گفت‌وگو با «آهو امیرصمیمی»، نویسنده و کارگردان نمایش بدل

چراغ‌قوه می‌اندازم روی کسانی که کم‌تر دیده می‌شوند

سایت هنردستان: اگر یکی از همین شب‌ها به تماشاخانه انتظامی در خانه هنرمندان سر بزنید، می‌توانید تماشاگر نمایش متفاوت و ارزشمندی باشید به نام «بدل» و به نویسندگی و کارگردانی «آهو امیرصمیمی». این کارگردان را بیش‌تر به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبی می‌شناسند اما حالا امیرصمیمی با اراده و انگیزه‌ای قوی، نمایشی را روی صحنه آورده است. در این اثر نمایشی،که نخستین تجربه کارگردانی تئاتر به شکل حرفه‌ای و مستقل توسط امیرصمیمی است، او به بهانه بررسی مسائل زندگی دوقلوها،کمی از سوژه اثرش فراتر رفته و به موضوع اهدای عضو در میان خانواده‌هایی پرداخته که هر کدام به نحوی درگیر این مساله‌اند. در نمایش «بدل»، مسعود ملکوتی‌نیا، وحید الهویی و مژگان معقولی بازی داشته‌‌اند. این کارگردان نمایش، دانش‌آموخته ادبیات نمایشی و نمایش‌نامه‌نویس است و نوشتن را مهم‌ترین عشق و علاقه خود در زندگی می‌داند. با آهو امیرصمیمی درباره تجربه نویسندگی و کارگردانی نمایش «بدل»، به گفت‌وگو نشستیم.

***

آهو امیرصمیمی/ کارگردان نمایش بدل
  • شما را بیش‌تر به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبی می‌شناختیم. چه شد که به سمت تئاتر آمدید؟

ـ نمایش «بدل» نخستین تجربه من در فضای تئاتر است. من ادبیات نمایشی خوانده‌ام و همیشه علاقه‌ام، نوشتن بوده است. اصلاً نمایش‌نامه‌نویسی عشق اولم بوده. نمایش‌نامه و فیلم‌نامه زیاد می‌نوشتم اما چون آن‌ها گوشه‌ای می‌ماندند و خاک می‌خوردند، دیدم این کار فایده‌ای ندارد …

  • یعنی هیچ‌کدام از نوشته‌های قبلی شما به تولید نرسیدند؟

ـ نه، چون معمولاً تولید آن‌ها هزینه‌بر هستند! مثلاً برای یکی از دوستانم فیلم‌نامه بلندی نوشتم که دنبال سرمایه‌گذار گشت و پیدا نکرد و سرخوردگی ایجاد شد. در فضای تئاتر نیز به همین صورت بود. بارها نمایش‌نامه‌هایی نوشتم و دنبال سرمایه‌گذار گشتم. حتا افرادی تا نیمه راه می‌آمدند، ولی باز اتفاق خاصی نمی‌افتاد و ماجرا از اول تکرار می‌شد. وقتی دیدم شرایط این‌گونه است، فکر کردم بهتر است خودم آستین بالا بزنم و حداقل اجرای این متن را خودم تجربه بکنم و ببینم تجربه‌ام به چه صورت خواهد بود. البته دوره‌های کارگردانی هم گذرانده بودم. بنابراین دلم زدم به دریا و تجربه‌اش کردم.

  • نمایش‌نامه «بدل» را چه سالی نوشتید و اصلاً چه شد که سراغ موضوع دوقلوها و اهدای عضو رفتید؟ آیا نمایش‌نامه‌های قبلی شما هم درباره مسائل پزشکی بودند؟

