایش «جوادیه»، برویم بیرون و حقمان را بگیریم.
- محله جوادیه برای شما چه خاطره یا تصویری دارد که انگیزه اجرای این متن شد؟
ـ متاسفم که بگویم تا امروز هیچوقت قدم به محله جوادیه نگذاشتهام اما روایت آدمهای این نمایشنامه، من را به یاد محلههای مشابهای در تهران میاندازد که از قضا خودم دوران نوجوانی و جوانیام را در آنها گذراندهام؛ محلههایی که به لحاظ موقعیت فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی اهالیاش، چندان دور از جوادیه نیست. بنابراین میتوانم ادعا بکنم جوادیه کهبد تاراج (نمایشنامهنویس) برایم چندان ناآشنا نیست و اتفاقاً با ویژگیهای هر کدام از شخصیتها، به نوعی ارتباط گرفتم. من حالوهوای این آدمها و حرفشان را به خوبی درک کردم. انگار آنها راوی مستند بخشی از تجربههای زیسته من در گذشته بودند!
- تجربه شما بهعنوان روزنامهنگار چه تفاوتی در کارگردانیتان ایجاد کرد؟
ـ خب من کارم را در عرصه فرهنگ و هنر با مطبوعات شروع کردم و بعد به فیلمسازی، داستاننویسی و تئاتر رو آوردم. سابقه بیش از دو دهه روزنامهنگاری، بیش از هر چیز بر درک و برداشت درست از قصهای که روایت میشد تاثیرگذار بود، چون من از کودکی اهل کتابخواندن و همزمان اهل نوشتن بودم. آنچه در کارگردانی خیلی زیاد به کمکم آمد، تجربه سالها تماشای تئاتر و حضور در پشت صحنه نمایشهای مختلف و مشاهده روند تولید و کارگردانی سایر هنرمندان بود. من تحصیلات آکادمیک و مرتبط با هنر نمایش ندارم اما از سالها پیش به عنوان مدیر روابطعمومی، در جریان شکلگیری نمایشهای متعددی بودم و با اصول اولیه کارگردانی آشنا شدهام. ضمن اینکه قبل از تولید نمایش «جوادیه»، چند تجربه نمایشنامهخوانی داشتم که تفاوت زیادی با اجرا نداشتند. مجموع این عوامل، بر شناخت من از کارگردانی تاثیر داشت، ولی کارگردانی تئاتر کمترین شباهتی به کار روزنامهنگاری ندارد و بسیار سختتر از فعالیت مطبوعاتی است. در حرفه روزنامهنگاری، ما باید به شکل انفرادی سوژهای را تبدیل به نوشتار برای خواندن بکنیم اما در تئاتر باید یک متن از پیش نوشتهشده را با کمک گروهی از افراد متخصص تبدیل به اجرایی برای دیدن بکنیم.
- در طراحی صحنه، چه چیزی را مهمتر دانستید: واقعگرایی یا القای حس و فضا؟
ـ ابتدا باید بگویم من تمام اجراهای قبلی این متن را توسط کارگردانان دیگر دیده بودم که در آنها از المانهای محدودی برای طراحی صحنه و فضا استفاده شده بود اما من دوست داشتم شخصیتها را با وجودی که زنده نیستند، در فضایی کاملاً واقعگرا و باورپذیر به صحنه بیاورم. بنابراین واقعگرایی همراه با القای حس زمان و مکان را در نظر داشتم و این اتفاق با کمک و مشاورههای زیبا موسوی (طراح صحنه و لباس «جوادیه») به درستی اتفاق افتاد. مثلاً شخصیتهای مرد جایی میان زمین و هوا هستند، ولی نشانههایی از زندگی واقعی و دوره زیستی خودشان همراه دارند. شهرام با تابلوِ تاکسی و سوئیچ ماشین، سیامک با پوستر فیلمهای قدیمی و سیفالله با ضبط و نوارهای کاست مداحی و نوحه دیده میشوند و البته برای مرجان، محل زندگیاش را با جزییات بیشتری در نظر گرفتیم، مثل فرش و ضبط و کتابها و شمعدان و نوارهای کاست خوانندههای محبوب سالهای دور.
