یادداشت «رویا احمدی»، هنرمند نقاش به بهانه حضور در نمایشگاه گروهی ارمنستان

لینک کوتاه :

به اشتراک بگذارید:

امتیاز دهید

پیشرویِ عاشقانه در هنر

رویا احمدی/ هنرمند

طی هفته‌های گذشته،گالری اختصاصی انجمن هنرمندان ارمنستان در شهر ایروان، پایتخت ارمنستان، میزبان آثار هنرهای تجسمی گروهی از هنرمندان ایرانی در نمایشگاهی با عنوان «یک دختر گمنام» (AN ANONYMOUS GIRL) بود که کیوریتوری این نمایشگاه را سپیده مهرگان بر عهده داشت.«رویا احمدی» نیز یکی از هنرمندان جوانیست که با اثر خود به نام «آواز عَجه» در این نمایشگاه شرکت داشت. احمدی متولد مهرماه سال ۱۳۸۰ در تهران است اما در کویر و سکوت رشد کرد. او که از سال ۱۴۰۰ به هنر نقاشی مشغول بود، تاکنون در نمایشگاه‌های دیگری از جمله «خون‌آبی‌ها» شرکت کرده است. آخرین حضور هنری این هنرمند، پاییز امسال در نمایشگاه گروهی «یک دختر گمنام» بوده است. به همین بهانه، رویا احمدی یادداشتی در اختیار ما قرار داده است که می‌خوانید.

ـ ـ ـ

از آن‌جایی که هنر و نقاشی همیشه به من حس رهایی و قدرت می‌دهد، تصمیم گرفتم در رشته نقاشی تحصیل کنم تا از این حس لذت بیش‌تری ببرم. لذت‌بردن من از این حس، به حال خوب عمیقی منتهی شد. باور دارم اثر هنری باید حسی را ایجاد کند که مخاطب بتواند با تمام وجود، اثر را لمس کند. برای این باورم، موضوعی انتخاب کردم که روح را نوازش کند؛ صحنه‌هایی از کویر.

مجموعه «کویر زیبای من» و اثر «آواز عَجه» قسمتی از این پروژه بودند که یک اثر از مجموعه «کویر زیبای من» در نمایشگاه وین (اتریش) با نام «خون‌آبی‌ها» و اثر «آواز عَجه» در نمایشگاه ایروان (ارمنستان) با نام «یک دختر گمنام» شرکت داده شدند. از این‌که در نمایشگاه‌های یادشده به کیوریتوری خانم مهرگان، آثار هنری من این‌گونه با استقبال و مورد توجه واقع شدند، بسیار خرسندم. این مساله نشان می‌دهد باور من به خوبی اجرا شده و قطعاً نقطه‌قوتی قوی برای پیش‌بردن این پروژه خواهد بود.

در ادامه، مایلم بخش کوتاهی از استیت‌منت اثر «آواز عَجه» را با علاقه‌مندان هنر به اشتراک بگذارم و دعوت کنم به صفحه هنری‌ام در نشانی (@artroyaahmadi) سر بزنید و از این اثر دیدن کنید:«به صدای مهربان پدربزرگم که لابه‌لای نقش‌ونگار فرش قدیمی می‌پیچد،گوش می‌کنم. چه‌قدر خاطرات رنگی، وسط دنیای غریب اطرافم، قلبم را نوازش می‌کند. آن صدای خوشحالِ پیر،که برای عروس و داماد می‌خواند، با آن رقص محلی، من را با خودش می‌برد به زمانی که خیلی هم دور نیست؛ زمانی که پدربزرگم از عشق خودش و دخترعمویش می‌خواند؛ زمانی که آن عروسی قدیمی، همراه با شادی ساده آدم‌هایش، باعث می‌شد حس خوبی در من ایجاد شود».

همچنین مایلم به صحبت‌های خانم «مارینا ابراموویچ» اشاره کنم که گفته‌اند:«میل به خلق‌کردن تو را هنرمند می‌کند اما تو را به یک هنرمند بزرگ تبدیل نمی‌کند. برای این‌که هنرمند بزرگی باشی، چیزهای دیگری هم لازم است که باید انجام دهی. باید واقعاً، واقعاً فداکاری کنی. باید در آتش اشتیاق بسوزی. باید تب هنر داشته باشی. باید آن‌قدر شیفته و وسواس‌گونه درگیر شوی که دیگر هیچ کاری غیر از خلق‌کردن برایت ممکن نباشد و می‌دانی، باید کاملاً آماده تنهاماندن باشی، چون تنهایی بخش بزرگی از این فداکاری است».

از این‌رو قطعاً در هنر عاشقانه‌تر پیش خواهم رفت و علاقه دارم در آثار پروژه‌های هنری بعدی‌ام، نوایی از مردم و گفته‌هایی از قلب خودم دیده شود.

آواز عَجه/ اثر رویا احمدی