ساختار شکنی در فرم و محتوا

هنردستان :سیدرضا صائمی «قلب مادر اتمی» در یک کلام منقلب کردن یک عادت سینمایی است چه از حیث فرم و چه از حیث مضمون و محتوی و شیوه پرداخت درونمایه اثر.

بدیهی است که هر گونه خرق عادتی با نوعی حس بیگانگی یا سرگیجه همراه شود و همذات پنداری شخصی و دراماتیک با شخصیت ها و ساختار کلی فیلم را با چالش های مواجه کند.

بدیهی است که هر گونه خرق عادتی با نوعی حس بیگانگی یا سرگیجه همراه شود و همذات پنداری شخصی و دراماتیک با شخصیت ها و ساختار کلی فیلم را با چالش های مواجه کند. لذا باید با نگاهی متفاوت فارغ از کلیشه های مرسوم سینمایی به تماشای آن نشست تا خوانش متفاوت را این بار نه از سوی مخاطب که از سوی مولف به چالش ذهنی بدل کرد و در کشاکش این دیالکتیک کمی دشوار، به جهان سینمایی اثر وارد شد. جهان سینمایی «مادر قلب اتمی» در یک سیالیت پست مدرنیستی بین سوررئال و رئال در نوسان است و درک اثر نیز در فهم این پارادوکس تعمدی نهفته است. اگر این عدم قطعیت پست مدرنیستی را در درک نسبت بین این دوسویه، بازشناسی کنیم آشفتگی ظاهری قصه نه به عنوان ضعف که به مثابه بخشی از ویژگی ذاتی و ساختاری فیلم تعریف می شود که باید در تجربه حسی-ذهنی مخاطب به مثابه یک تجربه مدرک، رخ دهد. بر همین مبنا شاید خیلی طبیعی باشد که مخاطب متعارف نتواند با اثری که همه تعاریف و تعارف های متداول را می شکند تا وارد فضای تازه ای از یک زیست- جهان سینمایی شود به سختی ارتباط برقرار کند. با این حال ریتم خوب و بازی های بازیگران و روایت سیال قصه می تواند به کمک مخاطب متعارف آمده و او را در پیگیری فیلم کمک کند. حالا که بحث بازیگری پیش آمد، بگذارید همین جا از یکی از مهمترین ویژگی های این فیلم بگویم و آن هم ظهور غیر منتظره محمدرضا گلزار در ایفای نقش سختی است که به عهده اش گذاشتند. شخصیتی گمنام، مرموز، ترسناک و در عین حال جذاب که گلزار به خوبی توانست از پس آن برآید و راستش را بخواهید بالاتر از حد انتظار ظاهر شد. قطعا این فیلم یکی از نقاط عطف او در بازیگری خواهد بود. درک درست و عمیق او از نقش و اعتماد به نفسی که از او می بینم، همه ذهنیت های کلیشه ای درباره او را شکسته است و در واقع بیش از خود فیلم این محمد رضا گلزار است که در شیوه بازی خود ساختار شکنی می کند و تصویر متفاوتی از خودش به نمایش می گذارد. این حضور قدرتمند در مقابل بازیگری مثل ترانه علیدوستی رخ می دهد و در بسیاری از صحنه ها شاهدیم قدرت بازی گلزار به حدی است که حتی ترانه هم زیر سایه او قرار می گیرد. حضوری که تاثیرگذارترین حضور یک کاراکتر در این فیلم است و همه انرژی قاب را به نفع خود مصادره می کند. حضوری که در همان صحنه ورود به قصه و فیلم، این تفاوت را آشکار می کند. واقعیت این است گاهی توقیف فیلم نه فقط توقیف یک فیلم و فیلمساز آنست که توفیق حرفه ای یک بازیگر را هم سد می کند و چه بسا اگر این فیلم همان سه سال پیش اکران می شد، مسیر سینمایی گلزار هم تغییر می کرد. حالا به جرات می توان گفت که دیگر بوتیک تنها فیلم در کارنامه محمدرضا گلزار نیست که همچون تک ستاره ای می درخشد. گلزار در «مادر قلب اتمی» حتی فراتر از نقش جهانگیر فیلم بوتیک ظاهر می شود. این وزن را باید در ترازوی نقش سنجید. در اینجا او نقش دشواری را ایفاء می کند که از یک سو نماد مرموزی، ترس و دلهره و حتی بدمنی است که خونسردی اش به کاراکترهای فیلم نوآر نزدیک است و از سوی دیگر قابل اتکا و حتی عاشق به نظر می رسد که عشقش با نوعی جنون و واکنش های هیستریک همراه است. نریشن ها هم به او وجه دانای کل داده تا در نهایت این کاراکتر واجد نوعی آتوریته دراماتیک شود و بتواند نقش پیش برنده را در قصه ایفاء کند. جالب اینکه زیبایی چهره گلزار نیز مانع از باورپذیری نقش نشده و او توانسته مرزهای کلیشه ای چهره خود و ذهنیت مخاطب را بشکند و نقش را به تملک خویش در آورد.
