انسانها از ازل و برحسب غریزه و نیاز روحی و احساسی آموختهاند همیشه با امید به فردا، تغییر در زندگی، بهبود و زیبایی در شکل آن روزگار را پیش ببرند و بر تنوع و تجربههای آن بیفزایند.گاهی برخی از تغییر حالتها و تجربهها، در همان لحظهی نخست دل آدمها را آزرده و برای همیشه به فراموشخانهاش سپردهاند و گروهی دیگر از این دست
استقبال از فصل نوزایی زمین، از زمان زندگی اولین انسانهای کرهی خاکی مشهود است، یعنی از زمانی که آدم به وسیلهی شکار و جمعآوری گیاهان خوراکی میزیست، تکرار برخی رویدادهای طبیعی از قبیل چهار فصل را دریافت و آن را مبنای تمدید و تلاش دوباره قرار داد. با اینحال، سال نزد ایرانیان از ابتدا چهار فصل نبوده، بلکه زمانی معادل دو فصل را شامل میشد؛ زمستان با ده ماه و تابستان با دو ماه! البته جز این، زمان دیگری هم در تقویم کهن ایرانیان موجود بود شامل تابستان هفتماهه ـ از فروردین تا آبان ـ و زمستان پنجماهه ـ از آبان تا فروردین ـ و در نهایت از زمانی بسیار دیرین، تقسیمبندی زمانی ما چهار فصل سهماهه را تشکیل داد که تا امروز بر آن شیوه ماندهایم. بنا بر سالنامهی کهن ایرانزمین، هر کدام از ماههای دوازدهگانه سال، سی روز است و پنج روز باقیمانده را در زبان و تقویم مازندرانی،«پنجه»،«پنجک»، «خمسه»،«مسترقه» و «پیتک» و در روزشمار زرتشتیان،«بهیزک» نام گذاشتند. مرسوم بود در این جشنهای پنجروزه، حاکم و امیری محض شوخی و سرگرمی انتخاب میشد که رفتار و دستورهای او خندهدار بود و در پایان جشن، از ترس آزارِ مردم فرار میکرد!
«ابوریحان» در نوشتههایش از مردی یاد میکند با جامه و آرایشی شگفت و خندهآور که در نخستین روز بهار مردم را سرگرم میکرد. او کسی است که «حافظ» از آن با نام «میرِ نوروزی» یاد میکند؛ حاکمی که حکومتش بیش از پنج روز طول نمیکشد. در حقیقت افرادی که امروزه در نخستین روزهای فروردین، با لباس قرمزرنگ و صورت سیاهشده در کوچه و خیابان میبینیم که با دایره و دینبُل و آوازهخوانی، مردم را شادمان میکنند و پولی به عنوان عیدی میگیرند، بازماندهی همان نسل مجریان «میر نوروزی» و حاکم پنجروزهاند که هنوز میخوانند:«حاجیفیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
ماشاالله نونَوار شدین!
بالاخره پس از فراز و فرود و تغییرات مداوم و گاهبهگاه تقویم ایران باستان، در سال 1304 شمسی ـ 1925 میلادی ـ تقویم خورشیدی ایران به عنوان تقویم رسمی پذیرفته شد. با این محاسبه دقیق و افزودن آن پنج روز پایانی به سال، شش ماهِ نخست سال را 31 روز، پنج ماه دوم را 30 روز و اسفند را 29 روز ثبت کردند که ماه پایانی، هر چهار سال،30 روز محاسبه شود. سالهای با اسفند سیروزه را کبیسه میگویند. وقتی سال نو از راه میرسد، رسم و آیینهای مربوط با آن نیز همراهش میآید. پوشیدن لباس نو، از رسوم متداول و همگانی در این روزهاست. مردم تلاش میکنند در روزهای بهار، نونَوار شوند و آراسته به نظر آیند. لابد بارها واژهی «نونوار» را شنیدهاید اما میدانید این اصطلاح برای چه کسانی به کار برده میشود؟!
حقیقت آنست که در دهههای دور،گروهی از مردم که بضاعت کمتری نسبت به دیگران داشتند، لباسهای سال پیشین خود را که هنوز سالم و قابلمصرف مانده بود، به خیاط میسپردند تا تعمیر و رفو کند و دوباره همانها را در سال نو بپوشند. در یقه و قسمت پیشین و سینه و دو طرف آستین لباسهای زنان و مردان آن روزگار، نوارهای باریک توری و تزیینی دوخته میشد که خیلی زود میپوسیدند و پاره میشدند. در این تعمیرات سالانهی لباس، خیاطها نوارها را برمیداشتند و جای آن، نوارِ نو و خوشرنگ و سالم میدوختند تا لباس، زیبا و جدید به نظر برسد. به افرادی که چنین لباسهایی میپوشیدند، میگفتند: نونَوار شدین.
گرچه در جوامع سنتی، از توجه ویژه به کودکان، با عنوان یک رفتار پسندیدهی اجتماعی قید شده، ولی به خاطرداشتن تهیدستان و زیردستان نیز به همان اندازه مورد توجه بوده. ابوریحان بیرونی نوشته:«رسم ملوک برخی طوایف زمانی بر این بود که به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی دهند». همچنین سفرنامهنویسان دوره صفویه و قاجاریه، در شرح جشنهای نوروزی از خرید لباس نو و تعویض وسیلههای فرسوده به مناسبت نوروز و نوساختن زندگی فراوان یاد کردهاند.