ـ این نمایش‌نامه را سال 90 یا 91 نوشتم که بارها بازنویسی شد اما اساس نمایش‌نامه همان زمان شکل گرفت. آن موقع کار عملی پایان‌نامه دوره ارشدم، نوشتن یک نمایش‌نامه بود که «بدل» را به عنوان کار پایان‌نامه نوشتم. نمایش‌نامه‌هایی که تا امروز نوشته‌ام، متنوع‌اند و همه آن‌ها درباره مسائل پزشکی نیستند، ولی در مورد شکل‌گیری نمایش‌نامه «بدل» می‌توانم بگویم این اتفاق همیشه در ذهنم بوده، یعنی دوقلوها همیشه برای من آدم جالبی بوده‌اند. معمولاً وقتی جایی یک زوج دوقلو می‌دیدم، سعی می‌کردم با آن‌ها حرف بزنم. احساس می‌کردم دنیای‌شان به نوعی از ما جداست. حتا خودم وقتی بچه بودم، دلم می‌خواست یک قُل دیگر داشته باشم تا با هم شیطنت بکنیم! به همین خاطر دوقلوها برایم جذاب بودند اما به این فکر کردم که اگر یکی از دوقلوها با آن یکی فرق داشته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ این ایده باعث شد نمایش‌نامه کم‌کم در ذهنم شکل بگیرد. همیشه در نمایش‌نامه‌هایم سعی می‌کنم نگاه انسانی داشته باشم، یعنی انسان را مد نظر قرار بدهم و آن‌ها را بکاوم و ببینم درون‌شان چه می‌گذرد. چالشی که بین شخصیت‌های آثارم هست، باعث می‌شود نمایی از انسان بدهد که ما گاهی فراموشش می‌کنیم. مثلاً در همین نمایش «بدل»، داستان درباره انسانی‌ست که فراموش شده و دیده نمی‌شود، و این دیده‌نشدن باعث خیلی چیزها می‌شود. در واقع سعی می‌کنم چراغ‌قوه بیندازم روی کسانی که کم‌تر دیده می‌شوند.

صحنه‌ای از نمایش بدل
  • تمرین‌های نمایش را از چه زمانی آغاز و چه‌قدر تمرین کردید؟

ـ تمرین‌های این نمایش یک پروسه طولانی داشت. سال 97 یا 98 من این متن را به جشنواره «مونولیو» فرستادم. با آن‌که نمایش مونولوگ است اما چون سه مونولوگ موازی بود، فکر کردم هرگز این متن را قبول نمی‌کنند و می‌گویند این که مونولوگ نیست. من در آخرین لحظه متن را فرستادم به آن جشنواره و انتظار پذیرفته‌شدن هم نداشتم. حتا نتایج جشنواره را نگاه نکردم، تا این‌که دوست دیگری با من تماس گرفت و گفت «تبریک می‌گویم، در جشنواره پذیرفته شده‌ای!». آن‌جا باید کار را آماده می‌کردیم و چون من انتظر شرکت در جشنواره را نداشتم، اصلاً تمرین نکرده بودم. زمان کافی هم نداشتیم. سعی کردیم طی دو هفته کار را ببندیم و فیلم بگیریم و بفرستیم برای جشنواره،که ناگهان کرونا آمد و آن دوره از جشنواره برگزار نشد اما این متن در ذهن من ماند.کرونا که تمام شد، شروع کردم به تمرین‌کردن تا بالاخره آماده شد.

  • نمایش‌نامه «بدل» به لحاظ اطلاعات پزشکی و روند وقایع، حتا برای کسانی که آشنایی چندانی با مقوله پزشکی ندارند، قابل درک و باورپذیر است. حتا فضای  بیمارستان خیلی خوب و مستند شکل گرفته. در پروسه نگارش نمایش‌نامه، از چه منابعی برای پژوهش بهره بردید؟ تحقیقات شما، بیش‌تر میدانی بود یا مطالعاتی و کتابخانه‌ای؟

ـ من از کودکی تحقیق میدانی داشته‌ام! (می‌خندد) منظورم اینست که من از بچگی در فضای بیمارستان بزرگ شده‌ام، دلیلش این نبود که من بیمار بوده‌ام. مادر من ماما بود. آن زمان مثل الان نبود که مهد کودک زیاد باشد و زنان شاغل، بچه‌های‌شان را به مهد بسپارند. خب کار در بیمارستان هم به صورت شیفتی بود. پدر و مادرم هر دو سر کار بودند و دوره جنگ بود. به این دلایل، مادرم مجبور می‌شد من را با خودش به سر کار ببرد. در واقع من از کودکی این فضا را لمس کرده‌ام و برایم فضای آشنایی است. البته وقتی نمایش‌نامه نوشته شد، برای این‌که در آن ایراد و اشتباهی نداشته باشیم، متن را بردیم به انجمن «نفس» که انجمن اهدای عضو است و آقای دکتر قبادی ـ نایب‌رییس انجمن ـ لطف کردند و نمایش‌نامه را خواندند. اتفاقاً جالب بود که ایشان هم پرسیدند «شما در بیمارستان کار می‌کنید؟!».گفتم «نه. من در بیمارستان بزرگ شدم!». با این‌حال، متن نمایش اشکالاتی داشت که ایشان اشکالات را اصلاح کردند و مشاوره دقیق و درستی به من دادند که متن نهایی، حاصل همکاری با آقای دکتر قبادی است.

