لباس، جزیی از زبان بدن و هویت کاراکتر تئاتر است

سهیلا انصاری: پانیذ حمیدیانفر، طراح لباس نمایش کمدی موزیکال «ریش فیدل، غبغب مرکل» است که به نویسندگی امیرعلی نبویان و کارگردانی شهابالدین حسینپور در تماشاخانه دا روی صحنه رفته است. او در این گفتوگو، درباره تجربه طراحی لباس برای این نمایش، از چالشهای خلق کانسپت انتزاعی و استفاده از متریالهای غیرمتعارف برای القای «توخالیبودن» شخصیتها با ما سخن گفت.
ـ ـ ـ
- چه چیزی شما را به سمت رشته تخصصی طراحی صحنه و لباس تئاتر کشاند؟
از کودکی علاقه زیادی به سینما و تئاتر داشتم و همواره پیگیر آثار روی پرده و صحنه بودم. علاقه اصلی من از ابتدا به طراحی صحنه و لباس بود. پس از اتمام دوران مدرسه و شرکت در کنکور هنر، رشته طراحی صحنه و لباس تئاتر را به عنوان انتخاب اولم برگزیدم و از این انتخاب بسیار راضی هستم.
- ایده اصلی برای طراحی لباسهای نمایش «ریش فیدل، غبغب مرکل» چه بود و چطور با فضای کلی و پیام نمایش هماهنگ شدید؟
متن آقای امیرعلی نبویان مفاهیم درخشانی را دنبال میکند. در جلسات متعدد با آقای حسینپور (کارگردان و دراماتورژ)، به این نتیجه رسیدیم که شیوه اجرایی باید متفاوت از متن باشد و فضایی گروتسک و مدرن را القا بکند. هدف ما رسیدن به یک سبک انتزاعی و منحصر بهفرد بود که با دوری از واقعگرایی، مفاهیم عمیقتر نمایش را بازتاب بدهد. در نهایت، با الهام از متن و تأکید کارگردان بر فضایی انتزاعی، لباسها را در این چارچوب طراحی کردیم.
- آیا طراحی لباس برای این نمایش، به دلیل داستان، شخصیتها یا سبک اجرایی، با چالشهای خاصی روبهرو بود؟
بله، چالش اصلی در خلق فضایی منحصر بهفرد بود که لباسها به تنهایی هم زیباییشناسی داشته باشند و هم در ژانر اثر، معنایی مستقل ایجاد کنند. این هدف بزرگ، نیازمند جلسات مکرر ایدهپردازی با کارگردان بود. نهایتاً به این کانسپت رسیدیم که با پارچهسازی و استفاده از متریالهای غیرمتعارف مانند قاشق، چنگال و ملاقه در لباسها، تفسیری کاملتر از وضعیت مردمی که در این جهان زندگی میکنند ارائه بدهیم. این المانها به طور نمادین،«عاریهبودن» و «توخالیبودن» شخصیتها را متبادر میکنند.
- انتخاب رنگها و جنس پارچهها بر اساس چه منطقی صورت گرفت؟
از آنجایی که فضای نمایشنامه در یک بیمکان و بیزمانی اتفاق میافتد و کانسپت اصلی بر آدمهایی متمرکز است که درگیر دروغ، تزویر و ظاهرنمایی هستند، در حالی که از درون تهی و از لحاظ مالی تهیدستند، انتخاب پارچه بسیار حساس بود. باید متریالی انتخاب میکردم که بافت و رنگ آن، پوسیدگی و کهنگی را القا کند. همچنین چون کاراکترها در یک مکان و از یک ریشه هستند، جنس پارچه را برای همه یکسان در نظر گرفتم و تنها برای هر کاراکتر، المان مخصوص به نقش او را اضافه کردم. برای دوخت این لباسها از روش پارچهسازی استفاده شد تا لباسها بافت منحصر بهفردی داشته باشند و بدون اشاره مستقیم، به درک نقش کاراکتر توسط مخاطب کمک کنند. مثلاً برای کاراکتر کدخدا، کلاه و بارانی ملوانها را انتخاب کردم تا با این سبک پوشش، جایگاه و مقام او را در ده نشان بدهم. علاوه بر این، روی لباس و کلاه او، عکس مارک سیگارهای قدیمی که دیگر وجود ندارندکار شده است. این برچسبها نه مدال افتخار، بلکه نشاندهنده میزان حماقت اوست که نمیداند ارزش واقعی ندارند اما او با غرور، آنها را به عنوان نشانهای مقام به لباسش چسبانده است.