«مادر قلب اتمی» فارغ از سویه سوررئال-رئالش واجد نوعی طنز کلامی و کمدی موقعیت هم هست که گاهی به کمدی ناخواسته اما مطلوب بدل می شود که به متعادل سازی ژانری اثر کمک می کند، اما آنچه بیش از هر چیز از حیث مضمون در این اثر قابل تامل و خوانش عمیق است، بینامتنیتی قصه و بالطبع آن تجربه های زیسته آدم است به این معنا که این وضعیت پارادوکسیکال خیال و واقعیت صرفا در عالم انتزاعی یا فانتزی جهان سینمایی رخ نمی دهد و در جهان انسانی نیز شاهد این بینامتنیت هستیم اگرچه برای بسیاری از انسان ها این یک وضعیت ناخودآگاه است. موقعیت انسان ها و برجستگی یک تفکر خیالی یا انتزاعی می تواند میزان باور پذیری یا اثربخشی آن را تعیین کند. سکانس مربوط به تونل و به مرز باور رسیدن نوبهار که آن در زردی مرز بین این دنیا و آن دنیاست مصداقی از همین موقعیت بود و این موقعیت مرزی ممکن است روزانه برای بسیاری از ما اتفاق بیفتد که یا نسبت به آن خودآگاهی نداریم یا آن را در ضمیر ناخودآگاه خود دفن می کنیم. از این رو می توان مدعی بود که «مادر قلب اتمی» رگه هایی پر رنگی از روانشناسی را با خود دارد و خاصه می توان از منظر روانکاوی فروید آن را تحلیل کرد. در نهایت در پس ضمیر ناخودآگاه خود فیلم می توان نوعی هجو مسائل اجتماعی و انسانی را هم دید که به ویژه در به هجو گرفتن برخی مسائل سیاسی نمود بیشتری پیدا می کند. یادمان باشد فیلم تلاشی است برای تجربه یک موقعیت و روایت پست مدرن که حتی اگر در این مسیر دچار ابهام یا گنگی هم باشدنمی توان آن را به روایتی کشکولی تقلیل داد چه فراتر از عناصر و مولفه ها متعدد که مصالح داستانی قصه را فراهم کرد می توان یک نگاه و زاویه دید واحدی را پشت این مهره های مختلف حس کرد که برساخته یک نگرش پست مدرنیستی است که در ذات آن نوعی تعلیق، عدم قطعیت و بی معنایی به مثابه یک هویت معنادار قابل ردیابی است. شاید لازم باشد فیلم را دوبار تماشا کرد تا در بار دوم بتوان رمزگشایی بهتری از نشانه های پنهان فیلم داشت و برای فهم این نشانگان چندان در قید و بند فرم و روایت قرار نگرفت. شاید ساختار شکنی درست در همین نقطه یعنی جایی که ذهن مخاطب انتظار کلیشه های مرسوم روایت را دارد رخ می دهد تا فروپاشی روایت های کلان در همین نقطه محقق شود. فیلم فرم مدرنی دارد حتی اگر مضمون خود آن را نپسندیدم و در درک جهان معنایی اثر گیچ شویم. شاید بتوان پا را فراتر از این گذاشت و گفت که اتفاقا این گیج شدگی هدف فیلم است به این معنا که جهان سرگشته و سرگشتگی انسان در جهان مدرن را از طریق انتقال این حس به مخاطب، صورت بندی می کند. صورتی نمادین که از سیرت نهادین جهان پست مدرن رمزگشایی کرده و آن را در یک موقعیت ملتهب مبهم به نمایش می گذارد. جهانی سراسر متناقض و مجهول که حالا روی پرده سینما روایت می شود.

منبع :بانی فیلم

امتیاز دهید
هنرهای تجسمی

جایزه COAL 2024

فراخوان جایزه COAL منتشر شد. به گزارش هنردستان ، فراخوان جایزه COAL منتشر شد. مهلت ثبت‌ نام: 5 مه 2024 (16 اردیبهشت 1403 جایزه زغال

ادامه مطلب »