  • پس شخصیت پرستار در نمایش «بدل»، تحت تاثیر همراهی با مادرتان در بیمارستان است، چون با وجود طنز ظریفی که در بازی و دیالوگ‌های پرستار وجود دارد، خیلی واقعی از کار درآمده.

ـ خیلی خوشحالم که پرستار این‌قدر خوب از کار درآمده. همه تماشاگران شخصیت پرستار را دوست دارند. بله، آن فضا و همکاران مادرم، برای من خیلی ملموس بود، چون با آن‌ها زیست کردم. مدام دیدم‌شان و شاید چون این‌قدر برایم آشنا هستند، باعث شده شخصیت پرستار ملموس از کار دربیاید.

  • وقتی نمایش‌نامه‌ای آماده اجرا می‌شود، اغلب کارگردان‌ها ترجیح می‌دهند برای صرفه‌جویی اقتصادی، از فرم و فضای ساده و دکور مینی‌مال استفاده بکنند اما شما تجهیزات پزشکی اتاق عمل را کاملاً روی صحنه آماده کرده‌اید. این فضاسازی در اجرا به چه منظوری انتخاب شد و چرا از دکور محدودتر و فرم نمایشی‌تر استفاده نکردید؟

ـ ببینید، این نمایش از زمانی که ما با گروه بازیگران شروع به اتود زدن کردیم، خیلی تغییر کرد، یعنی چیزی که الان روی صحنه به آن رسیده‌ایم، 70 درصد تغییر کرده و ما فقط 30 درصد از ایده‌های اولیه‌مان را نگه داشتیم. این موارد در تمرین قطعاً پیش می‌آید. در مورد طراحی صحنه نمایش، با توجه به این‌که هزینه‌بر بود، وقتی با طراح صحنه صحبت کردم، با هم به این نتیجه رسیدیم که وجود یکسری اِلِمان‌ها در صحنه به فضاسازی صحنه کمک می‌کند، یعنی ابتدا به امیر پناهی‌فر (طراح صحنه و لباس) گفتم این چیزها لازم نیست و بیا چخوفی فکر کنیم. ایشان گفت «قبول، چخوفی فکر کنیم اما یکسری چیزها فضا می‌سازد. بهتر است که داشته باشیم». دیدم که حق با اوست و سعی کردیم آن فضا را ایجاد بکنیم. در مورد شیوه اجرایی هم سعی کردم همان‌طور که مونولوگ‌ها ادا می‌شود، انگار شخصیت‌ها احضار می‌شوند و آن‌ها هم روی صحنه می‌آیند. این چیزی بود که از اول در ذهنم بود، یعنی بازسازی اتفاق‌ها. حتا اگر دقت بکنید، یک جاهایی بین بازسازی اتفاق‌ها با روایتی که آدم‌ها از ماجرا دارند، متفاوت است، یعنی انگار فرم خاطره‌گویی و احضارکردن خاطره را سعی کردم اجرا بکنم. نمی‌دانم چه‌قدر موفق بوده‌ام، ولی سعی‌ام را کرده‌ام.

  • در مورد بازیگران نمایش، چطور به انتخاب این هنرمندان رسیدید؟

ـ خیلی جالب بود، اولین‌بار که داشتیم این نمایش را آماده می‌کردیم، آقای ملکوتی،که خودشان استاد دانشگاه هستند و بازیگری تدریس می‌کنند، متن را خواندند و به من گفتند «این متن را خیلی دوست دارم. دلم می‌خواهد در این نمایش بازی بکنم». آن موقع شرایط همکاری پیش نیامد، ولی وقتی دوباره تولید نمایش آغاز شد، به ایشان گفتم «اگر این متن را دوست دارید، بفرمایید ما در خدمت‌تان باشیم!». لطف کردند و تشریف آوردند و از همکاری با ایشان لذت بردیم. آقای وحید الهویی هم از ابتدا که برای جشنواره مونولیو آماده می‌شدیم، همراه من بوده‌اند و خیلی معرفت به خرج دادند و سعی کردند دو هفته‌ای نقش را برسانند به اجرا. خانم مژگان معقولی هم از دوستانم بودند که در تماشاخانه هیلاج دیده بودم‌شان. به نظرم خیلی به نقش می‌خوردند. با هم صحبت کردیم و لطف کردند و برای بازی در نقش پرستار آمدند و چه‌قدر همه مژگان را دوست دارند!

5/5 - (1 امتیاز)