- بازیگران چهقدر در خلق نقشهای خود آزادی عمل داشتند؟
ـ من بازیگرانم را به هیچوجه برای رسیدن به نقش محدود نکردم. آنها میتوانستند آزادانه برای نقش خود پیشنهادهای متنوعی عرضه بکنند اما من هم تصورم را از شخصیتی که میخواستم روی صحنه ببینم، به آنها میگفتم تا اجرا بکنند. بعد از بین ایدههای آنها و پیشنهادهای خودم، بهترینها را انتخاب و اجرا میکردیم. در واقع من چیزهایی را از بازیگران میپذیرفتم و اجازه اجرا میدادم که از فرهنگ و شخصیت نقشها دور نباشد و آنها را مصنوعی و غیرطبیعی جلوه ندهد. خوشبختانه کسانی که الان نمایش را میبینند،کاملاً شخصیتها را باور و تصدیق میکنند.
- بزرگترین چالش شما در اجرای این نمایش چه بود؟
ـ سه مساله اساسی در اجرای این نمایش داشتم. اول پیداکردن سالن مناسب برای اجرا. در این رابطه ابتدا یک سالن دولتی به ما قول اجرا داد و حتی تاریخ شروع اجرا را مشخص کرد اما متاسفانه مدیر سالن روی قولش نماند و بعد از آمادهشدن کار، مجوز اجرا در آن مکان را به «جوادیه» نداد. دوم یافتن تهیهکننده برای تامین هزینههای نمایش که پس از مشخصشدن سالن اجرا، شخصی به عنوان تهیهکننده به ما اضافه شد، ولی با تغییر محل اجرا، از تعهدات مالی خود شانه خالی کرد و ما را تنها گذاشت که مجبور شدیم با هزینههای شخصی نمایش را به سرانجام برسانیم، و سومین مورد انتخاب بازیگر بود که البته فقط برای انتخاب بازیگر زن به دردسرهای فراوانی افتادیم. در آغاز راه، خانومی که هیچ ربطی به فضای فرهنگ و هنر نداشت با ابراز علاقه به بازیگری، برای نقش مرجان انتخاب شد اما پس از چند ماه تمرین، حواشی و مشکلاتی برای گروه ایجاد کرد که مجبور به اخراج او و انتخاب بازیگر جدید شدیم! با اینحال خوشحالم که تمام موانعِ پیشِ روی نمایش «جوادیه» رفع شد تا این اثر به اجرا برسد.
- واکنش تماشاگران در شبهای اول اجرا، چه چیزی را در نگاه شما تغییر داد؟
ـ خدا را شکر میکنم که نه تنها در نخستین شبهای اجرا،که در تمام اجراهای «جوادیه»، تماشاگران با لذت و رضایت خاطر سالن را ترک کردند، ولی آنچه از بازخورد تماشاگران گرفتیم این بود که مخاطب امروز تئاتر بیشتر ترجیح میدهد با تماشای نمایش بخندد تا اینکه به فکر فرو برود و حتی متاثر بشود، چون من ابتدا قصد داشتم نمایش را به صورت کاملاً جدی و تراژدی روی صحنه ببرم اما در پروسه تمرینها میدیدم برخی لحظهها میتواند کمدی باشد و تماشاگر را بخنداند. بازیگران هم با خلق موقعیتهای کمیک موافق بودند که اشکالی هم نداشت، به شرطی که مخاطب از حرف و پیام اصلی نمایش غافل نشود.
- اگر بخواهید یکی از شخصیتها را به خودتان نزدیک بدانید،کدام شخصیت است؟
ـ من با هر کدام از کاراکترها به نوعی ارتباط روحی و روانی دارم و برایم ملموس و قابل درک هستند، ولی دو شخصیتی که بیش از همه به خودِ واقعیام نزدیکترند و انگار تصویر خودم در آینهاند،«سیامک» و «مرجان» هستند، چون اولی مثل من عاشق سینما و دومی عاشق شعر و کتاب و خوانندهها و موسیقیهای خاطرهانگیز قبل از انقلاب است. بنابراین میتوانم گفتار و رفتار آنها را به خوبی بفهمم و درک بکنم.


شایان طرقه/ بازیگر نقش سیامک در نمایش جوادیه

