بازنمایی انجماد عاطفی انسان معاصر

سهیلا انصاری: نمایشنامه «کاتالپسی» اثر علی امیرریاحی با تلفیق لایههای روانشناختی، اجتماعی و نمادین، تجربه فلجشدگی عاطفی و اجتماعی انسان امروز را به درامی خانوادگی ـ اجتماعی تبدیل میکند و از خلال شخصیتها، فضا و نشانههای صحنه، تصویری از وضعیت معاصر شهرنشینی ارائه میدهد.
نمایشنامه «کاتالپسی» یکی از نمونههای شاخص درام معاصر ایران است که با بهرهگیری از لایههای روانشناختی، نمادین و اجتماعی میکوشد وضعیت «فلجشدگی عاطفی و اجتماعی» انسان شهری را صورتبندی کرده و این نقد با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی ساختار روایی، شخصیتها، منطق روانی متن، نشانهگذاری نمادین و جایگاه اجتماعی اثر را بررسی میکند و نشان میدهد ریاحی چگونه تجربهای ذهنی را تا سطحی جمعی و اجتماعی بسط داده است.
«کاتالپسی» در پزشکی به حالتی از انجماد جسمی اطلاق میشود، یعنی بدنی که اراده حرکت ندارد اما همچنان زنده است و ریاحی این مفهوم زیستی را به قلمرو اجتماعی و روانی منتقل میکند و انسانی را تصویر میسازد که احساس دارد اما کنش ندارد، حضور دارد اما مشارکت نمیکند، زنده است اما حرکت نمیکند و از این منظر نمایشنامه، نه روایت یک خانواده، بلکه روایت یک «وضعیت» است که جامعه معاصر را بازتاب میدهد.
کیانوش نمونهای از تیپ پارانوئید در درام است؛ فردی که مرز میان واقعیت و ذهنیت برایش لغزنده است و جهان بیرون را تهدید و تجربه میکند. او در نوعی «کاتالپسی روانی» گرفتار است و انفعال، تردید، بیاعتمادی و تصمیمگریزیاش حرکت او و حرکت داستان را محدود میکند و تنش اصلی نمایش از همین گره روانی برمیخیزد. در مقابل، شهرزاد شخصیتی فعال و واقعگراتر است و سوژهای است که جهان را همانگونه میپذیرد که هست و تلاش میکند پیش برود.
در این نمایشنامه، شکافِ میان جهانبینی پارانوئید کیانوش و واقعگرایی فرسوده شهرزاد، هسته درام خانوادگی را شکل میدهد. در بسیاری از صحنهها متن از جهان رئالیسم فاصله میگیرد و وارد جهان ذهنی کیانوش میشود. موسیقی، صدا و سکوتهای ممتد نیز نقش نشانههای درونی را ایفا میکنند و نمایش را به قلمرو رواندرام نزدیک میکنند.
کل نمایش در آپارتمانی بسته رخ میدهد؛ فضایی فشرده که نماد زیست شهری مدرن است. دیوارهای نازک، حضور پررنگ اما بیارتباط همسایهها، صداهای مزاحم و فرسایشی که از همزیستی ناگزیر حاصل میشود و آپارتمان به استعارهای از «زیست پرتنش و بیارتباط» انسان معاصر تبدیل میشود؛ خرابی کولر و کانالهای تودرتوی آن یکی از محوریترین نمادهای متن است.کانالها مانند رگهای پنهان ساختمان عمل میکنند و سه کارکرد عمده دارند:
ـ کارکرد اجتماعی بهعنوان مشکلات مزمنی که رشد میکنند اما دیده نمیشوند.
ـ کارکرد روانی بهمنزله آشفتگی ذهنی کیانوش.
ـ کارکرد فرهنگی ـ سیاسی بهعنوان ساختاری احاطهگر که امکان رهایی را محدود میکند.
ریتم نمایشنامه میان دو قطب نوسان دارد. لحظات کند و سنگین که با ایده کاتالپسی هماهنگند و لحظات طنز موقعیت یا گفتار که انسداد را میشکنند و این دوگانگی، ضربآهنگی پویا ایجاد میکند و نمایش را از یکنواختی دور میسازد.
دیالوگها کوتاه، زاویهدار و مکثدارند و با وجود ظاهر ساده، بار روانی و تنش ارتباطی را به خوبی حمل میکنند. زوج دوم در نمایش کارکرد آینهای دارند و وضعیت زوج اصلی را بازتاب میدهند و نشان میدهند بحران از سطح فردی فراتر رفته و بدل به مسئلهای جمعی شده است.
نمایشنامه بر شانه نمادها ایستاده است که مهمترین آنها عبارتند از کاتالپسی بهعنوان نماد فلج اراده و احساس،کولر بهعنوان بحران مزمن، دیوارها بهعنوان مرزهای پنهان میان افراد و کودک پایانی نماد امکان حرکت یا در خوانشی دیگر انتقال انجماد به نسل بعد و گرچه نمادگرایی گاهی به مرز افراط نزدیک میشود اما در خدمت روایت باقی میماند.
از نقاط قوت نمایشنامه میتوان به پیوند موفق روانشناسی، رئالیسم و نمادگرایی، شخصیتپردازی چندلایه،گفتوگوهای موجز و معنادار، تقابل طبیعی دو زوج و قابلیت خوانشهای مختلف اشاره کرد.
از چالشهای آن میتوان بار نمادین بالای متن، اغراق در نشانههای روانی کیانوش، پایانبندی بیش از حد استعاری و گرایش مقطعی متن به ایدهمحوری را نام برد.
در نهایت باید گفت «کاتالپسی» روایتی از انسان امروزیست که زیر فشارهای روانی و ساختاری دچار بیحرکتی و انجماد عاطفی شده و علی امیرریاحی با ترکیب طنز تلخ، نشانهگذاری نمادین و پرداخت روانشناختی، جهانی خلق میکند که هم فردی است، هم اجتماعی و پژواکی از وضعیت معاصر ماست: حرکتهایی ناکام، امیدهایی کوچک و دیوارهایی که تنگتر میشوند.
این نمایشنامه نقدیست بر زیست مدرن، روزمرگی، آپارتماننشینی، فاصلههای عاطفی و بیاعتمادی جمعی. اینجا کاتالپسی به استعارهای از «بیتحرکی فرهنگی و اجتماعی» بدل میشود که نه تنها جسم، بلکه احساس و رابطه را فلج میکند و در نهایت نویسنده نمایشنامه میپرسد آیا ما نیز در زندگی روزمره، دچار کاتالپسی شدهایم و اگر چنین است راه رهایی از این انجماد چیست؟!
نمایشنامه «کاتالپسی» در ۷۸ صفحه توسط انتشارات روزبهان به چاپ رسیده است.









