دغدغه متولدین دهه پنجاه و شصت!
این شبها در سالن شیشهای عمارت هما، نمایشی به نام «اتاق رختکن شماره ۱۶» به نویسندگی سهند خیرآبادی و طراحی، بازیگری و کارگردانی امیر کربلاییزده در حال اجراست. تهیهکنندگی این نمایش را که یک مونولوگ ۷۵ دقیقهای است، پوران مرادی بر عهده دارد. در خلاصهداستان این نمایش آمده:«همهچیز از رختکن شروع شد». امیر کربلاییزاده به بهانه اجرای این نمایش، یادداشتی در اختیار ما قرار داده است که میخوانید.
***

سال ۹۱ تجربه یک نمایش مونولوگ داشتم به نام «چی شد که من مار خوردم؟» که تحت تاثیر آن نمایش، من برای اولینبار استندآپکمدی را هم به صورت مستقل در ایران تجربه کردم، از این جهت که در سایت تیوال برای اولینبار بلیت مستقل یک استندآپکمدی فروخته شد و من استندآپکمدی «آقای شهروند» را اجرا کردم
که ترکیبی از استندآپ و درام نمایشی بود. بعد از آن در نمایشهای متعددی حضور داشتم اما تمام مونولوگهای من برمیگشت به پیش از سال ۹۱. برای خودم چالش خیلی جذابی بود که بعد از سالها و بعد از آخرین نمایشم، یعنی «دایره گچی قفقازی» در تئاترشهر، حالا یک مونولوگ با طراحی،کارگردانی و بازی خودم داشته باشم.
راجع به طرح اجرا که چه کار بکنم، این نکته به ذهنم رسید که دغدغههای متولدین سالهای پنجاه و شصت که خودم در آن سالها بودم چه بوده؟! شاید به این نتیجه رسیدم که یکی از کلمات بسیار مشترک بین نسل پنجاه و شصت «دیدهنشدن» است. این در حقیقت فعل «دیدهنشدن» در خیلی از متولدین این نسل، یک همذاتپنداری به وجود میآورد. درباره طرح اصلی با نویسنده کار «سهند خیرآبادی» گپ زدیم که ایشان قبلاً آثار موفقی داشت، مثل «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره، و نمایش «هم این، هم آن». با هم به یک قصه رسیدیم؛ قصه خسرو، مردی که در خانواده فرزند وسط است و آنچه در نمایش میبینیم و اتفاقاتی که برایش میافتد و مسائلی که باعث میشود او در اجتماع و کار و لحظات مختلف دیده نشود. خسرو ناخودآگاه در یک محیط اتفاقی که یک رختکن است به نام «اتاق رختکن شماره ۱۶» قرار میگیرد و بعد سرنوشت او تغییراتی میکند.
برای طراحی کار دنبال یک فضای اجرایی شبیه به یک باشگاه میگشتم که به نظرم سالن شیشهای مجموعه هما مناسب رسید برای این اتفاق. از طرفی هم به نظرم آمد میشود در آن فضا حس نزدیکی بیشتری با تماشاگر به وجود آورد.
برای اجرا در این فضا میبایست همهچیز خیلی مینیمال و جمعوجور باشد. برای طراحی صحنه از آقای دیلمی دعوت کردم که بسیار خوشذوق هستند و با ایشان به یک طرح و ایدهای رسیدیم که خیلی به کار ما کمک میکرد. برای لباس هم با «آیلین بایراک» صحبت کردیم که با ایشان نیز به یک جمعبندی برای لباس رسیدیم و فکر میکنم بهترین انتخاب را انجام دادیم. در زمینه طراحی نور رضا ملکزاده کنارمان آمدند که با توجه به امکانات موجود در سالن شیشهای سعی کردیم یک طراحی نور درست داشته باشیم. در مجموع عوامل حرفهای دیگر مثل صادق زرجویان و خُتن تهرانی به ما اضافه شدند تا مجموعه عوامل دستبهدست هم بدهند برای اجرای یک نمایش تماشاگرپسند که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار بکند.
در وهله اول و در تمرینها، نمایش حدود ۱۱۰ دقیقه بود که نمایش را ابتدا به نود دقیقه و بعد به هفتادوپنج دقیقه رساندم که با توجه به غیراستانداردبودن سالنها و جایگاهها، تماشاگران از دیدن یک نمایش مونولوگ با این مدتزمان اذیت نشوند. خداروشکر بر اساس بازخورد تماشاگران به نظر میرسد این نمایش را دوست داشتند و ارتباط خوبی با آن برقرار کردهاند. امیدوارم با اطلاعرسانی صحیح و نشر این حرکت فرهنگی و هنری، نمایش «اتاق رختکن شماره ۱۶» بتواند جای خود را در دل مخاطبان پیدا بکند.