- فرایند همکاری و تعامل شما با کارگردان برای رسیدن به طرح نهایی لباسها چگونه بود؟
از آنجایی که پیش از این نیز با شهابالدین حسینپور (کارگردان نمایش) همکاری داشتهام، با فضای ذهنی یکدیگر آشنا بودیم. در طول پروژه، با مشورت و راهنماییهای ایشان و همچنین همفکری با طراح حرکت و دراماتورژ توانستیم به طرحهای نهایی برسیم. در سبک کاری من، علاوه بر ایدههایی که متن نمایشنامه میدهد، شناخت فضای ذهنی گروه اجرایی و به ویژه کارگردان، برای ارائه بهترین طرح اهمیت اساسی دارد.
- معمولاً هنگام شروع کار روی یک پروژه جدید، اولین گامتان برای درک و اجرای طراحی لباس چیست؟
اولین گام، خواندن دقیق متن و استخراج ایدههای نهفته در آن است. سپس جلسات مکرر با کارگردان برای درک فضای ذهنی و ایدههای اجرایی او برگزار میشود. برای یک طراح لباس، مهم است که طرحهایش منحصر بهفرد باشند اما هرگز جدا از کلیت اثر نباشند. به همین دلیل، همواره سعی میکنم با طراحان صحنه و گریم در تعامل و هماهنگی کامل باشم تا همگی در راستای کانسپت اصلی کار حرکت کنیم.
- نقش تعامل و مشورت با بازیگران در شکلگیری نهایی لباسها تا چه حد برای شما اهمیت دارد؟
این مساله بسیار حائز اهمیت است.گاهی بازیگران دیدگاهی نسبت به نقش خود دارند که ممکن است از چشم طراح دور مانده باشد. مشورت با بازیگر میتواند به ارائه طرحی جدید کمک بکند که هم به کاراکتر عمق ببخشد و هم بازیگر را در ایفای نقش یاری بکند. به طور کلی، نقش لباس و گریم در شکلگیری کاراکتر اصلی بازیگر، بسیار مهم است. همچنین باید توجه داشت که لباس، با وجود زیباییشناسی و ایدهپردازی خوب، نباید در حرکات و میزانسنهای بازیگر خلل ایجاد بکند. از اینرو همواره با بازیگران گفتوگو میکنم تا اگر لباس، نقص حرکتی برایشان ایجاد میکند، آن را برطرف کرده و شرایطی فراهم بکنم تا با آرامش کامل به بازی در نقششان بپردازند.
- به نظرتان طراحی لباس برای تئاتر چه تفاوت عمدهای با طراحی برای سینما، تلویزیون و مُد دارد؟
در طراحی لباس تئاتر و سینما، لباسها بر اساس فضای دراماتیک و قصه طراحی میشوند و در خدمت روایت هستند اما در عرصه مد و فشن، جنبه دراماتیکبودن چندان اهمیت ندارد و بیشتر جلوههای زیباییشناسانه، آوانگاردبودن و خلاقیت اهمیت پیدا میکند. لباس در تئاتر، جزیی از زبان بدن و هویت کاراکتر است.
- برای طراحی لباسهای مختلف تئاتر (تاریخ، فرهنگ، نقاشی، و…) از چه مواردی الهام میگیرید؟
یک طراح همواره باید خود را بهروز نگه دارد و تئاترها، فیلمها، سریالها و گالریهای روز دنیا را دنبال بکند. به طور کلی، طرح اولیه پس از یک بار خواندن متن به ذهنم میرسد و ذهنی طراحی میکنم. سپس شکلگیری نهایی آن بر اساس مشورت، تحلیلها و جلساتی است که با کارگردان میگذارم.
- تجربیات شما در عرصه طراحی و مدیریت صحنه و دستیاری کارگردان، چهقدر در طراحی لباس به کمکتان آمدهاند؟
تجربه در فیلدهای مختلف پشت صحنه تئاتر، سینما و تلویزیون، برای یک طراح بسیار ضروری است. در دوره دانشجویی، برای کسب تجربیات و ارتباطات بیشتر، در بخشهای مختلفی مانند منشی صحنه، دستیار صحنه و لباس و مدیر صحنه حضور داشتم که بسیار به کارم آمد. تجربه پلهپله در این بخشها به من کمک کرد تا بتوانم سختیها و آسانیهای هر بخش را بشناسم و بدانم که عوامل پشت صحنه چه نقشی بر اتفاقات روی صحنه دارند و چگونه باید با چالشهای فضای تئاتر و سینما روبهرو بشوم.









