حفظ اصالت اثر، بزرگترین چالشم بود
سهیلا انصاری: رومینا ایرانپناه آزاد، از بازیگران جوان تئاتر است که کار خود را با ایفای نقش در نمایش «زندگی روی پوست موز» به کارگردانی مهدی صلاحی آغاز کرد. دومین تجربه بازیگری او در نمایش «ریش فیدل، غبغب مرکل» به کارگردانی شهابالدین حسینپور بوده که در سالن حافظ روی صحنه رفته بود و سپس اجراهای خود را در تماشاخانه دا ادامه داد. ایرانپناه علاوه بر بازیگری، مسئولیت سرودن ترانههای این نمایش را نیز بر عهده دارد. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم.
ـ ـ ـ
- نمایش «ریش فیدل، غبغب مرکل» یک کمدی موزیکال است. فکر میکنید ترانهها و موسیقی تا چه اندازه به پیشبرد داستان و جنبه کمدی اثر کمک کردهاند؟
نمیدانم دقیقاً چهقدر به پیشرفت و جنبه کمدی داستان کمک کرده اما قطعاً وقتی اثری عنوان موزیکال را یدک میکشد، بخش بزرگی از بار روایت و فضاسازی بر دوش موسیقی و ترانههای آن است.
- چالش اصلی شما در ترانهسرایی برای نمایشنامه امیرعلی نبویان و لحن طنز و خاص او چه بود؟ چطور لحن نمایشنامه را در ترانهها حفظ کردید؟
بزرگترین چالش برای من، حفظ اصالت اثر بود. اینکه بخشی از یک قصه مشخص را به ترانه تبدیل کنید، طبق ملودی خاصی بنویسید و در عین حال وزن و قافیه درست داشته باشید،تا به روند داستان آسیبی نرسد، واقعاً کار سادهای نیست. البته به درخواست کارگردان، من و دراماتورژ اثر (جعفر غلامپور) تلاش کردیم فضای کلی کار را کمی مدرنتر کنیم.
- فرایند همکاریتان با کارگردان (شهابالدین حسینپور) و سرپرست گروه موسیقی (یاشار مؤمنزاده) در رسیدن به ترانههای نهایی چگونه بود؟
در واقع موسیقی بخشهایی که ترانه دارند، بر پایه ملودیهای نوستالژیکی ساخته شده که سه چهار نسل با آنها خاطره دارند. در جلسات مشترک، بسته به فضای هر بخش از نمایش تصمیم میگرفتیم از ملودی کدام آهنگ برای نوشتن ترانه استفاده کنیم.
- آیا ترانهها برای شخصیتهای خاصی نوشته میشدند؟ مثلاً در مورد شخصیت لولو، از زاویه دید متفاوتی به ترانهها نگاه کردید؟
بهتر است بگویم ترانهها برای موقعیتهای خاص نوشته شدهاند. هر ترانه بخشی از داستان را روایت میکند. البته در بخشهایی که خواننده سولو است، سعی کردم لحن هر کاراکتر را در نظر بگیرم. مثلاً لحن لولو کمی شیطنت دارد، دیوانه مظلومتر، مطرب دردمند و ژیگول آشفته است. فقط وقتی ترانهها را بشنوید، متوجه این تفاوتها میشوید.
- عنوان نمایش و خلاصهداستان فضای طنزآلود و کنایهآمیزی دارد. آیا در ترانهها هم از اشارات سیاسی یا اجتماعی استفاده کردهاید؟
بله، صددرصد. به نظرم یکی از رسالتهای ترانه همین است. تمام تلاشم این بود که نوشتهها چندلایه باشند، طوری که بعضی از مخاطبان فقط لایه رویی را ببینند و بعضی دیگر لایههای زیرین را کشف کنند.
- در طول تمرینها، آیا ترانهها برای هماهنگی بیشتر با حرکات و اجرای بازیگران تغییر کردند؟ اجرای بازیگران تا چه حد بر شکل نهایی ترانهها تأثیر داشت؟
بله، ترانهها کاملاً بر حرکات بازیگران تاثیرگذار بود. اگر بگویم برای هر بخش حداقل دو بار ترانه نوشتم و رد شد، اغراق نکردهام! آقای حسینپور و آقای غلامپور در این زمینه بسیار سختگیر بودند. حتی پیش میآمد برای تغییر یک کلمه، دو روز تمام بحث میکردیم!
- کدام ترانه برای شخص شما جذابتر بود یا تاثیر بیشتری بر مخاطب گذاشت؟
اولین ترانه نمایش،که مطرب (با بازی مهبد قناعتپیشه) آن را سولو میخواند. خیلی این ترانه را دوست دارم. هنوز هم بعد از پنجاه اجرا با شنیدنش اشک در چشمانم جمع میشود. روزی که قرار بود آن را بنویسم، جعفر غلامپور گفت:«به قصه نمایش فکر نکن، حالوهوای خودت رو بنویس». نتیجه ترانهای شد که در پایان میگوید «هیچکسی نمیدونه تو دلم چه حالیه/ شلوغه دور و برم، ولی پشتم خالیه».
- شما در این نمایش علاوه بر ترانهسرایی، بازیگر و از اعضای گروه کارگردانی هم بودید. این تجربه چندگانه چه تاثیری بر ترانهسرایی داشت؟
من سعی کردم هر سه وظیفه را جدا از هم و در بهترین حالت انجام بدهم. واقعیت اینست که بازیگریام تاثیری بر نوشتنم نداشت. بیشتر تلاش کردم حس صحنه و شخصیتها را به مخاطب منتقل کنم.
- واکنش مخاطب به ترانههای نمایش چطور بود؟ آیا بازخورد خاصی درباره طنز یا لحن ترانهها گرفتید؟
خدا را شکر تا جایی که شنیده و خواندهام، تقریباً همه مخاطبان ترانهها را دوست داشتند.
- پس از تجربه موفق «ریش فیدل، غبغب مرکل»، آیا قرار است ترانهسرایی را به عنوان مسیر جدی و موازی با بازیگری ادامه بدهید؟
قطعاً. بزرگترین لذت زندگی من، نوشتن است. چند سالیست هنرجوی سیامک عباسی (خواننده، آهنگساز و ترانهسرا) هستم و تمام تلاشم اینست در آیندهای نه چندان دور بتوانم با تکیه بر آموزههایم، ترانههای بیشتری برای مارکت موسیقی و نمایشهای موزیکال بنویسم.









