نگاهی به سریال «جیران» در شبکه‌ی نمایش خانگی/ ملودرامی تاریخی که چنگی به دل نمی‌زند

امیرسجاد دبیریان:

سریال نمایش خانگی «جیران» پس از مدت‌ها و حاشیه‌های فراوانی که بر سر آن ایجاد شد و مخصوصاً حسن فتحی و تیم نویسندگان آن را متهم به سرقت فیلم‌نامه یا حتی پرداختن به سوژه‌ای کردند که طرح سریال دیگری است، مجوز نمایش گرفت. این سریال ۱۳ هفته است که جمعه‌ها منتشر می‌شود و میهمان خانه‌هاست.

فارغ از مسایل حاشیه‌ای در مورد ساخت این سریال، باید گفت که توقع از حسن فتحی به سبب اعتباری که در زمینه سریال‌سازی به دست آورده بالاست؛ چه آن زمان که برای رسانه ملی سریال می‌ساخت و نتیجه‌اش تولید مجموعه‌های موفقی همچون «شب دهم» و «مدار صفردرجه» شد و‌ چه آن زمان که با هجرت از تلویزیون و توسل به نمایش خانگی سریالی نسبتاً موفق و خوش‌ساخت را در سه فصل و با نام «شهرزاد» ساخت.

با این وجود اما باید گفت حسن فتحی در «جیران» سیر افولی را طی کرده و ماحصل آن، هم از نقطه‌نظر ساختار درام و هم محتوایی که آن را دستمایه قصه‌گویی خود قرار داده، چیز دندانگیر و قابل‌تاملی از کار درنیامده است.

فتحی در «جیران» همچون «شهرزاد» روایتگر یک رویداد عاشقانه است اما این‌بار میان دو جوان از طبقه کارگری و رعیتی که ضلع سومی،که البته به سبب مقام و مرتبه بسیار والا و از طبقه اشرافی و شاهی است، وارد آن می‌شود که سبب خلق درام شده است.

بستر تاریخی سریال، دوره ناصری است که خود مقطع پرپیمانی است، زیرا به نقل از تاریخ ناصرالدین‌شاه قاجار از نظر داشتن حرمسرا با فوجی از زنان صیغه‌ای سرآمد شاهان روزگار خود بوده، زمانی که البته به گواه تاریخ به سبب بی‌کفایتی شاه در زمامداری و دسیسه اطرافیان و بزرگان دربار، آوردگاه اتفاقات نادر و عجیب‌وغریب شده که از جمله مهم‌ترین آن‌ها ظن بد شاه به صدراعظم خود یعنی امیرکبیر بود؛کسی که بیش‌ترین نقش را در به شاهی رسیدن او داشت که البته به تحریک درباریان و نقش بازی برخی زنان و از همه مهم‌تر مهد علیا، مادر شاه فرمان قتل او توسط ناصرالدین‌شاه صادر و امضا می‌شود.

با این اوصاف و به‌رغم بستر مناسبی که برای خلق درامی ملهم از تاریخ اما بیش‌تر زاییده ذهن خلاق نویسنده و کارگردان فراهم شده، چیزی که به دست می‌آید فاقد ویژگی‌هایی است که اثر اخیر فتحی را منحصر به‌فرد جلوه بدهد.

عوامل متعددی در عدم توفیق این سریال در قیاس با سایر آثار فتحی نقش ایفا می‌کنند که از آن جمله ضعف در فیلم‌نامه است. فتحی در تجربه «شهرزاد» از نغمه ثمینی، چهره نام‌آشنای عرصه ادبیات نمایشی استفاده کرد که صرف‌نظر از شخصیت بارز او در خلق درام های موفق، به عنوان یک زن، در تلطیف‌کردن فضاهای دراماتیک اثر نمایشی نقش شایان توجهی داشت، به ویژه صحنه‌هایی که در آن کاراکتر زن نقشی کلیدی دارد که در «جیران» چنین امری نمود فراوان دارد.

از دیگر نقاطی که به «جیران» ضربه زده، انتخاب بازیگر است. بهرام رادان در نقش ناصرالدین‌شاه، امیرحسین فتحی در نقش سیاوش یا حتی حمیدرضا نعیمی در نقش اوس محمدعلی نجار و امیر جعفری در نقش آقاخان نوری و بسیار کسان دیگر با وجود قابلیت‌های زیادی که شاید در امر بازیگری داشته باشند اما در قالب اصولی و مؤثر نقش های خود قرار نگرفته‎اند، به ویژه رادان که اصولاً جلال و جبروت حتی پوشالی یک شاه را نه در بیان، نه در استایل و زبان بدن خود نتوانسته بیافریند و در نتیجه تبدیل به کاراکتری شده که به‌رغم شخصیت مؤثر و پیش‌برنده درام اما باورپذیری بسیار پایینی از سوی مخاطب خود دارد. هرچند ممکن بود کارگردانی یک‌دست و شسته‌رفته فتحی و هدایت بازیگران در چارچوب نظام میزانسن این نقیصه را برطرف بسازد که در عمل چنین اتفاقی را شاهد نیستیم.

نکته دیگر عدم انسجام روایی است که تصور می‌شود دلیل آن ضعف روایت در فیلم‌نامه باشد. شاید طرح و پیرنگ کلی اثر، اتفاقی شایسته و شایان توجه باشد اما در پرداختن به جزییات در روند نگارش فیلمنامه به شکل گسترده،گاه شتابزدگی،گاه شلختگی و بعضاً مفقودشدن سررشته کلام از دست فیلم‌نامه‌نویس را شاهدیم. به هرحال حتی با وجود ورود بسیاری جریانات فرعی به یک روایت نمایشی همگی آن‌ها باید در خدمت روند اصلی داستان و پیشرفت آن باشند اما در «جیران» با بی‌شماری از این فرعیات روبه‌روییم که یا کمکی به جریان اصلی نمی‌کنند یا آن‌چنان پخته و قوام‌یافته نبوده که بتوان هر کدام را به عنوان یک جریان مستقل و خودبسنده به شمار آورد. در نتیجه باید گفت به وجود آمده‌اند تا به زمان سریال بیفزایند!

«جیران» فاقد عنوان‌بندی جذاب است، حال آن‌که چنین طراحی نه چندان حرفه‌ای، نام ابراهیم حقیقی را یدک می‌کشد! فاقد موسیقی در خدمت روایت و افت‌و‌خیزهای آن است، در حالی که نام فردین خلعتبری بر  پیشانی آن نقش بسته که انصافاً جای تعجب و حیرت دارد! زیرا به‌ویژه در مورد دوم، موسیقی «جیران» فاقد شخصیت است که بتوان آن را به عنوان مولفه و معرف این سریال به شمار آورد. مضاف بر این‌که بر اساس اصول سینمایی، یک موسیقی خوب وارد میزانسن می‌شود و مخاطب را بیش از پیش با حوادث و رویدادهای یک درام همراه می‌سازد. در حالی‌که در مورد این سریال مشاهده می‌شود انتخاب قطعات ساخته‌شده خلعتبری در متن سریال نیز اغلب نامناسب است. مثلاً در یک صحنه لطیف عاشقانه ما با همان موسیقی مواجه هستیم که در صحنه‌ای پر از دلهره و طراحی دسیسه در دربار شاهی،گو این‌که تنها قطعات محدودی موسیقی برای این سریال ساخته شده که حالا برای خالی‌نبودن فضا و قاب تصویر ناگزیر به استفاده از آن‌ها هستیم.

در سریال «جیران» حتی به جزییاتی در باب طراحی صحنه نیز دقت نشده، برای مثال در قسمت ۱۳ که به جریان عروسی خواهر شاه با پسر آقاخان نوری می‌پردازد، صحنه هماوردی کشتی‌گیران را برای دریافت بازوبند پهلوانی شهر می‌بینیم که این اتفاق در فضایی مفروش‌شده با فرش ماشینی خلق شده! حتی اگر فرض را بر آن بگیریم که ماشین بافتِ فرش در جهانی معاصر دوره ناصری آن هم در اروپا طراحی و ساخته شده باشد، بعید است این فناوری به ایران برای بافتن فرش ماشینی، آن هم در دوره قاجار وارد شده باشد که این‌گونه در طراحی صحنه سریال توی ذوق مخاطب بزند.

در مجموع باید گفت به دلایل یادشده و بسیاری دلایل دیگر، سریال «جیران» نتوانست آن‌گونه که بایسته و شایسته است، انتظارات را از فیلم‌سازی مثل حسن فتحی،که طی سالیان اخیر نشان داد استعدادی در ساخت فیلم تاریخی، به ویژه تاریخ معاصر دارد، برآورده بسازد.

5/5 - (1 امتیاز)